نیسگیللی آرزیم اورمو گولوم گئتمه بیر دایان

اختصاصی ساقی آذربایجان/ هفته پیش دریاچه اورمیه بودم . به رای العین دیدم که حالش خوب نیست و این را هم بگویم نسبت به آخرین دیداری که در سال پیش با او داشتم وضعیتش بدتر و وخیم‌تر شده بود. روی خط نمکی حاشیه دریاچه ارومیه راه می‌رفتم ، برایم مسجل شده که دریاچه از تب بی مهری و بدقولی مسئولان و متولیان امر اینگونه بر بستر مرگ افتاده است احساس می‌کنم هرچه دارم از مهر و قدردانی باید از قلبم جدا و نثارش کنم برای همین قربان صدقه اش می‌روم. داشتم با خود در مورد گذشته دریاچه خاطراتم را مرور می‌کردم که سروده سلیمان پور به یادم افتاد لذا شروع به زمزمه کردن این به گوش دریاچه نمودم:
ای نور دیدگان من ای جان روشنم
فیروزه‌ای نگین درخشان میهنم
آن چشم‌های آبی تو ناامید شد در انتظار قاصد باران سپید شد
از این کویر شور به سویی کرانه کن
آهی ز سینه برکش و موجی روانه کن
چون خشکسال عاطفه‌ها پرترک نباش بر روی زخم‌های دل ما نمک نپاش
بغضی شکست و حرمت آواز را شکست
عاشق کنار اسکله‌ها ساز را شکست

غملی باغیم خزانلی گولوم گئتمه بیر دایان
نیسگیللی آرزیم اورمو گولوم گئتمه بیر دایان

داشتم دریاچه ارومیه را ترک می‌کردم ناگهان صدای دریاچه به گوشم رسید که داد سخن داده و با صدای مریض حالش برایم گفت:
تاوان بی‌توجهی را خواهید پرداخت.
من نگاه تاریخی و زیست بومی به طبیعت دارم در جهانی که همه چیز صنعتی و مجازی شده من می‌خواهم از میان دیوارهای سیمانی صدای طبیعت و محیط زیست را به گوش مردم برسانم، من با عناصری سر و کار دارم که زندگی مردم با آن گره خورده است در واقع من سراینده زندگی مردم و دیارم هستم ، نگاهم کن که خشکیده ام، دم آخر صدایم کن که بی امید پوسیده ام ، راستی کدام بدخواه استانی و کدام بد قولی ‌های مسئولین و متولیان امر و کدام وعده‌های سرخرمنی ستاد احیای دریاچه رگ‌هایم را خشکانده است؟!
میان رنج و درد جان می‌سپارم ، راستی ای خدا ، کدام کفاره ام این شد ؟‌!
حال ای عاشق آهنگ عزا و ماتم و شعر ، لالایی برای خوابیدن من بخوان ولی این خاکستر دریایی تشنه، وجود ما را به آتش خواهد کشید و تاوان این بی توجهی و بدقولی و حرف‌های الکی زدن‌ها را خواهیم پرداخت.
صدای فریاد بی‌آبی دریاچه ارومیه را شنیدیم اما متاسفانه علی رغم اقدامات کم و بیش مسئولان هنوز دردی دوا نشده و هر روز خبرهای بد بیشتری از وضعیت این دریاچه مخابره می‌شود، قصه پرغصه دریاچه ارومیه سال‌هاست که داستان خشکی تالاب‌های کشور از طریق اخبار یا از زبان محلی‌های منطقه به گوش می‌رسد . آیا ستاد نجات‌دهنده تبدیل به ستاد تدفین خواهد شد.
دریاچه ارومیه به انتظار مرگ نشسته ، شور دریاچه بعد از سال‌ها به رخ کشیدن زیبایی‌هایش سایه مرگ را بالای سرش به نظاره نشسته ، زمان به کام دریاچه ارومیه نچرخیده و حالا باید برای وداع با شور دریا خود را آماده کرده ، هنوز حق دریاچه ارومیه را از آب نداده اند ، حرف‌های زیادی برای زنده کردن دریاچه ارومیه زده شد برنامه‌های بی‌شماری برای احیای این بیمار ریخته شد وعده‌های زیادی داده شد اما افسوس از حرف تا عمل فاصله بسیار است ،‌ چه کسی است که نداند اگر دریاچه ارومیه خشک شود چه بلایی بر سر ِزمین‌های کشاورزی می‌آید ؟چه کسی است که نداند اگر دریاچه ارومیه نفس نداشته باشد نفس خیلی‌ها به شماره می‌افتد؟ مسئولان وعده می‌دهند که دریاچه را پر آب می‌کنیم کی ؟‌! می‌ترسم رساندن آب به دریاچه ارومیه نوشداروی بعد از مرگ سهراب بشود.
در حال ترک کردن محوطه دریاچه هستم و به سبز و آبی و نمکزاری همچنان زیبا خیره می‌شوم دل به صدای دریاچه که می‌دهم می‌بینم و می‌شنوم که هنوز به امید معجزه زنده است با غمی توام با امید دریاچه را ترک می‌کنم .
نزول جایگاه ستاد احیای دریاچه ارومیه و سپرده شدن آن به دست مسئولان محلی نشان از توجه نکردن به این مشکل بزرگ زیست محیطی ملی را دارد.

طوفان‌های نمکی چشم‌های بسته را باز خواهد کرد

و این را هم بدانید دور نیست روزی که طوفان‌های نمکی چشم‌های بسته را به سوی واقعیت‌ها باز کنند و این بار دریاچه نمک انتقامش را از انسان‌ها بگیرد که با بی‌مبالاتی باعث مرگ آن شدند ای کاش حداقل مسئولانی که هر ماه از احیای دریاچه سخن گفته و هزاران میلیارد تومان از سرمایه ملی را بدون هیچ خروجی نجات دهنده هدر دادند مقابل افکار عمومی و دادگاه پاسخگو می‌شدند بدتر این که هرکس انگشت

اتهام را به سمت دیگری نشانه می‌رود و همین هم یعنی فرار از مسئولیت و پاسخگو نبودن در مقابل عملکردهای اشتباه می‌باشد. و جالب است به جای رساندن آب به دریاچه این روز ها نمک‌های آن را بار می‌کنند و می‌برند که همین کار هم می‌تواند بیماری‌های زیادی را به همراه داشته باشد. سوال اصلی این است که اعتبارات ستاد احیای دریاچه ارومیه کجا رفت ؟‌ نابودی دریا چه ارومیه برا ثر برداشت‌های بی‌رویه آب احداث ۴۴ سد و ۴۸ هزار حلقه چاه غیر مجاز با سرعت زیادی اتفاق افتاد ولی ذرات سمی نمک در جو پراکنده شده و مهم‌ترین عامل بروز بیماری‌های تنفسی ، انواع سرطان ها و مشکلات پوستی خواهد بود و این ذرات بر سلامت چشم قلب و بالا رفتن فشار خون موثر هستند و در صورت خشک شدن دریاچه ۶ میلیون نفر بطور مستقیم و ۱۵ میلیون نفر نیز به طور غیر مستقیم آسیب خواهند دید. و از اهم خطرات خشک شدن دریاچه ارومیه:
طوفان‌های شدید نمکی / کاهش جمعیت آرتمیا (تنها جاندار دریاچه ارومیه)/ تهدید معیشت ۱۵ میلیون نفر/ نوسانات اقلیمی شدید/ کاهش جمعیت گوزن زرد/ خطر مرگ برای پرنده‌های مهاجر/از بین رفتن باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی/ و خطر از بین رفتن گونه‌های گیاهی اطراف می‌باشد .
در حال حاضر دریاچه ارومیه به وضوح از حال خود با ما سخن می‌گوید و چیزی که در مقابل ما به نمایش درآورده نتیجه تمام اتفاقاتی است که ما مسبب آن هستیم برای مثال ریزگردهای نمکی که از سطح خشک شده دریاچه ارومیه به هوا بلند می‌شوند موجب بروز خساراتی سهمگین و سنگین برای ما در آینده خواهند شد هزینه جبران این خسارات بسیار وحشتناک‌تر از هزینه تامین کردن آب مورد نیاز دریاچه ارومیه است به گفته محققان تنها راهی که با ارائه و انجام آن می‌توان از بروز این حادثه جلوگیری کرد اعتماد به دانشمندان و پژوهشگران فعال در این حوزه و اجرا کردن طرح‌های گوناگون و متنوع فناورانه است البته ما با سهل انگاری‌های خود خسارت‌های جبران ناپذیری را بر پیکر طبیعت وارد کرده ایم.
حال این دریاچه زیبا در آبی زلال خود مرگ خاموشی را به انتظار نشسته است که حتی های هوی و شر و شور مسافران و گردشگران هم نمی‌تواند این فریاد خاموش را در خود پنهان نماید. ارومیه نیز از این بی‌توجهی مسئولان در ستاد احیای دریاچه ارومیه تاب حیات از دست داده و غم فردای کودکان ایران آینده را در نهان سینه با خود دارد به گور می‌برد.آیا به راستی باید باور کرد که دریاچه ارومیه دارد نفس‌های آخر را می‌کشد؟ برماست که به حود آییم و حداقل تقلای نجات بخشی انجام دهیم.
پیدایش آن به دوران دوم زمین شناسی باز می‌گردد و عمر دریاچه را ۳۵ تا ۴۰ هزار سال تخمین می‌زنند سومریان آن را (اور) و آشوریان آن را (ریا ) می‌نامیدند و در کتاب اوستا به نام (چیچست) از آن یاد شده است و حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در شاهنامه از آن به(خون چیچست) یاد کرده است. با توجه به دشواری‌ها و مشکلات موجود چشم انداز آینده چیچست چه خواهد بود؟
آیا دریاچه ارومیه این مادر دلسوز آذربایجان و چشم و چراغ امید ایران خاموش خواهد شد و نسل آینده را سوگوار مرگ خویش خواهد کرد؟ حال در همین راستا متولیان امر به جای شعار دادن ، فرافکنی و توجیه طرح‌ها اقدامات عملی مناسبی را به عمل آورند.
این دریاچه زیبا روز به روز به مرگ نزدیک‌تر می‌شود بطوری که در سکوت و غربت غمناک آن می‌توان بوی مرگ را در سواحل آن به خوبی استشمام کرد و در سرخی زلال‌ آن می‌توان مرگ خاموش را که به انتظار نشسته مشاهده نمود زیرا دریاچه ارومیه همچنان خشکی را می‌بلعد .کاری نکنیم که چند سال دیگر در درس جغرافیا به دانش آموزانمان یاد دهیم که قبلاً در ارومیه دریاچه بزرگی بود ولی نیاکان ما گذاشتند برود و ککشان هم نگزید. / به قلم : ناصر سعیدی
رحمی به چشم‌های پر از ابرکن نرو
ای خاطرات کودکیم صبر کن نرو
بغضم شبیه ابربه تو بد نمی‌کند
غم راه اشک‌های مرا سد نمی‌کند
در فصل شوق با تو ملاقات می‌کنم با اشک خویش هم شده دریات می‌کنم

About Author