برابری تلفات جاده‌ای آذربایجان‌شرقی با سقوط ۴ هواپیما!

در نیمه نخست امسال، تصادفات جاده‌ای در استان آذربایجان‌شرقی جان ۵۸۸ نفر را گرفت و بیش از ۱۰ هزار نفر را مصدوم کرد و اگر فرض کنیم یک هواپیمای مسافربری بوئینگ۷۳۷ حدود ۱۵۰ سرنشین داشته باشد تقریبا معادل سقوط ۴ هواپیما با ظرفیت کامل است، اما چرا افراد نسبت به این حوادث واکنش‌های مختلفی دارند؟

شاید تلخ‌ترین خبری که مهمان همیشگی روزهای شاد مردم ایران است آمار کشته‌شدگان جاده‌ها باشد؛ آماری که هر چند در طول سال‌های گذشته روند کاهشی به خود گرفته اما هنوز دومین عامل مرگ‌ومیر در کشور تلقی می‌شود.باتوجه‌به اینکه میزان تلفات جاده‌ای به‌صورت روزانه و تدریجی اعلام می‌شود، چندان موج نگرانی در جامعه ایجاد نمی‌کند و زمانی که عدد کل تلفات سال محاسبه می‌شود به یک فاجعه بر می‌خوریم.بر اساس آمار ارائه‌ شده توسط مدیرکل پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی، حوادث رانندگی در آذربایجان شرقی با ۵۸۸ کشته طی ۶ ماه نخست امسال، ابعاد یک بحران جدی را نشان می‌دهد؛ برای مقایسه، سقوط یک هواپیمای بزرگ مسافربری می‌تواند بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ قربانی برجای بگذارد. اگر حادثه‌ای مانند سقوط هواپیما در این ابعاد رخ دهد، رسانه‌ها و جامعه به‌شدت واکنش نشان می‌دهند. اما در مقابل، حوادث جاده‌ای که هر روز جان ده‌ها نفر را می‌گیرد، کمتر باعث نگرانی عمومی می‌شود.بر اساس آمار ارائه‌شده توسط مدیرکل پزشکی قانونی استان آذربایجان شرقی، بیشترین تلفات مربوط به جاده‌های برون‌شهری و روستایی است که ۳۶۶ فوتی را شامل می‌شود. این ارقام نه‌تنها نشان‌دهنده ضعف در زیرساخت‌های جاده‌ای است، بلکه نیاز به بازنگری جدی در قوانین و فرهنگ رانندگی را به‌وضوح نشان می‌دهد.اما سؤال مهم اینجاست که چرا مرگ صدها نفر در جاده‌ها، به‌اندازه سقوط یک هواپیما در کشور توجه‌برانگیز نیست؟ شاید عادی‌شدن این حوادث، نداشتن تصویرسازی درست از ابعاد فاجعه و عدم مسئولیت‌پذیری اجتماعی از دلایل اصلی بی‌تفاوتی عمومی باشد.
بررسی مقایسه‌ای بین این دو نشان می‌دهد که تصادفات جاده‌ای، نه‌تنها از نظر تعداد کشته‌ها، بلکه از نظر پیامدهای اقتصادی و اجتماعی، تبعاتی به‌مراتب گسترده‌تر دارند. اما نبود یک عزم ملی برای کاهش این آمار همچنان این بحران را در سکوت پیش می‌برد.

مرگ‌هایی که آدم‌ها را تکان نمی‌دهد!

در مقابل، مرگ‌ومیر در جاده‌ها که تقریباً به‌طور روزانه اتفاق می‌افتد، کمتر مورد توجه و واکنش جامعه قرار می‌گیرد. دلایل این بی‌تفاوتی می‌تواند موارد متععدی باشد که در ادامه به آنها می‌پردازیم.عادی‌سازی: تصادفات رانندگی به یک رویداد معمولی و بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند، در حالی که سقوط هواپیما نادر است و شوک‌برانگیز.پوشش رسانه‌ای ناکافی: رسانه‌ها معمولاً حادثه‌های بزرگ و کم‌تکرار را بیشتر پوشش می‌دهند و نسبت به تصادفات روزمره جاده‌ای کمتر حساسیت نشان می‌دهند.عدم آگاهی و درک ابعاد بحران: مردم معمولاً متوجه حجم بالای تلفات جاده‌ای نیستند. آمارهای پراکنده در ذهن جامعه به یک بحران جامع تبدیل نمی‌شود.مسؤولیت‌پذیری اجتماعی کمتر: در حوادث هوایی، نهادهای مسئول (مانند ایرلاین‌ها یا سازمان هواپیمایی) مستقیماً زیر سوال می‌روند، اما در تصادفات رانندگی، مسؤولیت بین افراد (رانندگان) و نهادهای مرتبط (مدیریت راه‌ها، پلیس راهنمایی و رانندگی و …) تقسیم می‌شود و این امر باعث کاهش توجه عمومی می‌شود.
کارشناسان امر پیشنهادهایی هم برای تغییر وضعیت ارائه می‌دهد که موردتوجه باید قرار گیرد از جمله اینکه:افزایش آگاهی عمومی: برگزاری کمپین‌های رسانه‌ای برای نشان‌دادن ابعاد تلفات جاده‌ای.اجرای قوانین سخت‌گیرانه‌تر: مانند جریمه‌های شدید برای تخلفات رانندگی.بهبود زیرساخت‌ها: ایمن‌سازی جاده‌ها و ارتقاء کیفیت وسایل نقلیه.شفاف‌سازی رسانه‌ای: نشان‌دادن تأثیر واقعی این تصادفات بر خانواده‌ها و جامعه، مشابه واکنش‌های احساسی به سقوط هواپیماها.در نهایت، تلفات جاده‌ای مسأله‌ای ملی است که نیازمند توجه بیشتر، برنامه‌ریزی دقیق و تلاش همگانی برای کاهش این آمار است.

About Author