چرایی ناکامی حاکمیت در مواجهه با فساد

به قلم: سجاد فتاحی
این پرسش که چرا باوجود تاکید مقام‌‌‌‌‌های سیاسی بلندپایه نظام سیاسی بر مبارزه با فسادهای اقتصادی، موفقیت چندانی حاصل نمی‌شود؟ پرسشی است مهم که پاسخگویی به آن برای امروز و فردای ایران مهم است.
به‌صورت گزیده، از نظر نگارنده، چرایی این موضوع را باید در این امر جست‌وجو کرد که فساد در ایران تبدیل به سرطان پیشرفته‌‌‌‌‌ای شده‌است که سیاستمداران و البته برخی مشاوران متخصص علوم اجتماعی و دانش سیاستگذاری آنها، به‌دنبال درمان این بیماری مهلک با «قرص سرماخوردگی سیاستگذاری» هستند؛ و ناگفته پیداست که این درمان، با آن بیماری نسبتی ندارد و جز مرگ بیمار، به دلیل ازدست‌رفتن فرصت درمان، به نتیجه‌‌‌‌‌ای نیز نخواهد رسید. ادامه این متن تلاشی است برای شرح و بسط این نکته.
در سطحی‌‌‌‌‌ترین مواجهه‌‌‌‌‌ با پرسش «چرایی ناکامی در مواجهه با فساد» می‌توان این ناکامی را به ناکارآمدی «سیاست‌های ضد‌فساد» نسبت داد و چاره کار را در اصلاح و افزایش کارآمدی این سیاست‌ها جست‌وجو کرد؛ این تحلیل و تجویزی شتاب‌‌‌‌‌زده‌‌‌‌‌ و سطحی است که از طرف برخی متخصصان علوم اجتماعی و دانش سیاستگذاری ارائه‌شده و مورد پسند سیاستمداران نیز قرار گرفته و می‌گیرد.
مثال سیاستمداران کنونی، مثال فردی است که به سرطانی مهلک دچار شده و چون از روش‌های درمان سخت و پیچیده سرطان گریزان است، به تجویز پزشکی بی‌‌‌‌‌دانش که به‌دنبال تجویزی است که بیمار را خوش ‌آید، او را به این دل‌‌‌‌‌خوش می‌کند که بیماری‌اش با قرص سرماخوردگی (بخوانید سیاستگذاری) قابل درمان است، اما پرسشی که پیش از چنین تجویزی سطحی، باید پاسخ‌داده شود آن است که؛ «چرا سیاست‌های مناسبی در این زمینه در سال‌ها و دهه‌های گذشته طراحی‌‌‌‌‌ و اجرا نشده‌است؟»
این پرسش ما را به لایه‌‌‌‌‌ای عمیق‌‌‌‌‌تر می‌برد و این واقعیت را پیش‌‌‌‌‌روی ما قرار می‌دهد که مقدمه طراحی سیاست‌های کارآمد برای مواجهه با فساد، وجود دستگاه‌های سیاستگذار توانمند است؛ از دستگاه‌های سیاستگذاری که خود درگیر فسادند و اصولی بدیهی چون شایسته‌‌‌‌‌سالاری و تخصص در آنها به‌راحتی نادیده گرفته می‌شود، نمی‌توان انتظار عزم و کارآمدی لازم برای طراحی سیاست‌های ضد‌فساد داشت، اما کار به اینجا ختم نمی‌شود و بلافاصله باید پرسید ‌که «چرا دستگاه‌های سیاستگذار در ایران از کارآمدی و عزم لازم برای مواجهه با فساد اقتصادی و البته فساد سیاسی که در ایران مقدمه فساد اقتصادی است، برخوردار نیستند؟» این پرسش ما را به عالم پیچیده و البته هیجان‌‌‌‌‌انگیز معماری سامانه‌‌‌‌‌های حکمرانی و نظام‌‌‌‌‌های سیاسی وارد می‌کند و این پاسخ را پیش‌‌‌‌‌روی ما قرار می‌دهد که معماری سیستم حکمرانی و نظام سیاسی در ایران، به‌‌‌‌‌واسطه مشکل داشتن در پیاده‌‌‌‌‌سازی دو اصل مهم «توازن و تفکیک قوا» به‌‌‌‌‌گونه‌‌‌‌‌ای بوده است که سبب ناکارآمدی دستگاه‌های سیاستگذار در ایران و در نتیجه ناکارآمدی سیاستگذاری‌های انجام‌شده توسط آنها می‌شود؛ که نتیجه نیز این است که سرطان مزمن فساد درمان نمی‌شود و هرچه پیشتر می‌‌‌‌‌رویم بخش‌های بیشتری را دربرمی‌گیرد.
اما اگر پرسش چرایی ناکارآمدی سیاست‌های ضد‌فساد را در همین سطح پاسخ‌ داده‌شده، تلقی کنیم کار همچنان ناتمام است و پاسخی راهگشا به این پرسش نداده‌‌‌‌‌ایم؛ چراکه هنوز خواننده کنجکاو و دقیق خواهد پرسید‌که «علت طراحی و معماری نامناسب نظام حکمرانی و سیستم سیاسی در ایران چیست؟»؛ پاسخ این پرسش، ما را به عمیق‌‌‌‌‌ترین لایه‌‌‌‌‌ای خواهد برد که می‌توان از آن درس‌‌‌‌‌هایی آموزنده و راه‌‌‌‌‌گشا برای امروز و فردای ایران گرفت.
علت معماری ناکارآمد سامانه حکمرانی و نظام سیاسی کنونی در مبانی پارادایمی قانون اساسی است؛ امری که تا چاره‌‌‌‌‌ای برای آن اندیشیده نشود، نه معماری سامانه حکمرانی و سیاسی کنونی کارآمد خواهد شد، نه دستگاه‌های سیاستگذار در ایران از توانایی و شایستگی لازم برای انجام سیاستگذاری‌های مناسب برخوردار خواهند شد و نه شعار مبارزه با فساد، از سطح شعار به‌عمل خواهد رسید. از این‌‌‌‌‌روست که ادعای نویسنده آن است که سرطان مهلک فساد و البته سرطان‌‌‌‌‌های مهلک دیگری که ساختار سیاسی کنونی را درگیر کرده و بحران‌‌‌‌‌هایی سترگ در‌برابر ایران قرار داده‌است، نیازمند درمان از طریق «بازنویسی قانون‌اساسی» است؛ و کار با تجویز دارویی ابتدایی چون اصلاح سیاستگذاری‌‌‌‌‌ها به نتیجه نمی‌رسد./

About Author