ویروس عبدالباقیسم در اقتصاد ایران

ساقی آذربایجان: عبدالباقی‌ها در اقتصاد ایران کم نیستند. پیش از اینها حرف از بابک زنجانی‌ها هم بود. اینها چهره‌هایی هستند که با زد و بند و به طمع انداختن بخشی از مسئولین، قانون را دور زده و با ارائه خود به‌عنوان شخصیتی مطیع و با نیّت پاک، از اعتماد دیگران برای رشد حباب‌گونه خود استفاده می‌کنند.

این افراد پیشینه زیادی ندارند. الزاما خانواده‌های متولی هم نیستند. اما در افکارعمومی “زرنگ” نامیده می‌شوند و همین، آنها را بیشتر به باتلاق فساد می‌کشاند.

عبدالباقی‌ها چون به اصطلاح خود، دیگران را نمک‌گیر می‌کنند، از نظارتها و برخوردها در امان می‌مانند و معمولا پشت دعواهای جناحی پنهان نی‌شوند تا از آب گل آلود سیاست برای خود ماهی ثروت صید کنند. آنان گاه حاضرند حتی قربانی شوند، اما از پولهای بادآورده‌شان کم نشود.

اینها از شفافیت بیزارند. از نخبگان و متخصصانی که به آنها سرکوفت بزنن، خوششان نمی‌آید. عاشق این هستند که به هر وسیله‌ای خود را انگل‌وار به شخصیت‌های عالی‌رتبه بچسبانند و برای خود، حاشیه امنی بسازند.

در رسانه‌ها چهره‌ای مهربان از خود نشان می‌دهند و دوست دارند همه‌چیز و همه کس را با پول بخرند. می‌پرسید چرا موفق می‌شوند؟ پاسخ روشن است، چون در اقتصاد ایران دو اصل فراموش شده است: قانون و رقابت.

قانون در اقتصاد ایران ملعبه دست مدیران است. با امضا و خوشایند یک مدیر به راحتی زیرپا گذاشته می‌شود و اگر زور مدیر نرسید، بهانه‌های تحریم و مسائل شبه امنیتی مطرح می‌شود. رقابت هم که در نبود بخش خصوصی واقعی، بیشتر به یک شوخی شبیه است. پس وقتی این دو نبود، عبدالباقیسم فرصت رشد می‌یابد.

اگر عزمی برای مقابله با فساد و ویروس عبدالباقیسم وجود دارد، باید قانون ورای افراد باشد، نه ملعبه دست این و آن. اگر قوانین ابزار دست مافیا شد و یا کنار رفت، عبدالباقی و عبدالباقی‌ها باقی خواهند ماند حتی اگر هزار بار جنازه بی‌سرشان زیر آوار پیدا شود

اینکه متروپل بی مجوز ساخته می‌شود، اینکه دکل نفتی گم می‌شود و پیدا نمی‌شود، اینکه یک جوان گمنام، ناگهان نفت‌فروش می‌شود یا اختلاس‌گر مشهور سر از کانادا درمی‌آورد، همه به‌خاطر این است که قانون در ذیل حرف و دستور و پاراف‌های فلان مقام‌ها قرار گرفته است و چون قانون به زیر کشیده شد، نوبت به موریانه فساد می‌رسد.

حالا چه حسین عبدالباقی زنده باشد، چه مُرده، چه بابک زنجانی اعدام شود، چه آزاد، چه محمود خاوری به ایران مسترد شود، چه در کانادا بماند، داستان فساد در ایران همان یک کلمه است که از عهد مشروطه تاکنون دعوای اصلی است: قانون.

اگر عزمی برای مقابله با فساد و ویروس عبدالباقیسم وجود دارد، باید قانون ورای افراد باشد، نه ملعبه دست این و آن. اگر قوانین ابزار دست مافیا شد و یا کنار رفت، عبدالباقی و عبدالباقی‌ها باقی خواهند ماند حتی اگر هزار بار جنازه بی‌سرشان زیر آوار پیدا شود.

About Author