علامه جعفر سلطان القرّائی بزرگ ترین نسخه شناس قرن

دکتر محمدامین سلطان القرایی، استاد دانشگاه تبریز به مناسبت سی و سومین سالگرد درگذشت علامه فقید، میرزا جعفر سلطان القرایی، در مقاله ای برای ایرنا، یکی از نسخ خطی کتابخانه کم‌مانند علامه را با عنوان «خامس نظم الغرر و نضد الدّرر اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب (ع)» معرفی کرده است:
«هر چند مؤلّف نسخۀ خطّی یاد شده عبدالکریم بن محمّد یحیی قزوینی (متوفّی به سال ۱۱۳۶ قمری) می باشد؛ لیکن مجمعی از مذهّبین، خطّاطان، معرّق کاران و دیگر هنرمندان در تنظیم، تدوین و تکوین آن نقش داشته و آن را به نام شاه سلطان حسین صفوی کرده و بدو تقدیم نموده اند.
نسخۀ خطّی بی بدیل مذکور مذهّب، مبوّب، مجدول، طلا انداز و معرّق کاری شده است. عبارات عربی به نسخ و ثلث و متن فارسی آن به خطّ نستعلیق است. عناوین به شنگرف و سرلوح ها مرصّع و مذهّب اند. برگ ها مجدول به زر و مشکی با کمندی زرّین تحریری است. نسخه در قطع سلطانی ۲۰.۵*۳۱ سانتی متر در ۳۲۸ ورق و ۶۵۶ صفحه با مسطر ۱۲ تدوین یافته است. در ابتدای هر باب سرلوح لطیف و زیبائی پرداخته شده است. جلد نسخۀ خطّی دو رویۀ روغنی گل و بوته و ضربی سوخت صفوی می باشد. تاریخ کتابت نسخه در انتهای باب هفده سنه ۱۱۲۰ قمری رقم خورده است. احتمالاً ورق یا اوراقی از ابتدای نسخه که مربوط به معرّفی فهرست و محتویّات ابواب است؛ افتاده باشد.
صفحۀ ما قبل اوّل در فهرست و معرّفی باب های چهارم تا هفتم است. مؤلّف نسخه ملا عبدالکریم بن محمّد یحیی بن محمّد شفیع بن ملا محمّد رفیع قزوینی در ابتدای آن در هفده صفحه دو مقدّمه، اوّلی منظوم و دوّمی منثور با تلمیح اشعار مناسب متن و در تزیینات زیبا پرداخته است. هشت صفحۀ اوّل که مذهّب، معرّق کاری و طلا انداز است؛ در صفحۀ نخست آن سرلوح ظریف و زیبائی خود نمائی می کند. این صفحه با نام باری تعالی نخست با ستایش خداوندگار حکیم و نعت پیامبر و مدح اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب و در ادامه در مدح و ستایش سلطان عصر شاه سلطان حسین صفوی بدین صورت به خامه تحریر سپرده می شود:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لوحۀ عنوان کتاب کریم

حمد فرازندۀ افلاک را پایه فزایندۀ کف خاک را
پنجۀ تخمیر چو سویش گشود رتبه اش از خیل ملائک فزود
در گهــ«ر آدم خاکی نهاد گوهر حکمت به ودیعت نهاد
گشت چو کامل به مرور دهور کرد ز لعل لب احمد ظهور
وز لب جان پرور آن رهنمای در صدف گوش علی کرد جای
شاهد این گفتۀ پیغمبر است شهر علومم من و حیدر در است
تا کند از ریزش ابر بیان گشت عمل تازه تر از گلستان
صفحۀ دوّم:

گر چه نگردید نبی آن امام لیک به او گشت نبوّت تمام
بر قد قدرش سخنم نارس است منقبتش نفسک نفسی بس است
زین همه ایجاد سپهر و زمین بود همین قصد جهان آفرین
شکر که ما پیرو این سروریم زین جهت از جمله امم برتریم
تا که بود گردش چرخ کبود بر نبی و حیدر و آلش درود
ای دلت افروخته از نور شرع ذائقه یاب مزۀ اصل و فرع
بهر خود آرایی آغوش حور پیش نظر آئینه داری ضرور
تا که به آن آینه چون بنگری حسن خود از عیب نمایی بری
بلکه شود نقص تو کم کم کمال بدر شود آخر کار این هلال
خواهی اگر آینه ای این چنین نظم غرر نضد درر را ببین
کز فقرات حِکَمِ بو تراب کرده به نظم عجبی باب باب
چاکر در بندگیش مستقیم بندۀ بی شائبه عبدالکریم

صفحۀ سوّم:

شرح متینی به کمال وضوح نور نظر قوّت دل قُوت روح
بحری و از گوهر معنیست پُر هر ورقی زان طبقی پر ز دُر
از خط آن خطّۀ دل پـــر ز نــــــور هر نُقَطَش مرمک چشم حُور
هر الفش سرو ریاض امید صفحۀ آن ناصیۀ صبح عید
شــــرح کــــلام عَلیِ اعلم است در صفتش هر چه بگویم کمست
هم ز اشارات امام انام یافته ترتیب به این انتظام
گشت چــــو پرداخته نظم غُرر داشت لیاقت که شود این دُرر
هدیۀ فرزند شــــَهِ عالَمَین شاه فلک کوکبه سلطان حسین

ابتدای باب سابع عشر (هفده) نسخۀ خطّی نظم الغرر و نضدالدّرر

آن که برایش شده هر عقده حل زینت از او یافته علم و عمل
رتبه ای تا جست از او سر بلند پایۀ تختست ازو ارجُمند
لطف عمیمش که جهانگیـــر شـــد کشور دل ها همه تسخیر شد
سکّه ز نامش همه جا رو سفید خطبه به معراج منابر رسید
صفحۀ چهارم:

گر نشدی معدلتش پــاسبان گرگ صفت سگ بدریدی شبان
باشد اگر آتش سوزنده شر در دل سنگست نهان چون شرر
نهیش اگر هی نزدی بر شــراب خانۀ طاعات رسیدی به آب
منع مناهیش چنان حکم ران کز رگ طنبور نخیزد فغان
مهرش اگر بـــادیه پیما شود تخم شرر لالۀ حمرا شود
ز آتش قهرش چو خورد آب تاب بحر شود تابه و ماهی کباب
کرده بغل بــــاز به نـــامش نـگین راست ز شمشیر کجش پشت دین
خواست چــو این شاه سپهر احتشام فیض رسد بر همه کس زین کلام
امر نمود از ره دین پروری ترجمه اش را به زبان دری
تا که ازین نسخۀ با احترام فیض بیابند خواصّ و عوام
یـــابد از اقبال شهِ کـــــامکار در همه آفاق جهان اشتهار
هر چه نویسند ملائک ثواب گردد از آن خسرو دین کامیاب

صفحۀ پنجم، داخل ترنج مرکزی:

یا رب ازین شاه عدالت شعار دیدۀ بد تا به ابد دور دار
دیده ور از نور الهیش کن با خبر از خلق کماهیش کن
پیشرو لشکر مهدیش ساز بر همه کس مرشد و هادیش ساز
سایۀ این سایۀ ربّ العباد مهر صفت بر همه تابنده باد
صفحۀ ششم، داخل ترنج مرکزی:

المجلّد الخامس من مجلّدات
کتاب نظم الغرر و نضدالدّرر
المؤلّفه من کلمات کلام الله النّاطق و ولیّه الصّادق
الفائق امام الثّقلین و نور الخافقین ابوالحسنین
علیّ بن ابی طالب علیه
صفحۀ هفتم:
در شش صفحۀ گذشته، ذکر مقدّمۀ منظوم و معرّفی نسخه، همان گونه که آورده شد؛ از صفحۀ هفتم با نام باری تعالی و حمد و ثنای او و نعت پیامبر و مدحت حضرت اسدالله الغالب و مدح و ستایش سلطان عصر شاه سلطان حسین صفوی و معرّفی نسخۀ حاضر مقدّمه ای منثور آورده می شود. در ابتدای صفحۀ هفتم سرلوح لطیف و زیبائی پرداخته شده است. این صفحه و صفحۀ هشتم همان طور که مذکور افتاد؛ مذهّب و معرّق کاری و طلا انداز هستند.
مقدّمۀ منثور یاد شده یازده صفحه ادامه می یابد و در تلمیح آن از استعارات و عبارات مختلف از جمله اشعار نیز سود جسته اند. نسخۀ خطّی شامل باب های رابع عشر (چهارده) در شجاعت، خامس عشر (پانزده) در جهاد، سادس عشر (شانزده) در نیکویی اقتصاد و حسن تدبیر و نهی از اسراف و تبذیر، سابع عشر (هفده) در تقدیر ارزاق عباد، ثامن عشر (هجده) در نهی سؤال از مخلوق و بیان مذمّت آن و محو شدن رزق به سبب آن، تاسع عشر (نوزده) در منافع قضای حوائج مؤمنین، عشرون (بیست) در مذمّت تکبّر و مدح تواضع و ثمرات آن و در پایان نسخۀ خطّی بخش “خاتمه” می باشد. در آخر باب سابع عشر (هفده) تاریخ کتابت نسخه به سال ۱۱۲۰ قمری رقم می خورد. بدین نحو: تمّ الباب السّابع عشر و یتلوه الباب الثّامن عشر انشاء الله تعالی – فی سنه ۱۱۲۰ .
در پایان آن یازده صفحه نگارش نسخۀ خطّی وارد موضوع نسخه می شود و این مورد با ورود به باب رابع عشر (چهارده) در موضوع شجاعت اتّفاق می افتد. مؤلّف پس از توضیحات لازمه، کلام حضرت اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب را آورده سپس آن را به فارسی ترجمه نموده؛ شرح و ایضاح می نماید و در ایضاح آن از همۀ موارد مورد نیاز اهمّ از گفتار علماء و حکماء و موارد تاریخی و علمی و ادبی و تلمیح با اشعار مناسب سود می جوید. همچنین مؤلّف در بعضی از موارد کلام حضرت اسدالله الغالب را با حفظ مضمونش ترجمۀ منظوم می نماید. بسیاری از صفحات نسخه تحشیه نیز شده اند. نگارش نسخه به ترتیبی که در باب رابع عشر (چهارده) آمده، در باب های متوالی آن تا عشرون (بیست) و بخش “خاتمه” نیز دوام می یابد. احتمالاً ورق یا اوراقی از آخر باب عشرون (بیست) افتاده است.
نسخۀ خطّی بی بدیل پرده برداری شده از نفایس کتابخانۀ استاد علامه جعفر سلطان القرّائی است. پرده برداری از این اثر یکتا و بی نظیر در سی و سوّمین سالگرد فقدان سلطان نسخه شناسی قرن اتّفاق افتاد . ۲۷ دی ماه یادآور خاموشی شمع حیات بزرگ ترین نسخه شناس قرن علامه جعفر سلطان القرّائی است. آن که سنوات عمر خود را صرف خدمت به علم، هنر، تاریخ، فرهنگ و ادب این آب و خاک نمود. یکصد و هفتاد و نه عنوان نسخه ی خطّی منحصر به فرد و نفیس خویش را به کتابخانه ی مجلس اهدا نمود؛ که هریک در نوع خود بی مانند و بی نظیرند. تنها توصیف یاد شده در مورد نسخۀ خطّی بی همتای یاد شده، خود نمایانگر غنای معنوی کتابخانۀ اوست.
۲۷ دی ۱۳۶۷ شمع حیات او در کتابخانه ی شخصی خانه اش، در جوار کتبی که عمری با او انیس بودند به تاریکی گرائید. خانه ای که پدر، جدّ و برادران عالم ،فقیه و فاضلش در آن پا به عرصه ی وجود نهاده و در آن نشو و نما یافته اند؛ به خانه ی «سلطان‌القرایی» شهرت یافته و تاریخ علم، فرهنگ، فقه و ادب دویست سالۀ تبریز را در سینه ی خود دارد. این خانه با وجود آن که به همت والای اداره ی میراث فرهنگی آذربایجان شرقی در خرداد ۱۳۸۶ به شماره ی ۱۹۲۰۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده و در اسفند ماه ۱۳۸۷ به تملک آن اداره در آمده است؛ لیکن امروز با گذشت سی و سه سال از وفات علامه جعفر سلطان‌القرایی هنوز متعلقات آن تملیک نشده و تعمیراتش نیز پایان نیافته است.

امید است با آزاد سازی محوطه و متعلقات یاد شده و با اتمام تعمیرات به شکل آبرومند، خانه ی سلطان‌القرایی به عنوان تاریخ مکتوم دویست ساله ی تبریز در به روی ارباب علم و فرهنگ و ادب بگشاید.
علامه جعفرسلطان‌القرایی در این خانه، در حدود سال ۱۳۲۲ قمری در خانواده ی علم، فقه و ادب تولد یافت. وی قرآن، مقدمات و قرائت بعضی متون فارسی و عربی را نزد پدر و برادر بزرگ‌تر خود، آیت‌الله العظمی حاج میرزا جواد آقا آموخت و از تدریس استادان مکاتب و مدرسان مدارس داخلی و خارجی بهره گرفت.
در مجالس درس و بحث حاجی میرزا ابوالحسن آقا انگجی، آقاسید احمد خلخالی، حاج میرزا علی اصغر آقا ملک و آقا میرزا رضی زنوزی به تلمذ نشست. رسـم الخط وخوشنویسی را از حاجی میرزا محمد حسین مکتب‌دار از شاگردان نامدار سیدحسین خوشنویس باشی و میرزا عبدالرسول منشی محکمه جد مادریشان یاد گرفت. لیکن اطلاعات ادبی و تاریخی و هنری وسیع و دقیق او ازطریق مطالعه مستمر و دقت درکتب خطی و نشست وبرخاست باادبـا، شعرا، فضـلا و بزرگان به دست آمد.
جد ایشان، شیخ عبدالرحیم بن شیخ ‌ابی القاسم تبریزی ملقب به سلطان القرا به سال ۱۲۵۵ هجری قمری در تبریز متولد شد. وی از مشاهیر دوران و اعاظم علمای زمان خود بود.
این عالم بزرگ که بخش عمده زندگانی و عمر پرثمرخود را در خانه یاد شده سپری کرد، درحوزه علمیه تبریز تدریس علم تجوید و قرائت قرآن و صرف و نحو عربی را عهده دار بوده، در علم قرائت نظرصائب داشت از این رو به سلطان‌القرا ملقب گشته واین لقب دراولاد و احفاد او باقی و ساری شد.
ایشان زمانی در نجف اشرف و شامات و مصر در محضر علمای شیعه بودند و زمانی دیگر در داغستان در جوار شیخ شامل داغستانی برای شرکت در مجاهدت‌های ایشان حاضر شدند و فتوای جهاد علیه روسیه تزاری را صادر کردند.
شیخ عبدالرحیم مردعلم، عمل، مبارزه و جهاد بود. وی در ۱۹ رمضان سال ۱۳۳۶ چشم ازجهان فروبست و درصفة‌الصفا درکوه سرخاب تبریز که در زمان قدیم مصلای آن شهر بوده مدفون شد.
از وی آثار مکتوب ذی ‌قیمتی باقی مانده است که الدرالمنثور، حاشیه برمقدمه منظومه جزری ورساله‌های دیگردرتجوید را می‌توان نام برد.
بعد از ایشان این خانه مسکن شیخ‌ ابوالقاسم سلطان القرایی گشت. شیخ‌ ابوالقاسم از اکابر علمای آذربایجان بود و بعد از وفات پدر، مرجع علم تجوید و قرائت قرآن و صرف ونحو عربی و مورد احترام عموم طبقات تبریز بود.
از جمله آثار وی، تصحیح کلام‌الله مجید است که به سال ۱۳۳۶ هجری قمری در تبریز چاپ شده است. وی در دوم صفر ۱۳۶۸ وفات یافت و در گورستان محله شتربان تبریز مدفون شد.
علامه جعفر سلطان القرائی دومین فرزند شیخ ابوالقاسم در خانه مذکورکه بعدها نیز محل سکونت وی گشت، از سیده خانمی از سلاله میرزا یوسف صدرالاشراف از بنی‌اعمام میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و از شجره سادات حســـینی، متولد شد.
علامه جعفر سلطان‌القرایی عالم عامل، محقق و هنرمندی ذوالفنون بود. در علم تاریخ، رجال و انساب استاد مسلم، درکتاب ‌شناسی، خط شناسی و سبک ‌شناسی بی‌بدیل، خوشنویسی هنرمند، نقاشی چیره‌ دست و توانا بودند.
وی مخصوصا درشناخت نسخه‌های خطی و تشخیص اسناد و اوراق هنری و تاریخی از متبحران کم مانند روزگار بود، اما تواضع بیش ازحد او اجازه نمی‌داد تا چنان که شایسته اوست حرفی به میان آید و یا در جراید نوشته شود چرا که هر وقت از اوخواسته می ‌شد ترجمه حالشان در مجـله یا جریده‌ای چاپ شود، متواضعانه می‌فرمــودند که شرح حال مثال من در دفتر فراموشی بهتر.
استاد سـلطان‌القرایی در اواسط عمر خویش با دختر دوم حــاج مـیـرزا عـلـی خـان سرکارات که از اعیان رجـال زمان خود و صـاحب مکارم اخـلاق و محـامـد اوصــاف بود ازدواج کرد و از او دو فرزند به دنیا آمد.
به توصیه و اصرار دوستان اقدام به تصحیح، تعلیق و تحشیه روضات‌الجنان، تالیف حافظ حسین کربلایی تبریزی معروف به ابن‌الکربلایی کرد. کتاب در دو جلد با حوصله و دقت کافی و علم و بینش وافی در عرض ۱۰ سال تلاش و کوشش استاد جعفر سلطان‌القرایی به دوستداران دانش و معرفت و دلسوختگان عشق و محبت به یادگار ماند.
علامه جعفرسلطان‌القرایی در مقدمه جلد اول روضات، کتاب را چنین معرفی می‌کند: «کتاب حاضر که نام صحیح وکامل آن روضات‌الجِنان و جنات‌الجَنان است روی مقدمه و هشت روضه و خاتمه وضع شده با تفصیلی که در دیباچه کتاب مذکوراست. ثبت متون مکاتیب بعضی ازعلما، مشایخ و نقل اجازات و خرق آنها همچنین بیان سنن، آداب مذهبی، اخلاقی و وصف قسمتی از عمارات، ابنیه، زوایا، جوامع و معابد تبریز و ذکر مجملی از تاریخ خلفا، سلاطین، امرا و ترجمه جمعی کثیر از بزرگان، مشایخ، زهاد، علما، قرا، شعرا، وزرا، صدور، ملوک، خوشنویسان، ارباب هنر و تعیین قبور ومدفن آنها با استطراد بسیاری از نوادر حکایات و طرف قصص که مرجع و مآب پاره‌ای از آنها درایهً و روایهً به خود مولف است؛ ازمحاسن این کتاب است.»
برای تصحیح چنین کتابی استاد سلطان‌القرایی ۱۰ سال از ابتدای صبح تا انتهای شب به طور طاقت‌فرسا زحمت کشیده و عمر صرف کرده است و بالاخره نتیجه مطلوب حاصل گشت.
علاوه بر کتاب مذکور، بیش از صدها مقاله تحقیقی در مجلات علمی و ادبی از جمله مجلات یغما، مهر، یادگار و … از ایشان چاپ شده است و کتاب «المحافل» از آثار دیگر استاد است. مشتاقان درآرزوی طبع و نشر کتاب «المحافل» و چاپ مجدد روضات‌الجِنان هستند.
وی آزاد زیست چرا که مرد آزاده‌ای بود و به هنرآزاد اندیشی آراسته و جهانی بود بنشسته در گوشه‌ای، اعتنا به تقبیح و تحسین دیگران نکرد. محفلش گرم و مجلسش فیض بخش علامه دهخدا، دکتر معین، حاج آقا بزرگ تهرانی و علامه قزوینی و دیگر صاحب ‌نظران بود.
استاد علامه جعفر سلطان القرائی تعداد ۱۷۹ عنوان نسخه خطی بسیار ارزشمند از نفایس مجموعه خودشان را به کتابخانه مجلس شورا اهدا کرده اند. در میان مجموعه ای که از طرف ایشان به کتابخانه مجلس اهدا گردیده، کتاب های منحصر به فرد و بسیار نفیسی وجود دارد. یکی از نمونه های عالی این نسخ، مجموعه «اسئله و اجوبه» رشیدالدین فضل الله همدانی است که خود شرحی مفصل در معرفی آن نوشته و در مجله «مهر» سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است.
فهرست کتب بی بدیل و نفیس اهدائی ایشان در مجلدات مختلف بر حسب موضوع آن ها، از سوی انتشارات کتابخانه مجلس به طبع رسیده و منتشر شده است. لیکن بنابه دستور ریاست محترم کتابخانه مجلس، تهیه فهرستی از کتب خطی اهدائیشان در یک مجلد در حال تدوین و انتشار می باشد.
در ششم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ هجری شمسی از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مجلس بزرگداشتی به یاد استاد علامه جعفر سلطان القرائی ترتیب داده شد و در آن از خدمات ایشان به تاریخ، فرهنگ، علم و ادب این سرزمین تجلیل به عمل آمد و جهت یاد بود، ترجمه احوال و آثارشان در یک مجلد تدوین و انتشار یافت. همزمان در کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجلس نکوداشتی به پاس تشخیص دقیق کتب خطی آن کتابخانه از ایشان به عمل آمد. کتابخانه ای که به احترام این خدمت بزرگ در قبال کتب خطی آن، هنوز اتاق کارش را به یادبود نگه داشته است. در این کتابخانه بیش از ۱۷ هزار جلد نسخه خطی به زبان فارسی وجود دارد.
استاد علامه جعفر سلطان‌القرایی به شامگاه روز سه‌شنبه ۲۷ دیماه ۱۳۶۷ برابر با ۹ جمادی‌الثانی سال ۱۴۰۹ چشم از جهان فرو بست و وادی رحمت تبریز پیکر نسخه‌شناسی بی بدیل، محقق و علامه‌ای بزرگ را در دل خود جای داد. سی و سه سال پس از فقدان او یگانه گرامی نواده اش بانو ناهید خواجه نصیری بعد از طی دو ماه بستری در بخش مراقبت های ویژه در ۲۳ شهریور ۱۴۰۰ نقاب خاک بر چهره زد. یادشان عزیز و گرامی و روحشان شاد باد.

About Author