این بار هم میخواهم
از تو بگویم و کمی درد دل کنیم
ﭼﻘﺪر ﺧﻮﺏ بود ﺍﮔر ﺁﻏﻮﺵ مهربانت را ﺩﺍﺷﺘﻢ ، هنوز هم هرجا نامت را می شنوم
به تو افتخار میکنم
ولی هرجا پدری رابا فرزندش
می بینم ؛ زیر لب میگویم : ای کاش ما هم پدری داشتیم تا به جای بوسه برسنگ قبر سرد
بوسه بر دستانش مینهادیم
دارد زمان تند و باسرعت می گذرد
و من از سال ۹۴ که روز تولد خودم تو را از دست دادم
باور نکردم نبودنت را
خیلی از لحظات ، روح والایت را
در کنارم حس میکنم
دلتنگی برای
بوسه زدن بر دستهايت
لطفا بیدارم کن !
وقتی که خوابم آمدی ببوسمت
امروز دلم آتش گرفت و دوباره
جای خالیات را حس کردم
جمله ی شهیدان زنده اند
در ذهنم آمد
با گوشه چفیه ای که از جبهه برایمان یادگار گذاشتی اشکهایم را پاک کردم تا این که دلم
شاید آرام بگیرد
دل آشوب و بیقرارم پدر جانَم . . .
تو باعث سربلندی
و افتخار ما هستی همیشه
پدرم ، به الله قسم
خیلی عذاب داشتی ولی
در کلامت فقط می گفتی درد از خدا آمده خوش و صفا آمده
درد دل زیاده . . .
ولی یک گوشه از خاطرات رو بگم
آخرین روزی که بردیم تو را بیمارستان حالت به شدت وخیم بود مادر آمد کنارت تنهایی تا با تو
سر کند ، پرستاران گفتند لطفا کنار مریض را خالی کنید
تو دست مادر را ول نمیکردی
که کنارت بماند
در یك صبح که وقتی که داشت اذان میگفت تمامی کادر درمان بیمارستان کنارت جمع شدند
فکر کردیم که شفا گرفتی
ولی یاد اون جمله افتادم
که می گفتی خدایا عاقبت
امرمان را ختم به خیر کن . . .
ولی ایزد منان کسانی را که
دوست دارد همیشه
پیش خودش میبرد و تو رفتی . . .
به آرزوی دیرینه خود رسیدی
شهادتت مبارک بابایِ خوبم . . .
پست های مرتبط
حسین زمان درگذشت
آغاز اکران ” قولچاق” در استانبول
خانم بازیگرخواننده شد