عبدالله واعظ تبریزی (زاده مهرماه ۱۳۰۵ تبریز – درگذشته ۵ خرداد ماه ۱۳۷۸ تبریز) مفسر قرآن، مثنوی معنوی، دیوان حافظ و گلشن راز شیخ محمود شبستری بود. پدرش میرزا حسین واعظ (اصالتاً اهل شهر آرباطان از توابع بخش خواجه شهرستان هریس و از طایفه شاه خانم لو) و از برزگان انقلاب مشروطه ونایب رئیس انجمن تبریز بوده و عبداله واعظ سالها پیش از مشروطیت همگام با پسر خالهاش میرزا حسن رشدیه از بنیانگزاران آموزش و پرورش نوین ایران بود، کلاسهای مثنوی عبدالله واعظ که به صورت هفتگی برگزار میشدند محلی برای دیدار دوستان و مشتاقان فرهنگ و ادب و عرفان بودند. استاد فرزانه دانشکدهٔ ادبیّات دانشگاه تبریز، دکتر منیره پویای ایرانی، همسر گرامی عارف ربّانی، زندهیاد عبدالله واعظ بودند که درسال ۱۳۹۹ دارفانی را وداع گفتند.
تولد و تحصیلات
عبدالله واعظ تبریزی در مهرماه سال ۱۳۰۵ در تبریز، کوچه واعظ، خیابان شهناز (خیابان شریعتی کنونی) زاده شد.
او شش سال ابتدائی را در دبستان پانزده بهمن به اتمام رسانده و پس از اتمام سال اول دوره دبیرستان کلاسهای دوم و سوم را در پیوسته دانشسرا ادامه داد. در همین سالها درس خارج اصول فقه را در محضر پدر و ادیب فلاحی آغاز کرد. صرف میر، مغنی اللبیب، سیوطی، الفیه، تفسیر قرآن، نهج البلاغه و مثنوی را از پدر خود و لمعه را از ادیب فلاحی و شرایع را از حاج میزرا عبدالعلی مدیری آموخت.
فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
او از سال ۱۳۲۵ وارد جریانات سیاسی شد که در پی دستگیری روانه زندان و تبعید و سرانجام زندگی مخفی و سراسر تضییق وی آغاز و تا سال ۱۳۴۴ ادامه مییابد. در زندان قزل قلعه کتابی تحقیقی در خصوص فلسفه دیالکتیک به رشته تحریر درمیآورد.
او از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ در روزنامههای مرد امروز، صدای وطن و رهبر با نامهای مستعار یونسی، مالک جهنم، مشدعلی و در روزنامه پرچم اسلام با نام و امضای خود اقدام به انتشار مقاله میکند. بعد از این سالها جذب شاهکار مثنوی کتابی که پدرش او را با آن آشنا کرده بود میشود.
از سال ۱۳۴۰ به بعد یعنی در دوره اقامت در تهران با محمد تقی جعفری و دیگر دوستان جلسات شرح مثنوی را برگزار میکند که بیش از شش سال ادامه مییابد.
بازگشت و ادامه مطالعات
ایشان در سال ۱۳۴۶ به تبریز بازمیگردد و در آموزش و پرورش با محدودیت زیاد در دبیرستان جامی به تدریس میپردازد. در این سالها و به درخواست دوستان جلسات قرآن، نهج البلاغه، مثنوی، اسفار اربعه ملاصدرا و تاریخ فلسفه را راه اندازی میکند.
علاقمندی و کنجکاوی او در خصوص نجوم و فیزیک در بخش دوم زندگی بروزی وافرتر دارد. ترجمه کتاب فیزیک عمومی از زبان فرانسه به فارسی از کارهای ایشان در این دوره است.
سال ۱۳۵۳ سال شروعی دیگر در عرصه اجتماعی است. ازدواج ایشان با خانم منیره پویای ایرانی که حاصل آن یک پسر و دو دختر است ورودی به زندگی آرام را نوید میدهد.
در پی عارضه قلبی و کمردردهایی که از دوران زندان به یادگار داشت کلاسهای مثنوی در سال ۱۳۵۳ تعطیل میشوند. سال ۱۳۶۲ بیماری حنجره به سراغ ایشان آمده و دوستان را از صدای دلنشین محروم میکند. جراحی موفقیتآمیز توسط یکی از دوستان ایشان (مهدی امین فر) با وجود سکوت اجباری ایشان را به جمع دوستان و مشتاقان بازمیگرداند. کلاسهای فلسفه و مثنوی دوباره شروع میشوند. سجایای اخلاقی خدشه ناپذیر او حتی در این روزهای بیماری حکایت از عمق روح حقیقت دوستی و تعالی خواهی ایشان دارد.
فوت
او در تاریخ ۵ خرداد ماه سال ۱۳۷۸ دیده از جهان فروبست و در وادی رحمت تبریز قطعه هنرمندان مدفون است.
لطافت طبع او در شعرهایش آشکار است:
چون شبنمی به برگ گلی آرمیدهام با اولین پیام خنده خورشید میروم
پست های مرتبط
حق پخش تلویزیونی و خودکفایی مالی باشگاه ها
دستور توقیف صدای عادل فردوسیپور صادر شد
وزیر ارشاد: برخی از هنرمندانی که ممنوعالفعالیت بودند، مسئلهشان حل شده است