استاد نصیر پایگذار، سلطان جناس ایران

نصیر پایگذار متخلص به “ نصیر” از شاعران نامی آذربایجان و استاد مسلم صنعت جناس ، در یازدهم بهمن ماه سال ۱۳۱۱ (۱۳۱۱/۱۱/۱۱) در تبریز متولد شد. پدرش مهدی کارمند راه آهن بود.ابتدائی و متوسطه را در شهر مرند و دانش سرای مقدماتی را در تبریز به پایان رسانیده و به عنوان معلم در شهر مرند شروع به کار کرد. یک سال رئیس تربیت بدنی مرند بود و به تبریز منتقل شد و در سال ۱۳۴۲ از دانشکده ادبیات تبریز در رشته زبان و ادبیات فرانسه لیسانس گرفت و در دبیرستانهای دخترانه و پسرانه تبریز – انستیتو بازرگانی، انستیتو تکنولوژی، مرکز مربی کودک، دانشسراهای مقدماتی وراهنمائی تحصیلی، دانشگاه تبریز به تدریس تربیت بدنی و ژیمناستیک و زبان فرانسه پرداخت. مدتی مدیر مسابقات دانشگاه تبریز بود.
در سال ۱۳۶۱ از آموزش و پرورش تبریز بازنشسته شد. مدت ۱۰ سال در دانشگاه آزاداسلامی به طور قراردادی در سمت های مختلف خدمت کرد و مدتی تدریس تربیت بدنی می کرد.یک سال نیز در دانشگاه نبی اکرم ( ص ) تدریس تربیت بدنی کرده است. در سال ۱۳۸۲ ازدانشگاه آزاد اسلامی تبریز بازنشسته شد. وی مدتی انجمن شعر شهریار دانشگاه آزاد اسلامی تبریز را مدیریت می کرد.
نصیر مدت ۱۲ سال در سمت رئیس هیئت ژیمناستیک آذربایجان شرقی و مدتی نیز نایب رئیس فدراسیون ژیمناستیک ایران بود. وی دوبار به دعوت دولت آلمان به عنوان رئیس هیئت ژیمناستیک آذربایجان شرقی در جشنهای بزرگ بین المللی ( ژیمناسترادا ) درشهرهای برلین و هانور آلمان شرکت کرده است.
وی شعرسرودن را از کلاس پنجم ابتدائی شروع کرد و اغلب انشاهای خود را منظوم می نوشت.
در سال ۱۳۶۹ اولین کتاب شعر نصیر به نام تاریمین تئللری و اشک شمع به دو زبان فارسی و ترکی منتشر شد و بزودی نایاب شده و به چاپ دوم رسید.
در سال ۱۳۷۹ کتابهای : جلوه های جناس در شعر فارسی ( تک بیتی و دو بیتی های جناس ) باللی بایاتیلار و ایپک خیاللار ازاین شاعر چاپ و منتشر گردید.
وی در اشعار خود از صنعت جناس بهره فراوان برده است. دکتر منوچهر مرتضوی تاریخ نگار نامدار عارف و حافظ شناس بزرگ درباره نصیر می گوید:
شعرهای جناس ترکی نصیر هر یک، یک شاهکار بوده و اشعار جناس فارسی نصیر حال و هوای دیگری دارد. یک بیتی ها و دوبیتی های جناس ایشان در ایجاد موسیقی و آهنگ و زیبایی کلمات بی نظیربوده و موجب غنی تر شدن زبان و ادبیات شده است. نصیر راستی ام الجناس است.
نصیر پایگذار درباره خود می گوید: جناس در شعرهای فارسی وترکی من در خواب و بیداری جاریست و همیشه اگر هم خودم نخواهم جناس در شعرهای من جریان دارد و این موجب لذت من می شود. دکتر اکبری حریری از فضلای شهر تبریز واستاد دانشگاه تبریز ” نصیر ” را الهه جناس و ایهام لقب داده است. دکتر عباس علیرضایی که از ادبای شهر تبریز هستند ” نصیر ” را سلطان شعر جناس خوانده اند.
مرحوم استاد یحیی شیدا شاعر و نویسنده و محقق وژورنالیست نامی در کتاب ” تاریمین تئللری ” بو مجموعه یه بیر گیریش : چنین می نویسد: “نصیر ” مدت های مدیدی است از دشوارترین صنعت شعر بهره برده و در این راه نیزبه تجربه خود می افزاید، آن هم صنعت جناس است. می دانیم که شعر جناس از صنایع بسیارمشکل بشمار می آید و در این باره علاوه بر استعداد شاعری قریحه دیگری بسیارضروریست.
وی از امثال فولکلورهای بی حد و مرزشعر ترکی بینهایت بهره برده و این ابتکار به کلمات ایشان قوت و قدرت بخشیده است.
نصیر ” در ادبیات خلق از ” بایاتیلار ” غافل نمانده و با سرودن بایاتی های پر محتوا به خزینه ادبیات ما ظریفترین مرواریدها راپخش کرده است.
دکتر ترابی ( حلاج اوغلو ) جامعه شناس بزرگ آسیا در مجله وارلیق ۱۳۶۹ شماره ۴ شعر تاریمین تئللری یا ” تاریمین اینجه تئللری ” شعر مجموعه سینه بیر باخیش چنین می نویسد:
در موقع خواندن شعر “نصیر” انسان چنین تصور می کند که از سیمای شعر شاعر جناس می بارد. و یا شاعر در مجلس زیباییها و زیبایان رشته های جواهرنشان شعررا به گردن عروس ادبیات ایل آویخته و مرواریدهای درخشان را بر سر او شاباش می کند. و در یک جمله اگر بگوییم که جناس بزرگترین امتیاز شعر “نصیر ” و هنر برجسته و فهم شاعر است باز هم هیچ اغراق نکرده ایم که اگر بگوییم ” نصیر ” به اوج قله شعر جناس دست یازیده است.
روان شاد احمد شایا ” آلاو ” شاعر و محقق و نویسنده چیره دست که در کلاس دوم متوسطه معلم نصیر بود. در روزنامه دیواری ” مشعل ” که هفتگی منتشر می شد و نصیر خود یکی از گردانندگان آن بود نوشته بود : ” با این قریحه و استعداد” نصیر در آینده یکی از شعرا و نویسندگان بزرگ خواهد بود “.
نشریه ” حازار شعر آخشاملاری ” شبهای شعر خزر استانداری استان الازیق ترکیه در قسمت بیو گرافی نصیر می نویسد: به وضوح میتوان گفت که تا به امروز کسی در زبان فارسی و ترکی به اندازه ایشان شعر جناس نسروده و نیز به اندازه ایشان عاقلانه با کلمات بازی نکرده است.
بدین سبب در ایران نصیر پایگذار را آقای شعر جناس نامیده اند. نتیجه این که ” نصیر ” را آقا، پدر، مادر، سلطان و الهه شعر جناس و ایهام نامیده اند.
کتاب ” فارسی عمومی ” که در دانشگاه آزاداسلامی تبریز تدریس می شود یک صفحه اش را هم به ” نصیر ” اختصاص داده و از اشعارجناس ایشان به عنوان شاعر جناس گوی معاصر نام برده است.
اشعار جناس ایشان ده ها بار از شبکه های چهار و پنج تلویزیون وهمچنین از تلویزیونهای ارومیه، و رادیو تلویزیونهای ترکیه، نخجوان، باکو، نروژ واکثر کشورهای ترک زبان بارها پخش شده است.
وی به عنوان نماینده شعرای ترک زبان ایران دو بار به دعوت استانداری استان الازیق به ترکیه سفر کرده و برنامه های بسیار موفقیت آمیزی داشته است.
وی دوبار یکی به دعوت وزارت امور خارجه ایران به مناسبت افتتاح سرکونسولگری ایران در جمهوری خود مختار نخجوان در پارلمان آنجا با اشعار خود شوری به پا کرده و یک بار هم به دعوت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تبریز در نخجوان برنامه موفقیت آمیزی داشته است. کتاب ” اشک اسب ” داستانهای واقعی نصیر در سال ۱۳۸۲ از طرف سازمان ملی جوانان ایران اثر برگزیده انتخاب شده وبه دریافت لوح تقدیر و جوایز نفیسی نایل شده است.
نصیر چندین سال با هفته نامه فرهنگ آفرینش دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان خبرنگار،شاعر و نویسنده با آن هفته نامه همکاری داشته است و بارها مورد تقدیر قرار گرفته است وی مدت یک سال با ماهنامه ” جوالدوز ” که به مدیریت خانم زهره وفایی در تبریزمنتشر می شد همکاری داشته و به نامهای: یولسوز، تورآتان ” نصیر ” و کم رو در آن مطالب طنز، شعرهای جناس فارسی و ترکی و داستان نوشته است و در آن ماهنامه از ایشان مطالب بسیار جالب و دل چسب چاپ و منتشر شده است. نصیر در اکثر روزنامه ها شعر و مطلب می نویسد و با روزنامه عصر آزادی تبریز و ساقی آذربایجان همکاری نزدیک دارد. اشعار جناس نصیر سبب غنی تر شدن زبانهای فارسی و ترکی شده و او با اشعار جناس خود هزاران لغت زیبا و بدیع وجالب به این دو زبان به ارمغان آورده است. به جرات می توان گفت که صنعت شعر جناس رادر فارسی و ترکی از خواص به عوام هدیه کرده و توده را با زیبائیهای شعر جناس آشنا و علاقمند کرده است.

آنگه که سراید غزل عشق، شباهنگ
خوش جلوه نماید ز تو ای یار، شب، آهنگ
در ظلمت شب نور تو خورشید جهانتاب
از بهر وصالت کنم ای یار، شب آهنگ

***

آهنگ صدای تو چنان نغمه تار است
بر روی مهت زلف سیه چون شب تار است
هر کس که ترا دیده، دمی باخته دل را
دل ماند گرو، جان من از دست تو تا، رست

***
داری چـــه مژه، چه لب، چـــــه گونه
جـــــــانا ز تو دل کنم، چگونه!
گــــویــــا بتـــــو مــــادرت سپـــــرده
هر کس ز تو خواست هر چه، گو: نه

«جان فدای شمع رخسار تو چون پروانه کردم
سوختی بال و پرم را شمع من، پروا نکردم
با نگاهی کشتی و درمان نمودی با نگاهی
جز به سویت ماه من، سوی دگر پر وا نکردم»

About Author