انتقال آب از خلیج فارس به ارومیه، «واقعی یا کیک»؟

با در نظر گرفتن حُسن نیت نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی، فارغ از هرگونه شوهای دم انتخاباتی که ممکن است هر نماینده‌ای را وسوسه به طرح چنین مسائل سازگار با ذائقه عوام کند، باید چند سوال را در این خصوص مطرح کرد تا این مهم را در محک راستی‌آزمایی گذاشت.

چندین روز پیش، سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با یکی از پایگاه‌های خبری محلی، با طرح ادعایی نسبتا عجیب، اذعان داشته است: «علی‌رغم انتقال آب دریاچه ارومیه از سد کانی سیب، آب این دریاچه نسبت به پارسال نصف شده است؛ در این راستا، نامه‌ای با محتوای انتقال آب از خلیج فارس به دریاچه ارومیه و انتقال پساب تصفیه شده از تبریز ارومیه مراغه و چند شهر دیگر به این دریاچه، از طرف بنده با مشورت متخصصان تنظیم شده و با امضای نمایندگان شمال‌غرب کشور در مجلس تسلیم دولت خواهد شد.»

این نماینده مجلس در بخش دیگری از سخنانش گفته است: «چگونه است که آب از خلیج فارس و دریای عمان به برخی شهرهای کویری با فاصله ۱۰۰۰ کیلومتر انتقال داده می‌شود اما امکان انتقال آب از خلیج فارس به دریاچه ارومیه نباشد که نیازمند انتقال احداث خط انتقال آب در فاصله ۷۰۰ کیلومتری است. امید است با امضا و حمایت نمایندگان شمال‌غرب مجلس شورای اسلامی این طرح تصویب و در چهارچوب اجرا قرار بگیرد و مصرانه این طرح را پیگیری خواهیم نمود.»

حال با در نظر گرفتن حُسن نیت نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی، فارغ از هرگونه شوهای دم انتخاباتی که ممکن است هر نماینده‌ای را وسوسه به طرح چنین مسائل سازگار با ذائقه عوام کند، باید چند سوال را در این خصوص مطرح کرد تا این مهم را در محک راستی‌آزمایی گذاشت.

سوال اولی که به ذهن هر خواننده‌ای متبادر می‌شود، این است که آیا راه حلِ تحقق یافتنی مانند «انتقال آب خلیج فارس به ارومیه» اگر دور از ذهن نبود، چرا طی این یک دهه بحران آبی ارومیه به یاد هیچ متخصصی نیفتاده و چرا الان و بلافاصله پس از طرح دوباره و جدی‌تر موضوع انتقال آب عمان به زاهدان و مشهد در افق‌ دو ساله (۱۴۰۵)، فیلِ نمایندگان شمال‌غرب هم یادِ عُمان می‌کند و زود این طرح ایده‌آل را مطرح می‌کنند؟

سوال دومی که طبعا ذهن هر شهروندی را درگیر خود می‌کند، این است‌ که‌ اگر انتقال آب از ۷۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر شدنی بود، چرا همین انتقال آب ارس و پساب تبریز که اتفاقا همین دَم گوش دریاچه هم هستند هنوز که هنوز است در هاله‌ای از شائبات قرار دارد و ظاهرا طبق شنیده‌ها به آن طور مطلوب محقق نشده است؟

سومین سوالی که در ادامه مطرح می‌شود، طرح این مهم است که آیا نماینده محترم تبریز، برای این پیشنهاد، پیوست مطالعاتی از قبیل پیش‌بینی بودجه، مجوز برداشت حجم آب مطلوب از خلیج فارس و… موارد را بانضمام این نامه (که طبق گفته نماینده مطالعات کارشناسی نیز انجام شده است)، تحویل مجلس داده شده است یا صرفا به یک نامه چند خطی بسنده کرده‌اند؟

فارغ از این ۳ سوال؛  برای اطمینان، به چند کارشناس حوزه آب نیز مراجعه کردیم تا امکان‌سنجی کند که این پیشنهاد امیدوار کننده تا چه میزان می‌تواند به ثمر بنشیند؟ چنان‌که یکی از کارشناسان در این خصوص می‌گوید که «اگر شرایط توپوگرافی، شیب و مسیرها را در نظر بگیریم خواهیم دید که این پروژه شدنی نیست؛ سال‌های پیش نیز طرح “ایران‌رود” توسط برخی‌ها مطرح شد تا با پروژه‌ای، خلیج فارس را به دریای خزر متصل کنند که خبری از آن نشد، چراکه شدنی نبود.»

هر چند که این طرح حتی به صورت فانتزی نیز خود بارقه‌ای از امید دارد، ولی باید دید آیا واقعا شدنی است یا نه؟

About Author