تیشۀ نامهربانی به ریشۀ یار مهربان!

اختصاصی روزنامه ساقی آذربایجان/ ناصر سعیدی

داشتم از جلوی کتابفروشی‌ها رد می‌شدم با خودم گفتم کتاب در زندگی ما چه نقشی ایفا می‌کند؟ جایگاهش کجاست؟ در کتابفروشی‌ها؟ در انبار ناشران؟ در جعبه معرفی کتاب در برخی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها؟ در قفسه کتابخانه‌ها؟ در قفسه کتابخانه خودمان؟ همه جا را گشتم کتاب در همه جا بود در کتابفروشی‌ها، بی‌شمار کتاب‌ در آنجا نشسته بودند و منتظر افرادی که بیایند یکی از آنها را انتخاب کنند و آن را خریداری نمایند و با خود به منزل و یا به محل کار ببرند و مطالعه نمایند.
بعد پرسش دیگری را با خود مطرح کردم اینکه این کتاب‌ها برای چه نوشته می‌شوند؟ خیلی زود به جواب رسیدم. برای خوانده‌شدن؛ اما حضور این کتاب‌ها در کتابفروشی‌ها نشانگر آن بود که خوانده نشده و نمی‌شوند و شاید نخواهند شد. این نشدن‌ها البته شامل همه افراد جامعه نمی‌شود و بالاخره در اجتماع افرادی هستند که این کتاب‌ها را خریداری کرده و آنها را مطالعه می‌نمایند در حال فکرکردن و با خود سخن‌گفتن بودم که نوشته‌ای را تحت عنوان «کتابخانه شخصی شما را خریداریم» بر روی دیوار مشاهده نمودم. طرف پدربزرگ‌اش فوت کرده و از دار دنیا یک کتابخانه قدیمی برای نوه‌اش به ارث گذاشته و نوه‌اش می‌گفت: «مردم بابابزرگ دارند ما هم داریم که برای ما کتابخانه به ارث گذاشته. من این همه کتاب را می‌خواهم چیکار کنم؟ ای کاش جای این همه کتاب چند هزار تومان برایم به ارث می‌گذاشت.» بدون آنکه حتی لای یکی از آنها را باز کرده و دو خطش را بخواند کتابها را یکجا می‌فروشد برخی از این کتاب‌ها هم سرنوشت خوبی ندارند و بعد از مدتی خمیر می‌شوند و در مسیر نابودی قرار می‌گیرند.
راستی چرا وقتی به کسی کتاب هدیه می‌دهیم لب و لوچه‌اش را کج و کوله می‌کند که این چیست که به من هدیه داده‌ای؟
هنوز صف شیر شیشه‌ای را فراموش نکرده‌ایم که در بامداد و پیش از روشن‌شدن هوا تا پاسی از شب صف‌های طولانی برای خرید بطری‌های شیشه‌ای شیر، مقابل مغازه‌ها برقرار می‌شد و اگر در آمریکا برای آیفون صف کشیده می‌شود این اتفاق در ژاپن برای کتاب می‌افتد و در سرزمین آفتاب تابان امری غریب نیز محسوب نمی‌شود. آنها برای کتاب حرمت قائلند کما اینکه برخی از فرزانگان و پیشینیان ما نیز برای کتاب حرمت قائل بودند. چرا در جامعه ایرانی با فرهنگ و تمدنی قابل افتخار ممکن است فردی از کبود مالی اظهار شرمندگی کرده و گله نماید ولی هیچ‌کس از کمبود میزان مطالعه گلایه ندارد؟ چرا کسی گلایه نمی‌کند که در کشور ۸۵ میلیونی و با درصد سواد متوسط به بالا، روزنامه و کتاب در تیراژهای خنده‌آور از فرط تأسف منتشر می‌گردند و بالاترین تیراژ متعلق به کتب درسی است!
موضوع کتاب و کتابخوانی در کشور ما سال‌هاست با هشدار کارشناسان و صاحب‌نظران درباره سرانه مطالعه ناامیدکننده مردم همراه بوده است. کتاب در سبد خانوار ایرانی گم شده است اگر کمبودها و نقص‌ها را نبینیم به هیچ وجه قادر به برنامه‌ریزی برای جبران آنها نخواهیم بود. به این نکته کلیدی و مهم اشاره نمایم که بخش فرهنگ و در رأس آنها مطالعه و کتابخوانی توسط توده‌ها موجب باروری درخت استقلال سیاسی و فرهنگی گردیده و مانع از نفوذ الگوهای فرهنگی بیگانه در اذهان عمومی خواهد شد. ایران هم اکنون در دنیا جزو رتبه‌های بالای تنبلی است اتلاف وقت و فرارکردن از کار و زحمت و تلقی آن به زرنگی در فرهنگ ما به موضوعی عادی تبدیل شده است به طوری که بر اساس آمارهای جهانی ایرانیان بعد از اعراب و آفریقاییان جایگاه سوم تنبلی را در جهان به خود اختصاص داده‌اند و نمود این تنبلی که بی‌شک آن هم تاریخی است در کتابخوانی پدیدارتر است زیرا هر کتاب در ادامه خواندن، اندیشه و تفکر و مطالعه را به دنبال دارد و این برای جامعه تنبل ما دردناک و عذاب‌آور است. بدیهی است با نشستن در جلسات و سخنرانی‌های بی‌شمار و آوردن اما و اگرهای عدیده نمی‌توان معضل ریشه‌ای عدم مطالعه را مرتفع نمود بلکه باید با نگاهی عمیق‌تر متوجه معضل مهم عدم مطالعه در درون خانواده‌ها شویم. سبد کتاب خالی و بی‌جایگزین است این کتاب است که آینده را می‌سازد و اگر در سبد فرهنگی به جای کتاب، کالای دیگری بنشیند امیدی بر رویش فکر نیست. بلیت سینما و یا دیجیتال پرسرعت نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد به خصوص در جایی که تخصصی به جامعه اضافه شود و شکوفایی جامعه‌ای در دسترس قرار گیرد اگر فرهنگ کتابخوانی در ایران سیر صعودی پیدا نکند شاید تا چندی دیگر شاهد مرگ کتاب‌ها در ایران باشیم.

مسعود برزگر جلالی, [۰۶٫۱۱٫۲۳ ۲۳:۳۵]
علی اکبر اشعری رئیس کتابخانه ملی و مشاور فرهنگی رئیس جمهور در سال ۸۷ سرانه مطالعه را ۲ دقیقه اعلام کرد. منصور واعظی دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی تهران آمار فوق را کذب خواند و ۷۶ دقیقه گفت. محمد سالاری مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی ۱۲۰ دقیقه اعلام کرد. سالاری در آمار خود رکوردشکنی کرد و از رکورد ۹۰ دقیقه‌ای سازمان یونسکو برای مطالعه در کشورهای غربی و یا کشور ژاپن پیشی می‌گیرد. محسن پرویز معاون فرهنگی وقت وزارت ارشاد ۱۸ دقیقه خواند و بعد ۱۰ دقیقه گفت. صفارهرندی وزیر وقت ارشاد ۱۵ دقیقه اعلام نمود. به تحقیق تمامی افرادی که از آمار کتابخوانی در ایران صحبت کرده‌اند آمارها را خود ساخته‌اند گویا هیچ آمار رسمی در کشور در این عرصه موجود نیست.
عدم رغبت به مطالعه را می‌توان مختصراً چنین بیان کرد:
بی‌سوادی و کم‌سوادی، نارسایی نظام آموزشی، بی‌توجهی دولت، ناکافی‌بودن کتابخانه‌های عمومی، گرانی کتاب، سلطه ارزش‌های کاذب، سلطه‌ی سیاست بر علم و فرهنگ، عدم شبکه مخصوص برای معرفی کتاب، عدم زنگ کتابخوانی در مدارس، کمبود نمایشگاه‌های کتاب.
شاید یکی از دلایلی که ایرانی ها به مطالعه متون مکتوب کمتر میل دارند این است که در فرهنگ ما همواره ترجیح بر شنیدن است تا خواندن و بحث دیگر این است که اکثر ما ایرانی‌ها اعتماد به نفسی را در خود می‌بینیم که گویا همه اطلاعات پیش ماست و ضروتی وجود ندارد که بخواهیم اطلاعاتمان را از طریق متون مکتوب و قابل ارجاع ببینیم. شما اگر به میان مردم بروید و از آنها سوالی بپرسید به ندرت می‌گویند نمی‌دانم.
برای حل این معضل عدم مطالعه که ریشه در عمق فرهنگ جامعه دارد نیازمند یک عزم ملی راسخ و همیاری و همت خانواده‌ها به عنوان مهد آموزش اولیه، آموزش و پرورش به منزله خانه دوم کودکان و مکان تعلیم وتربیت و صدا و سیما به عنوان یک رسانه همه‌گیر و گسترده هستیم. واقعاً باعث تأسف است که کتاب در سبدی به واسطه حجم وسیع کالاهای کم‌ارزش، حتی بی‌ارزش جایی ندارد. ای کاش آموزش و پرورش از سال آینده ترتیبی اتخاذ نماید که در مدارس ساعتی را برای مطالعه در نظر بگیرد و در آن ساعت، دانش‌آموزان برای مطالعه به کتابخانه بروند و اسم ساعت را به نام زنگ مطالعه کتاب بنامند.
صرف‌نظر از پیامدهای مثبت اینترنت یکی از آثار منفی آن، عادت‌دادن افراد به کوتاه‌خوانی، خلاصه‌خوانی و فاصله‌گرفتن از مقوله کتاب و کتابخوانی عمیق، پایدار، ژرف و ریشه‌دار است. در جامعه‌ای که با کتاب بیگانه است حقوق شهروندی به راحتی زیر پا گذاشته می‌شود و درگیری و خشونت و چالش‌ها نیز افزون‌تر می‌گردد. اروپایی‌ها معتقدند ملتی که کتاب نخواند محکوم به تکرار تاریخ است و از پیشرفت و توسعه به دور خواهد ماند و این را هم بدانیم که: وقتی بخواهیم کاری را انجام دهیم راهش را پیدا می‌کنیم و اگر نخواهیم بهانه‌اش را.
زخم کتاب نخواندن در کشور ما آن قدر عمیق است که درمانش به عزمی همگانی نیاز دارد.
این روزها (هفته کتاب و کتابخوانی) و نامگذاری‌شان یا کمپین‌های دعوت به مطالعه و هدیه‌دادن کتاب و عیدی‌دادن آن مثل مسکن می‌مانند برای دوره‌ای یا چند روزی زخم را بهتر می‌کنند اما چون درمان اصولی و بنیادی نیست بیماری دوباره شدت یافته و عوارض خود را نشان می‌دهد.
تشویق مردم به مطالعه و تبدیل آن به سبک زندگی و عادت روزانه عزمی ملی می‌خواهد. از مهدهای کودک باید شروع شود و در دبستان‌ها و مقاطع بالاتر ادامه پیدا کند. با فرمایش هم نمی‌شود باید راهکارهای تشویقی پیدا و اجرایی گردد.
به عقیده اینجانب یکی از تعاریف فقر چیست؟ این عبارت است از سواد داشتن و کتاب نخواندن یا نسبت به کتاب بی‌اعتنا‌بودن. اگر از ما بپرسند آخرین کتابی که خوانده‌اید کی بوده؟ یا بپرسند تا به حال چند کتاب خوانده‌اید؟ و یا آخرین کتاب چه کتابی خریده‌اید؟ و الان چند کتاب در خانه دارید؟ البته بدون توجه به کتاب‌های درسی باید کمی فکر بکنم تا یادم بیاید همین خود نوعی فقر است. حال ای یار مهربان، افسوس تو مستأجر مبهوت قفسه‌ها شده‌ای، قفسه‌هایی چوبی، شیشه‌ای، فلزی. تو همان بی‌صدا و بی‌آزار همیشگی اتاق‌هایی. مثل وسیله‌ای که باید باشد اما هیچ‌وقت از آن استفاده نمی‌شود و مثل چراغی که می‌درخشد اما پرده‌ای از غبار فراموشی جلوی روشنایی‌اش را گرفته باشد.
ما قدر تو را نشناخته‌ایم و برای همین با تو احساس غربت می‌کنیم و هر روز از تو دورتر می‌شویم آن قدر که حضورت برایمان سنگین شده است. انگار همه دست به دست هم داده‌اند تا بین‌مان جدایی بیندازند. با تو می‌شود سفر کرد، با تو می‌شود مهمان دقایق روشن و تاریک تاریخ شد.

در حال حاضر سرانه مطالعه در کشور ما حتی بین تحصیل‌کرده‌ها و افراد دارای مدارک عالی تحصیلی به شدت کاهش یافته و بعضی این کاهش و بی‌رغبتی به مطالعه را ناشی از وقت‌گذرانی مردم در شبکه‌های اجتماعی و مشغول‌بودن آنان با گوشی و تبلت و غیره مربوط می‌کنند این در حالی است که در کشورهای دارای وضعیت مشابه ایران نظیر ترکیه و مصر وضعیت مطالعه و کتابخوانی در سطحی نیست که احساس خطر شود و تیراژ کتاب‌ها به ۲۰۰ تا ۳۰۰ جلد تنزل کند.
حال نباید به مشغول‌بودن مردم در شبکه‌های اجتماعی و با احتساب زمان مطالعه کتاب‌های دعا و قرآن در سرانه مطالعه، وجدان خود را آسوده کرده و فکر کنیم که دیگر به سرانجام کار رسیده‌ایم و وظیفه‌ای بر زمین نمانده است.
طبق آمار کنفرانس بین‌المللی کتابداری و اطلاع‌رسانی در هر جامعه‌ای برای ۳ تا ۵ هزار نفر باید یک کتابخانه عمومی وجود داشته باشد و اگر ما حداقل استانداردها را در نظر بگیریم باید برای هر ۵ هزار نفر یک کتابخانه وجود داشته باشد یعنی در کشور ما باید حدود ۱۷۰۰۰ کتابخانه عمومی وجود داشته باشد در حالی که طبق آمار ارائه شده حدود ۱۵۰۰ کتابخانه داریم و اگر کتابخانه‌های مدارس و حوزه‌های علمیه و مساجد و غیره را در نظر بگیریم ۴۰۰۰ کتابخانه عمومی داریم و این بدین معناست که ۱۳۰۰۰ کتابخانه کم داریم. سرانه مطالعه در ایران ۱۲/۵ دقیقه اعلام شده است. که در این آمار تنها ۳۰ تا ۳۵ میلیون نفر در ایران مطالعه غیررسمی داشته‌اند و ۵۹ درصد از ایرانیان کتاب غیردرسی نمی‌خوانند. کافی است یک روز در خیابان، اتوبوس، مترو و حتی دانشگاه، پارک‌ها سرت را بچرخانی و ببینی تعداد کسانی که گوشی به دست در دنیای مجازی می‌چرخند و احتمالاً ۹۰ درصد آنها محتوای تفریحی را می‌بینند و افرادی که کتاب به دست در حال مطالعه هستند چند نفر است؟ موضوعی که بخش زیادی از آن به عدم فرهنگ‌سازی مطالعه از سنین کودکی و غریبه‌بودن ما با کتاب بر می‌گردد و نه تنها تشویق برای کتابخوانی نداریم بلکه در برخی موارد استفاده از ضرب‌المثل های منفی نیز مانند سرش همیشه در کتاب است باعث دلخوری نیز می‌شویم. طبق آمار جهانی آمریکایی ۲۰ دقیقه، انگلیسی ۵۵ دقیقه و ژاپنی‌ها ۹۰ دقیقه از وقت خود را در شبانه‌روز به مطالعه کتاب اختصاص می‌هند. ژاپن ۷۰ سال پیش و در پی جنگ جهانی و سپس بمباران اتمی کشور تقریباً با خاک یکسان شد و بخش اعظمی از قلمرو ژاپن از جمله کره جدا شد و این کشور به جزایری کمتر از یک چهارم ایران محدود شد و طبیعتاً اگر ایران هفتاد سال پیشی یک خرابه بدون ثروت ملی به نام نفت بود و در گوشه‌ای از این جهان و نه در منطقه سوق‌الجیشی قرار داشت امروز می‌بایست به همت مردمانش همتراز ژاپن یا حداقل کره در حوزه علمی، صنعتی و اقتصادی باشد اما چنین نشد. امروز ژاپن با ۱۲۸ میلیون جمعیت سومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی با صادرات حدود ۸۰۰ میلیارد دلار چهارمین صادرکننده بزرگ جهان است. امروز درآمد سرانه ژاپنی‌ها بیش از ۲۳ هزار دلار و درآمد سرانه ایرانی‌ها ۴ هزار دلار گزارش شده است و این قیاس‌ها وقتی که در حوزه‌های علمی و صنعتی پیش آید فاصله‌ای عجیب‌تر می‌شود.
ژاپنی‌ها بر روی مغزهایشان سرمایه‌گذاری کردند و استفاده شبانه‌روزی از کالایی اساسی تحت عنوان کتاب را لحظه‌ای فراموش نکردند تا امروز سرآمد توسعه یافتگی باشند. تردید نداشته باشید که ژاپنی‌ها امروز کتابخوان نشده‌اند و آن زمان که درآمد سرانه‌شان بسیار اندک بود کتابخوان بودند و اساساً کتابخوانی رابطه مستقیمی به سرانه بالای درآمد ندارد که اگر داشت کویت و قطر و دیگر کشورهای ثروتمند در رتبه تخست کتابخوانی قرار داشتند. با خود می‌اندیشیم که آیا روزی فرا خواهد رسید که هر خیاط، نجار، کفاش، مکانیک، مغازه‌دار و … حداقل همواره کتابی درباره حرفه‌اش روی میز کارش باشد. مطالعه برای دانشجوی ممکلت‌مان به کتاب ارائه شده توسط استاد راهنما محدود نشود. آیا روزی فرا خواهد رسید که درهای کتابفروشی‌ها برای فروش یک کتاب تازه نشریافته تنها یک ساعت، نه یک شبانه‌روز یا یک هفته دیرتر بسته شود؟ جای بسی تأسف است در کشور اکثر مسئولان انگار در خود احساس وظیفه می کنند تا از خود آمار بسازند و چون سازمان‌یافته عمل نمی‌کنند همزمان چندین روایت و آمار از یک حادثه یا موضوع در رسانه‌ها انعکاس می‌یابد.
آمار سرانه مطالعه در ایران نمونه‌ای است کوچک که می‌توان با اندک کنجکاوری در رسانه‌ها این موضوع را پی گرفت. مسئولان در واقع می‌کوشند با آمار غیر واقعی، افتخارات فرهنگی فراهم آورند!
حال آمار سرانه مطالعه در ایران از زبانزد مسئولان:

مسعود برزگر جلالی, [۰۶٫۱۱٫۲۳ ۲۳:۳۵]
کتاب کالایی است که حداقل تبلیغات در مورد آن انجام می‌شود درباره همه مسائل ارقام نجومی برای تبلیغات خرج می شود. از رب گوجه‌فرنگی گرفته تا سینمای مردم‌پسند میلیون‌ها و گاهی میلیاردها تومان برای تبلیغات این موارد خرج می‌شود ولی در مورد کتاب‌ها این اتفاق نمی‌افتد.
افزایش سرسام‌آور قیمت کاغذ، ظهور و بروز فضای مجازی، افزایش قیمت تمام‌شده کتاب، کاهش مطالعه در خانواده‌ها، عدم پرداخت به موضوعات ملی، تاریخی و اجتماعی کتب، از جمله دلایل مهمی هستند که می‌توان در فهرست علت‌های کاهش سرانه مطالعه کتاب قرار داد و هدف از سرانه مطالعه کتاب در ساده‌ترین حالت جمع میزان مطالعه همه افراد یک جامعه تقسیم بر تعداد افراد آن جامعه است.
راستی چرا نه نسل جدید و نه نسل قدیم دیگر کتاب مطالعه نمی‌کنند؟! یک سری پاسخ‌ها داده شده از جمله قیمت کتاب بالاست و پاسخ دیگر آن است که سانسور و ممیزی کتاب یکی از موانع مطالعه شده و پاسخ سوم فضای مجازی. گفته می‌شود فضای مجازی به دو صورت از مطالعه کتاب در ایران جلوگیری می‌کند.
نخست آنکه تلگرام، وایبر، واتس‌آپ باعث شده‌اند بالاخص اقشار و لایه‌های جوانتر جامعه، زمان زیادی را به سرگرم‌بودن با گوشی‌های همراهشان اختصاص می‌دهند و زمانی که دست‌کم بخشی از آن را می‌توان به مطالعه کتاب اختصاص یابد شکل دوّمی که فضای مجازی بر مطالعه کتاب در ایران اثر منفی گذاشته دستیابی سریع و آسان به دانش اطلاعات و منابعی است که مردم نیاز دارند به جای رفتن به کتابخانه یا تهیه کتاب می‌توانیم از طریق کامپیوتر شخصی‌مان به آخرین آمار اطلاعات و دانش در حوزه موردنظرمان دست پیدا کنیم اما هیچ کدام از این دلایل به نظر نمی‌رسد اقناع‌کننده باشند. اگر فضای مجازی عامل اصلی از بین رفتن سرانه مطالعه در ایران می‌شد در آن صورت در کشورهای توسعه‌یافته که هم امکان دسترسی به اینترنت بیشتر است و هم سرعت آن به مراتب بالاتراز ایران است به علاوه پدیده ای به نام فیلترینگ وجود ندارد مطالعه باید بیشتر از ایران کاهش می‌یافت اما می‌دانیم که این‌گونه نشده است. آن هم مطالعه کتاب در کشورهای پیشرفته با وجود گسترش فضای مجازی تغییر منحوسی نکرده است حتی می‌توان استدلال کرد که فضای مجازی با گسترش اطلاعات بیشتر در مورد موجبات و آثار منتشر شده باعث بالارفتن تیراژ کتاب هم شده است.
اکثر ایستگاه‌های مطالعه در ترمینال‌ها، مطب پزشک‌ها، بیمارستان‌ها به صورت فرمالیته و کاملاً جنبه دکوری دارد و چون بدون کتاب می‌باشند فقط یک کتابخانه‌ای و یا قفسه آن هم بدون کتاب در گوشه‌ سالن ها گذاشته‌اند که نبودنش بهتر از وجودش می‌باشد.
اگر تیراژ تمام روزنامه‌های کشورها را هم جمع کنیم به تیراژ یکی از روزنامه‌های ژاپنی، مصر، ترکیه، هندوستان و پاکستان و یا کشورهای سطح پایین هم نمی‌رسد این در حالی است که ما معتقدیم بیش از ۵۰ میلیون باسواد در کشور وجود دارد و این میزان تیراژ برای چنین جمعیت باسوادی واقعاً یک فاجعه است.
اکثر دکه‌های فروش مطبوعات به محل سیگارفروشی و غیره تبدیل شده‌اند. ما بیشتر از فرانسه کتاب چاپ می‌کنیم و کمتر از آنگولا کتاب می‌خوانیم.
نظام آموزش ما هیچ‌گاه به فکر آشتی‌دادن دانش آموزان با کتاب نبوده است و جایگزین یا همراهی نیز برای کتاب درسی ارائه نکرده است. مشکل کتاب نخواندن مشکلی نیست که با طرح ضربتی حل‌شدنی باشد بلکه باید برای آن برنامه‌ریزی صورت گیرد تا نیاز به مطالعه در مردم احساس شود. واقعیت دردناک این است که ما با کتاب بیگانه‌ایم. امروزه جامعه ایرانی جامعه‌ای شفاهی است یک کتاب معمولی تقریباً با قیمت دو عدد ساندویچ یا یک عدد پیتزا یا یک جوراب مردانه مرغوب یا یک روسری متوسط برابری دارد خلاصه چندان گران نیست که مردم را از میدان به در کند. در فرهنگ‌سازی نیز نیازمند مهندسی فرهنگی و ترویج از دوران کودکی هستیم. بی‌جهت نیست که می‌گویند: برای نابودکردن یک فرهنگ ، سوختن کتاب‌ها کافی است پس کاری کنید مردم آن را نخوانند!
در مورد کتابخوانی ما می‌گویند: ایرانیان غالباً در کنار تخت‌خوابشان کتابی دارند چند سطری از آن را بخوانند تا خوابشان ببرد. با این طنز تأمل‌برانگیر که مردم دنیا کتاب می‌خوانند تا بیدار شوند و ایرانی‌ها کتاب می‌خوانند تا خوابشان ببرد.
فقر کتابخوانی امروز مردم ما شاید از هجوم افاغنه در عصر صفوی و نابودی تنها چاپخانه‌ای که توسط ارامنه و مبلغین مسیجی در جلفای اصفهان به کار گرفته شده بود (اوایل قرن هفدهم) آغاز شده باشد که نزدیک به دو قرن نهضت چاپ و نشر کتاب در ایران عملاً به فراموشی سپرده شده است.

در دهه هایی که در اروپا فلسفه «عقل دکارتی» آشکار می‌شد ما در رویای قرون وسطایی به خواب خرگوشی فرو رفته بودیم و نتیجه آنکه وقتی کتاب «تمامی مخلوق بزرگ و کوچک» جیمز هرپوت نویسنده انگلیسی از مرز چهل میلیون نسخه فروش سر زده بود و در کلمبیای سه میلیون نفری آثار نویسنده بزرگ آن مارکز ۲/۵ میلیون نسخه به فروش رفته بود به موجب آمار یونسکو سرانه کتابخوانی ایرانیان فقط چهار ثانیه در سال بود.
به این گفته فتسکیو باور دارم که می‌گوید: یک ساعت عمر گذشته را به هیچ بهایی نمی‌توان باز گرداند ولی با دادن پول ناچیزی می‌توان کتاب خرید و از تجربه‌های تمام عمر بزرگان و عقلای عالم سود برد.
به خاطر هفته کتاب بنرها و پارچه‌نوشته‌هایی که مردم را به خواندن کتاب تشویق می‌کنند بر قامت درختان و در دیوار ادارات خودنمایی می‌کند آیا با یک هفته کتاب و نمایشگاه کتاب و غیره قفل کتابخوانی را می توان باز کرد؟!
وضعیت عضویت در کتابخانه‌های عمومی کشور نیز حکایت از بحرانی دیگر دارد و از طرفی در ۸ سال قبل ۷۰ درصد کتاب‌های عمومی یک بار هم خوانده نشده‌اند.
به اکثر منازل دوستانم که در خارج از کشور رفته بودم، در معماری خانه‌شان مکانی برای کتابخانه بود که لزوماً یک اتاق مجزا و تاریک نیست بلکه در دسترس‌ترین محل خانه را شامل بود و به خاطر ارزش فی‌نفسه کتاب در معرض عموم قرار داشت. در صورتی که در ایران جایگاهی برای این کالای فرهنگی تعبیه نشده و به ناچار اگر کتابی هم در خانه باشد یا در انبار گذاشته یا در گوشه دنج و تاریک که هرازگاهی صاحب‌خانه به طور اتفاقی نگاهی به آن بیاندازد و یادی از گذشته‌ها کند و نشان از مهجوربودن این کالای فرهنگی در سبد خانوارهاست و یا هر خانه‌ای کمدی و یا قفسه‌ای گذاشته فقط برای ظرف شیک که یا در مهمانی استفاده بکنند و یا فقط جنبۀ دکوری داشته باشند.
وقتی از کسی می‌پرسم چرا کتاب نمی‌خوانی؟ با این جواب مواجه می‌شوم: وقت ندارم، حسش نیست، کتاب خوب پیدا نمی‌شود، بس که گرانند.
در جواب وقت ندارم عبارت آشنای ما ایرانی‌ها را باید بگویم اتفاقاً همه وقت داریم آنچه نداریم مدیریت وقت است به همین دلیل فرصتی برای مطالعه نمی‌رسد حال کافی است که موقع انتظار در مطب دکتر، اتوبوس و … آنها را مطالعه کنیم.
آیا عضویت در کتابخانه‌ها هم گران است؟ ما به بیماری جمعی کتاب نخواندن مبتلاییم و در این ابتلای همگانی علاوه بر خودمان، بی‌شمار نهاد فرهنگی و وزارتخانه و دستگاه‌ها هم دخیلند و این بیماری تنها با همراهی و همت و دلسوزی مسئولان علاج خواهد شد.

زنگ خطر فرهنگی

اگر فرهنگ کتابخوانی در ایران مسیر صعودی پیدا نکند، اگر فرهنگ کتابخوانی در ایران به بوته فراموشی سپرده شود و از سبد کالاهای خریداری شده حذف گردد، اگر سرانه مطالعه در کشور در جا بزند، اگر مردم با کتاب و کتابخوانی فاصله بگیرند شمارش معکوس برای مرگ کتاب فرا خواهد رسید.
برای حل این معضل بزرگ نیازمند یک عزم راسخ و همیاری و همت خانواده‌ها، آموزش و پرورش، رسانه ملی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، وزارت آموزش عالی و تحقیق و فناوری و تمامی اقشار مردم هستیم.
با آرزوی عدم تیشه نامهربانی به ریشه یار مهربان.

About Author