تعداد حاشیه نشینان تبریز یک کلانشهر درون کلانشهری دیگر

اختصاصی ساقی آذربایجان/ وحید خدادادی

چند روزی است که آذربایجان شرقی روی خط ویبره قرار دارد و بعد از زلزله تلخ خوی این بار همین بیخ گوشمان در اسکو زمین لرزه هایی رخ داده که به جهت شدت تکانه به صورت کامل در تبریز احساس شده است. از سویی مسئولان ما همواره رویه علاج درد بعد از فاجعه می کنند و فعلا در اخبار رسمی اعلام می کنند که چنین تکانه هایی ربطی به تبریز ندارد و گسل تبریز هم فعلا خواب تشریف دارد و جای هیچ نگرانی نیست!
در وهله اول شاید چنین اخباری اسباب امید و آرامش فکری را در افکار عمومی مهیا نماید ولی نگران کننده است از آن جهت که خیلی ها همراه آقای گسل خودشان را به خواب زده اند و یا واقعا خوابند و ترس مان از این است که این گسل بزرگوار زودتر از آقایان بیدار شود و قصد داشته باشد که همه به خواب رفتگان را یا یکجا بیدار کند و یا کلا اجازه بیدار شدنشان را ندهد. شاید این پرسش ایجاد شود که دلیل زلزله هایی از این دست که همیشه بوده و دلیل این حجم از نگرانی چیست؟
حدود ۲۳۰۰۰ هکتار محدوده شهر تبریز است که از این عدد رقمی حدود ۱۰۰۰۰ هکتار آن را اراضی خالی اشغال کرده اند که از جمله آن می توان به مناطقی نظیر محدوده پارک بزرگ با مساحتی حدود ۶۰۰ هکتار، فرودگاه، پایگاه دوم شکاری، جنگلبانی( با ۱۲۰ هکتار مساحت) و باقی مانده آن را به اصطلاح بافت پر شهر می گوییم. به عبارت دیگر جمعیت ۱۷۰۰۰۰۰ نفری شهر تبریز در محدوده حدودا ۱۳۰۰۰ هکتاری زندگی می کنند. وقتی کمی به موضوع با دقت بیشتری نگاه می کنیم متوجه می شویم که نیم بیشتری از جمعیت شهر در مناطق نیاز به بازآفرینی زندگی می کنند. آمارهای رسمی و بدون دستکاری نشان می دهد که بیش از نیمی از جمعیت شهر تبریز در بخش های غیر استاندارد زندگی می کنند و بخش قابل توجهی از این جمعیت را رسما خطر جانی تهدید می کند بدلایلی چند نظیر قرار گرفتن در حریم یا روی خط گسل، خطر رانش زمین به جهت بالا بودن شیب، سیل خیزی به جهت تجاوز به حریم رودخانه ها و نهایتا به جهت ریزش آوار در اماکنی که فرسوده هستند! در این صورت چاره ای نمی ماند که بافت های ناکارآمد شهری و نیازمند بازسازی و موضوع حاشیه نشینی را مهم ترین ابرچالش این شهر بدانیم.
از طرفی کمبود امکانات در مناطق روستایی و معضل بیکاری موج مهاجرت از روستاها را به دنبال داشته و قیمت بالای مسکن و زمین در کلانشهرها، مهاجرین را وادار به سکونت در مناطق حاشیه نشین و ترویج این رویه نادرست کرد تا جایی که امروز دیگر مهم ترین چالش حوزه شهرنشینی در عصر معاصر همین پدیده است و تبریز با فاصله زیاد از رکوردداران در این حوزه به حساب می آید.
دیوارهای فرسوده، کوچه‌های تنگ و بی‌قواره و پله‌ای، خانه‌های کوچک تو در تو بخشی از تصویر غمباری است که از این محلات می توان کشید و برخی کوچه‌های این مناطق آنقدر تنگ و باریک هستند که دو نفر به سختی می‌توانند همزمان از آنها عبور کنند، حال تصورش را بکنید اگر اتفاق و یا حادثه تلخی مثل زلزله و رانش زمین اتفاق بیافتد، چه بر سر ساکنانش می‌آید! البته موضوع حاشیه‌نشینی در تبریز یک ویژگی منحصر به‌فرد دارد که شرایط آن را بسیار متمایز و البته نگران‌کننده تر می‌کند و آن گسترش مناطق حاشیه‌نشین این شهر بر روی یکی از مشهورترین و البته خطرناک‌ترین گسل‌های جهان است. همان آقای گسلی که در ابتدای مطلب بحثش را کردیم و فعلا و در کمال شانس و خوشبختی خواب تشریف دارد و امیدواریم که هیچ وقت هم بیدار نشود.

تعداد حاشیه نشینان تبریز یک کلانشهری است در درون یک کلانشهر دیگر

با توجه به تجربیاتی که از سال ۶۰ روی این موضوع داشته ام باید بگویم که عوامل مختلفی را در رابطه با پدیده حاشیه نشینی می توان عنوان کرد که به نظر بنده اقتصاد مهم ترین آنهاست.
دکتر حسین زاده دلیر رئیس اسبق شورای اسلامی کلانشهر تبریز در گفتگو با خبرنگار روزنامه ساقی آذربایجان گفت: بخشی شدن اقتصاد و رفاه اجتماعی در کلانشهرها و تقسیم شهر بر اساس بضاعت مالی شهروندان به بالای شهر و پایین شهر باعث شده تا بخش ندار عمدتا در حواشی شهرها سکونت پیدا کنند و از آنجایی که دارای امکانات مالی مناسب نیستند لذا در پشت دیوارهای رفیع اقتصاد شهری گیر می کنند و راهی به بطن اقتصاد شهر پیدا نمی کنند و نهایتا به مرور زمان پشت این دیوار ته نشین می شوند. البته لازم به توضیح است که عامل اقتصاد خود به دو بخش ملی و محلی تقسیم می شود.
این استاد دانشگاه گفت: امروز در کلانشهری مثل مشهد شاهد وجود ۷۰۰ هزار نفر حاشیه نشین هستیم و این رقم برای کلانشهر تبریز حدود نیم میلیون نفر است و این تعداد نفر خودش یک کلانشهری است در درون یک کلانشهر دیگر که همگی به مشکلات ما در اقتصاد ملی باز می گردد. عدم آشنایی با شرایط اجتماعی کلانشهرها از دیگر دلایل بوجود آمدن این پدیده است و مهاجرینی که از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها روی می آورند نمی توانند خود را با شرایط از دیرباز شهری این کلانشهرها وفق دهند. بهرحال آن ها دارای فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود هستند که تفاوت هایی با زندگی در شهرهای بزرگ دارد و وفق دادن این فرهنگ و حل شدن در جامعه شهری بعضا چند نسل طول می کشد. مسائل زیست محیطی و بحث آموزش وپروروش در کنار مواردی که ذکر شد همگی سلسله عواملی هستند که دست به دست هم می دهند تا پدیده حاشیه نشینی شکل گرفته و روز به روز تشدید شود. اما همانطور که اشاره کردم کلیدی ترین بحث در این رابطه مسئله اقتصاد است و نبود امکانات مادی و گرانی ملک در شهرهای بزرگ آنان را به سمت ساخت و سازهای غیر مجاز در کنار این شهرها سوق می دهد و به مرور تبدیل می شوند به تافته جدابافته از شهر! این مشکل البته مختص کشور ما و تبریز نیست و در خود ترکیه این پدیده بنام گجه قوندی یاد می شود و یکبار شهردار مکزیکوسیتی گفت که شب می خوابیم و وقتی صبح بیدار می شویم می بینیم که در بخشی از حاشیه شهر یک محله احداث شده است! شهرداری ها هم چون خود دچار مشکلات مدیریتی هستند، بعضا در مواردی هم با این قبیل ساخت و سازها همکاری می کنند.
حسین زاده دلیر افزود: ناتوانی مدیریت در شهرداری ها از عوامل تشدید این موضوع است، بهرحال شهرداری از اداره و مدیریت درون شهر عاجز است چه برسد سامان دادن به حاشیه آن. وضعیت مسکن، فضای سبز و آب های سطحی در درون کلانشهرها افتضاح است بنابراین توان شهرداری هم در حد سرپا ماندن و در نهایت حل معضلات درون شهری است. در هر دوره شورا، اعضاء، افرادی را به عنوان نفرات خودی جذب سیستم کرده اند و همین امر باعث شده تا شهرداری در نهایت از عهده تامین حقوق ماهیانه آنها برآید و از مسائل شهری غافل شود. ساختاری که بدنه ای غیر متخصص و ناتوان دارد و عاجز از مشکلات درونی خود است چه انتظاری می توان داشت؟ شما ببینید امروز محلات قدیمی تبریز چه حال و روزی دارند؟ برخی از این محلات شهرت جهانی دارند ولی تبدیل به بافت فرسوده و حاشیه شهر شده اند. دوه چی زمانی سرشناس ترین محله تبریز بود که امروز منطقه حاشیه نشین شهر محسوب می شود و یا محله امیرخیز! در نهایت باید عرض کنم که تا وقتی قطار اقتصاد به این شکل پیش می رود ده ها شورا و شهرداری هم بیاید و برود و هر قدر هم من بگویم و شما بنویسید، راه به جایی نخواهد برد.
نتیجه گیری های متفاوتی می توان از این سلسلسه بحث ها داشت و البته که عامل اقتصاد عاملی فوق موثر در این رابطه است و از سویی به نظر می رسد سیاست خود مسکن سازی دولت های مختلف راه به جایی نبرده و بهتر است دولت ها به کمک شهرداری های هر کلانشهر تسهیلاتی ویژه برای مقاوم سازی و استانداردسازی ساخت وسازها صورت دهند که اگر خدای ناکرده زمین لرزه ای شبیه آنچه اخیرا در افغانستان دیدیم در این شهر اتفاق بیافتد، بروز فاجعه انسانی قطعی است.

About Author