نخبگان مفقود الاثر !

اختصاصی روزنامه ساقی آذربایجان/  گزارش: وحید خدادادی

نخبگان یا به تعبیر فرانسوی اش الیت های جامعه به معنای بخش برگزیده‌ای از یک جامعه هستند که از نظر قابلیت‌ها یا توانایی‌ها، برتر از دیگر اعضای جامعه دانسته می‌شوند. همین اصل و گرایش باعث شد تا بعدها این شیوه رفتاری و مدیریتی جزوی از نظریات سیاسی ارسطو و افلاطون گردد و در کتاب سیاست نوعی از اداره جامعه با عنوان آریستوکراسی به همین موضوع پرداخته است و آن را یکی از راه های اداره جامعه و حکومت معرفی کرده است. البته آن چه به زعم ارسطو و دیگر زعمای علم سیاست نظیر وبر و لاک با عنوان حکومت دانایان یا آریستوکراسی وجود دارد عمدتا بن مایه ژنتیکی دارد و همانی است که پسر عارف با عنوان ژن خوب در ادبیات سیاسی ایران باب کرد. در مقابل آن چه موضوع بحث ماست بر می گردد به ویژگی هایی که بدون دخالت عامل ژنتیک و خون در شخص پدیدار شده اند. روند گردش قدرت حتی در دموکراتیک ترین جوامع هم نشان داده که نخبگان می توانند مشاوران و مدیران میانی بهتری از آب در آیند و در راس سیستم حضور یک شخصیت کاریزما که اعمال و رفتارش منطبق بر سیاست های پیشنهادی نخبگان باشد، خالی از لطف نیست. در جامعه ایران اصل نخبه پروری با پاشنه آشیل نسب و آقازادگی همراه بوده و به بیراهه رفته است. از سویی گماردن مدیرانی که از ابتدایی ترین توانایی های مدیریتی بی بهره اند و خود را عقل کل همه علوم و دایره المعارف علمی می دانند باعث شده تا در رده معاونت ها، مشاوران و مدیران میانی هم نخبگان به معنای اصیل آن جایی نداشته باشند و کار تا جایی پیش رفته که در برخی نهادها و ارگان ها بیراه نیست اگر بگوییم که اتحادیه کارنابلدها تشکیل یافته است. البته واژه کارنابلد به معنای شخصی که از کمترین توانایی کاری و مدیریتی بی بهره و خود را از کوچکترین نقد و مشاوره ای بی نیاز بداند.
مطالب ایراد شده توسط زندی، رئیس بنیاد نخبگان آذربایجان‌شرقی با اصحاب رسانه در روزهای گذشته حکایت از وجود ۲۵۰۰ نخبه در این استان دارد. از سویی وی مدعی شده که در این ارتباط ۳۱ کارگروه ویژه برای شناسایی نخبگان در بخش‌های مختلف تشکیل شده است که گویی نخبگان مفقود الاثرند و تیم های تفحص برای پیداکردنشان باید به راه انداخت غافل از اینکه می توان با بهبود فضای مدیریت و رعایت اصل اساسی شایسته سالاری، شاهد حضور خیل عظیمی از نخبگان در سیستمی شد که روز به روز به سمت فرسودگی و انفعال پیش می رود. عمده مطالبی هم که وی عنوان کرده بیشتر مربوط به حضور نخبگان در قالب شرکت های خصوصی و راه اندازی استارت آپ هاست و اشاره ای به حضور آنان در جایگاه های مدیریتی نشده است. اگر قاعده انصاف و عقل استوار باشد خداوکیلی چه تعداد از مدیران استانی حائز شرایط مدیریت هستند؟ اگر قرار بر تنظیم لیستی از افرادی که شایستگی فلان پست مدیریتی باشد، مسئول فعلی اش در رده چندم قرار می گیرد؟
شایسته سالاری در نظام اداری ایران به معنای داشتن رابطه نسبی و سببی با مسئولان عالی است و همین داشته برای حضور در پست های مدیریتی که حتی شاید نوشتن آن را بلد نباشید، کافی است. اینکه استان ما ۲۵۰۰ نخبه دارد چه ارزشی دارد وقتی تعداد قابل توجهی از مدیریت های استان را کوتوله ها بر عهده دارند؟ شما می گویید ۲۵۰۰ نخبه و ما می گویم اصلا ۲۵ هزار یا حتی ۲۵۰ هزار نفر، وقتی قرار است بر لب جوی نشینند و گذر عمر ببینند، چه ارزشی دارد؟ دوستان اگر راست می گویند بجای تشکیل کارگروه برای یافتن نخبگان، نفرات موجود یافته شده را سروسامان دهند، سروکله بقیه نخبگان نیز پیدا می شود. جای دوری نرفته اند، همین نزدیکی ها هستند، فقط چون برخی عرصه مدیریت را تنگ و چتر خودی و نخودی را هر روز بیشتر از روز قبل می بندند، در نتیجه مسابقه هر کی اول بشینه پیش می آید و این ها هم بیرون گود، اگر تمکن مالی داشته باشند سر از آن سوی مرزها در می آورند و اگر دارای چنین تمکنی نباشند، سرخورده سر از ناکجاباد در می آورند. پس در نتیجه پز نخبه داشتن دادن ارزشی ندارد وقتی همین نخبگان شناسایی و اسمشان برای آمار سازی درج و بعدا به باد فراموشی سپرده می شوند.

About Author