هاراوا باخیم خوش اولوم تبریز!

ساقی آذربایجان/ ضرب المثل معروف “به شتر گفتند چرا گردنت کج است گفت کجایم راست است” این روزها حال و روز کهن شهر تبریز و آذربایجان و چالش پیش روی آن است. همزمان با سفر رییس جمهور که همین چند روز پیش صورت گرفت وظیفه رسانه ای اقتضا می کرد تا با طرح چالش های شهری که از کلانشهری فقط اسمش را داراست، در مقام مطالبه گری از رییس دستگاه اجرایی کشور و کابینه برآییم که حال و روز این وادی ما را از این اقدام منصرف نمود.

دروازه اروپا، شهر اولین ها، … و سلسلسه القاب پرطمطراقی که ما ترک ها فقط با آن دلمان را خوش کرده ایم، همه و همه روی کاغذ معنا دارد و بیشتر برای نوشتن انشای دوره ابتدایی و راهنمایی به درد می خورد. شهری با این آوازه و قدمت در ابتدایی ترین مسائل خود اندر خم یک کوچه است و البته که شیب تند توانایی و کاراریی مسئولانش نمی توانست جز این را به تصویر بکشد. نمی دانم مسئولیت ها کوچک شده، تبریز را ریز می بینند و یا تعمدی پشت این داستان قرار دارد که روز به روز از وزن مسئولانش کاسته می شود. از همین رو امروز با شهری مواجیم که نه زیربنای درستی دارد و نه روبنایی قابل عرضه. تنها مزیت و مایه مباهاتش صنعتی بودنش بود که به لطف واگذاری های غیر کارشناسی و خصولتی کردن این حوزه از این فقره هم دیگر آهی در بساط ندارد. شهری با این قدمت فاقد زیر ساخت های لازم و کانل کشی های علمی و سیستم فاضلاب است و از این رو حتی با لحاظ بدترین شرایط آبی و خشکسالی کسی اینجا آروزی باران رحمت نمی کند تا همین رحمت به زحمت تبدیل نشود و شهر را آب نبرد. خیابان های شهر بیشتر شبیه زمین کشاورزی شخم زده است تا یک خیابان در قواره کلانشهر! شهردارانش را خواب برده و شورایش هم همواره مشغول تقسیم غنایم پشت پرده هستند. از راه های مواصلاتیش هم بخواهم بگویم مطلب قابل عرضه ای نیست جز اینکه پروژه راه آهن تبریز-تهران از زمان مرحوم احمد شاه قاجار کلید خورده و بعید است دهه نودی ها هم سنشان کفاف افتتاحش را بدهد. مسیر گشایی های شهری عموما ایراد دارد و از دو اتوبانش، کسایی برای خودکشی به در می خورد و پاسداران هم به تعداد زنان حرمسرای ناصرالدین شاه بازسازی شده، ولی از پستی و بلندی هایش می توان برای تبدیل شیر به کره بهره برد. بزرگراه تبریز-بازرگان در حد حرف است و از مناطق دیدنی این شهر می توان به هیساد اشاره کرد. معلوم نیست اگر همین ائل گلی هم نبود قرار بود چه تصویری از تبریز به عنوان نماد شهر نشان داده شود. بزرگراهی هم که اخیرا و در اواخر دولت آ شیخ حسن افتتاح شد بیشتر شبیه پیست سرسره سواری در برف است و دعوای دولت و پیمانکارش را پایانی نیست. در ادامه داستان چالش های این کهن شهر حیف است که آثار تاریخی اش از قلم بیافتد، از مقبره الشعرایی که سالهاست به شکل پادگان نظامی درآمده و حصار کشی شده تا خانه سالار ملی که خوابگاه حیوانات و معتادین و در نهایت شبیه زباله دانی است. ناوگان حمل و نقل عمومی اش هم خود قصه دیگری است و برگ زرین دیگری از قصه های هزارویک شب این شهر. اتوبوس های درون شهری کارشان از فرسودگی گذشته و کم کم باید در بخش رکوردهای گینس ثبت نام شوند و البته شبکه مترویی دارد که بعید است عمر ما کفاف افتتاحش را بدهد و احتمالا چند صد سال نوری را باید به انتظار نشست. اما بجای همه این مشکلات کلی شورایی خوش ذوق و خوش فکر داریم که به فاصله بیست روز مانده به عید شهردار را برکنار می کنند تا بدون شهردار به استقبال مهمانان نوروزی برویم و  نمایندگانی که هر کدام ساز مخصوص بخود را می زنند. در این شهر امید به بهبود شرایط کمی ساده لوحانه است.

About Author