پای لنگ فرهنگ

ساقی آذربایجان/ ناصر سعیدی

فخر و مباهات به یک فرهنگ و تمدن چندین هزارساله تاریخی و اتکا به برخی از آداب و سنن مشکل بی‌فرهنگی ما را حل نخواهد کرد.
جای بسی تأسف است که در برخی از ماها بی‌فرهنگی خود را پشت چهره تاریخی و فرهنگی خود پنهان می‌کنیم اگر آستین‌ها را بالا نزنیم و اقدامات لازم را به جا نیاوریم در آینده بسیار نزدیک، کشوری با جمعیت بی‌فرهنگ خواهیم داشت.
از سوی دیگر اگر فقر فرهنگی به خوبی مدیریت و درمان نشود به طور حتم و یقین فقر مادی و نداری را تشدید و رفتارهای اجتماعی را دچار چالش می کند. ما به این دلخوشیم که ادامه دهنده یکی از فرهنگ و تمدن های دنیا هستیم اما اگر اندکی منصفانه و بدون تعصب خشک و خالی به قضیه نگاه شود عکس این ادعا برایمان به اثبات خواهد رسید.
فقر فرهنگی در خانواده‌ها از آسیب های جدی است و به عنوان عاملی بازدارنده می‌تواند جامعه ای را به سمت و سوی انحطاط و قهقرا بکشاند و از دستیابی به اهداف والا باز دارد.
فرهنگ یعنی آموزش و درک قانون در قالب شهروندی و رعایت آن از طرف مردم که باعث شکوفایی و رشد اجتماعی می شود و عدم آن، بروز و رخداد ناهنجاری های شهری است. در حال حاضر فرهنگ پایش می لنگد. چندین مؤسسه، سازمان و گروه خیریه مردم نهاد هستند که نمی‌گذارند شکمی گرسنه بماند ولی آیا جایی و یا مکانی هست که دست فرهنگ را بگیرد؟ ای کاش به اندازه باشگاه های پرورش اندام (که مخالفش نیستیم) مراکز پرورش تفکر و افکار فرهنگی داشتیم تا پای زخمی و لنگان فرهنگ را بگیرد و از زمین بلند کند. فرهنگ که لنگ بزند فضای مجازی می شود جولانگاه عده ای شیاد و خودخواه که از سادگی مردم استفاده می کند.
حضور و رونق کسب و کار دعانویسان یکی از مثال های بارز برای وجود فقر فرهنگی در این کشور است.
در تابلوهای باشگاه های ورزشی جمله “باشگاه ورزشی و فرهنگی” را نوشته‌اند که در برخی از این باشگاه ها از فرهنگ خبری نیست. امروزه فقر فرهنگی در ورزش بیداد می‌کند و در این مدت کوتاه آنچه که پیش از همه نگاه ها را به خود معطوف ساخته فحاشی ها، رفتارهای غیرورزشی توأم با خشونت، بی احترامی و بازیکن سالاری است. کمیته انضباط و کمیته اخلاق اسامی بی مسمی هستند که بودو نبودشان محسوس نیست اما نباید هیچ گاه فراموش کرد که بی فرهنگی از درون جامعه است که به مکان های ورزشی انتقال یافته است. در ادارات هر کارمندی حتی به دلیل اینکه از چشم و ابروی ارباب رجوع خوشش نیامده آزاد است کارش را انجام ندهد. متوسط ساعت مفید کاری در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه است دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است و به جای تکریم ارباب رجوع تحقیر ارباب رجوع را به جا می آورند و به صورت طلبکارانه با وی برخورد می نمایند.
در برخی از کارمندان خوی و سیرت چاپلوسی، زیرآب زنی و از زیر کار دررفتن زرنگی تلقی می شود کسی که رشوه ندهد کارش را انجام نمی دهند.
برای انجام کارم به یکی از ادارات مراجعه نموده بودم به کارمند مربوطه گفتم جناب من کار واجب و ضروری دارم در صورت امکان کارم را زودتر انجام دهید چون داشت با گوشی بازی می کرد و در جواب گفت نرمال انجام دهم یا اکسپرس؟ و کشوی میز را بیرون کشید و پولها را نشان داد در جواب گفتم شما نماینده چندین شهید هستید که پشت این میز نشسته اید خیلی ها حسرت این میز و صندلی را می خورند تا به مردم خدمت کنند نه اینکه مثل شما رشوه بگیرند در جواب گفت شوخی کردم در صورتی که اگرمی گفتم اکسپرس بایستی پول می دادم.
ـ به یک جشن عروسی دعوت داشتم خواننده در حین اجرای برنامه بود که دیدم که عده ای از جمعیت حاضر در سالن با سرعت زیاد سالن را ترک می کنند یکی از آقایان گفت: ناصر چرا نشستی پاشو. پرسیدم مگر چی شده؟ به خیال خودم زلزله شده و من متوجه نشدم گفت می رویم به سالن غذاخوری تالار با خودم گفتم یعنی چه؟ باور کنید دو سه تا از بچه های خردسال زیر پای مردم مانده بودند و گریه و زاری می‌کردند.
ـ نشانه هایی از بی فرهنگی ما: رعایت نکردن حقوق دیگران در رانندگی، پارک کردن خودرو جلوی درب و پارکینگ دیگران، فحاشی، دعوا، حسادت، چشم و هم چشمی، خشونت، کشیدن سیگار در انظار عمومی، رهاکردن زباله های خانگی و صنعتی در سطح شهر و روستا وطبیعت، مصرف بی رویه آب، دروغ، پاک نکردن برچسب از اشیاء تازه خریداری شده مثل عینک و …، عدم آشنایی با آپارتمان نشینی، به مسخره گرفتن افراد، عدم احترام و حرمت به دیگران، دخالت در زندگی دیگران، استفاده از بوق ماشین برای بازکردن درب منزل و پارکینگ و سلام و علیک با دیگران، انواع ویراژهای خیابانی، اشغال پیاده روها توسط مغازه داران، نوشتن آگهی‌های تبلیغاتی و یا زدن برچسب های تبلیغاتی به دیوارها و درب منازل، انداختن آب دهان به کف کوچه ها و خیابان ها، طرز استفاده از موبایل،فرهنگ از اقتصاد مهمتر و ارجح تر است و مهمترین شاخصه فقر فرهنگی جهل و نادانی است.
جای تأسف است که هیچ برنامه مشخصی برای رفع این معضل بزرگ اجتماعی نه از طرف مردم و نه از طرف دولتمردان برداشته نشده است.
امروزه کتابخانه های شهرمان، گرد و خاک گرفته است شوربختانه ما خیلی فقیریم فقیری فقط گرسنگی نیست، راستی ریشه این بیماری اجتماعی از کجاست ؟ فقر تفکر از فقر گرسنگی هم بدتر است همان طور که در فقر گرسنگی تنبل و تن پرور باشد جزو قشر فقیر به حساب می آید در فقر فرهنگی نیز اگر کسی اندیشه نکند فقیر است کسی که ذاتا معلول فکری است فقیر نیست ولی اگر تعلیم درست ببیند می شود او را در ردیف افراد بافرهنگ قرار دارد حداقل اینکه قوانین را به صورتی یاد خواهد گرفت که مثلاً اشغال را از پنجره ماشین به بیرون نیندازد. در محیطی که فقر فرهنگی بر آن حاکم است مادی گرایی، حسادت، غیبت کردن، چشم همچشمی، خودشیفتگی، تکبر و خرافه پرستی ، درست کردن آئین و خرقه های جدید، گریز از کارهای گروهی، نابودکردن طبیعت و …. در آن حکمفرما می شود. اگر ایرانیان ادعا دارند که دارای کشوری با فرهنگ غنی هستند متاسفانه باید بدانند که آن را از دست داده اند و این نکته فعلا پایه و اساس ندارد. ارتقای فرهنگ در مرحله اول در دوران کودکی در خانواده شکل می گیرد و این موضوع هیچ ارتباطی با فقر ندارد. عده ای بر این باورند که فقر اقتصادی باعث فقر فرهنگی می شود ولی متاسفانه باید گفت که کاملاً برعکس است.
حال دولتمردان نجات فقر فرهنگی یک عزم ملی می طلبد تا دیر نشده بایستی یک فکر اساسی و اقدامات ریشه ای با مشارکت مردم به جا آورید و اجازه ندهیم بی فرهنگی، فرهنگ ما شود.

About Author