مركبِ بنده همان كهنه ژيان است كه بود
چون كاديلاك به همان گونه گران است كه بود
تويِ «دانشگه آزاد» منه پا، پسرم
كاين سوپرماركت، همان كهنه دكان است كه بود
****
از كشاورزي و صنعت شده فارغ كشور
«همچنان در عملِ معدن و كان است كه بود»
آن نمايندهي زيرك كه ز حزبِ باد است
«سالها رفت و، بدان سيرت و سان است كه بود»
****
گولِ «سيما» نخور، هرچند شود ده شبكه
«كه در اين چشمه، همان آب روان است كه بود»
انتخابات ز ره ميرسد و كانديدا
همچنان در پيِ توليد چاخان است كه بود
****
داده ناهار به جمعي كه به او رأي دهند
بازار از اوضاع همان سان نگران است كه بود
هفت سال است كه ليسانس گرفته پسرم
باز هم در پيِ آن شغل روان است كه بود
****
كوكبِ بخت كه پنهان شده از ما عمري
پشتِ آن ابرِ سيهفام نهان است كه بود
شعرم اين بار چنان بيسر و ته شد كه نگو
در عوض، فاقدِ آن لطفِ بيان است كه بود
پست های مرتبط
محاسبه به همین سادگی برای کارگران تفهیم به همان سختی برای مسئولان!
با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود!
قحط الرجال در آذربایجانشرقی!