در هم ریختگی اولویت بندی در حل معضلات کلانشهر تبریز

ساقی آذربایجان/ وحید خدادادی

درک ضرورت ها و درجه بندی اهمیت امور از بدیهی ترین اصول مدیریت است و البته حلقه گم شده مدیریتی در کشور ما . نظام مدیریت اداری و نهادی در کشور ما بخصوص در تبریز به جهت عدم درک صحیح ضرورت ها و میزان اهمیت و درجه بندی کمبودها باعث شده تا با حجم عظیمی از پروژه های غیرلازم مواجه باشیم که می شد در آینده هم به آن ها پرداخت. حتی بعضا در مواردی اصلا چنین نیازی و کمبودی وجود نداشت و دلایلی چند موجب اجرای آن شده است.
چند مشکل اساسی ساختار مدیریت شهری در ایران و به تبع آن تبریز را تحت الشعاع خود قرار داده که پرداختن به آن ها شاید برای نشان دادن ریشه مشکلات پربیراه نباشد. الزام شهرداری ها برای تامین نیازهای مالی خود باعث شده تا مجموعه شهرداری به نهادی کاسب مسلک تبدیل شود و جز پول و درآمدزایی با دکترین ” طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد” به چیز دیگری اصلا مجال اندیشیدن نداشته باشد. باز همین قانون ، شهرداری را ترغیب کرده تا سیاست تخلف کن و جریمه اش را بده را عملا در شهر پیاده کند و همه طرح ها وقوانین شهرسازی و معماری شهری را فدای این ایدئولوژی نماید. بر کسی پوشیده نیست که همین کاسب مسلکی چه ها بر سر زیبایی بصری شهر آورد و همه تئوری های توسعه شهری را در زیر پای درآمدزایی بیشتر ذبح کرد. بعضا احساس می شود که شهرداری ها کشته مرده تخلفات در حوزه ساخت و ساز هستند، تا از این رهگذر نانی به کف آرند و به غفلت بخورند! و بر اساس همین مشی دیده می شود که مش مندلی بقال سر کوچه هم می تواند بدون رعایت ابتدایی ترین اصول ساخت و ساز برجی بسازد و بر سردرش هم نامی الصلاق کند و ته داستان هم با پرداخت جریمه صاحب عمارت شود.
نکته دیگر آن که گویا شهرسازی در تبریز در احداث زیرگذر و روگذر خلاصه شده و هیچ تئوری و طرح دیگری برای رهایی از ترافیک کلافه کننده آن نیست. بسیاری از کسانی که دستی بر آتش دارند بسیاری از پروژه های شهری را از بیخ قبول ندارند و ضرورتی برای حیف و میل بیت المال نمی بینند. اینکه شهر با هزارویک مشکل ساختاری روبرو باشد و شما فقط زیرگذر و روگذر بسازید، نه اسمش مدیریت است و نه شهرسازی. البته این نقد متوجه مدیریت فعلی نیست و سیاستی است که از گذشته بوده و گویا کاری هم نمیشود در این رابطه انجام داد. از سویی این حجم از سالن تئاتر روباز و درک ضرورت صرف هزینه برای آن را حقیر چندان که باید متوجه نمی شوم و حتی همین مترو که در بحثی جداگانه به آن خواهیم پرداخت، ضرورتی در تبریز ندارد. این شهر هنوز شبکه فاضلاب درست و درمان ندارد و با یک بارش چند دقیقه ای تبریز به ونیز تبدیل می شود و از سویی نیم میلیون حاشیه نشین اقتضا می کند تا موضوعاتی از این دست در اولویت امور باشد. آسفالت خیابان ها هم که گفتن ندارد و مستعد برای کشت و زرع و خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی است. درجه بندی ومیزان ضرورت ها را یکبار به عنوان اصول عام الشمول مدیریت بپذیرید، جای دوری نمیرود.

About Author