استاد زنده ياد مولانا محمدعابد تبريزي از شاعران معاصر ايران زمين است که در عرصة عرفان و ادب، هنرمندي نامدار، سخنوري ساحر بيان، عاشقي دلسوخته و عارفي روشن ضمير بود؛ و از دوران کودکي حافظ قرآن و مونس نهجالبلاغه، صحيفة سجّاديه و مناجاتهاي حضرات معصومين (عليهمالسلام) بود، و به برکت معنوي آن گوهرهاي ناب تربيتي، خود غوّاص بحر بيکران معارف الهيّه گرديده بود؛ و با آشنايي کامل به دواوين بزرگان عرصة ادب و عرفان، از جمله: عطار نيشابوري، نظامي گنجوي، مولوي، سعدي،حافظ و… در طريق قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) سير و سلوک مينمود و ازبزرگترين افتخارات آن سعيد فقيد اين بود که از خادمين درگاه همايوني حضرات معصومين(عليهمالسلام) است. اينک، شرح حال و زندگاني آن شاعر جواهر کلام را به صورت اجمال براي خوانندگان محترم بيان ميکنيم.
زادگاه:
آن سخنور بزرگ در محله خيابان شهر تبريز به سال ۱۳۱۴(هـ. ش) « در يک خاندان مذهبي که همه فضاي آن از منار معنويت مستنير بود، ديده به جهان گشود و از ميامين همين انوار عرفان و جلوات ايمان بود که جان و دل وي با انوار لاهوتي منّور گرديد و همه ذرّات وجودش در روشناي صفا گاهان ايمان و عرفان صفا يافت، پدر استاد عابد، شادروان استاد مولانا که در شعر «يتيم» تخلص ميکرد، در عصر خود از نخبة شاعران و قدوة عارفان بود».
دوران کودکي:
استاد از همان دوران کودکي پا به پاي پدر بزرگوارش مرحوم «مولانا يتيم» که معروف به فضل و تقوا بود رشد و نمو کرد و با هوش سرشاري که داشت از مکتب پدر، آن چه نياز بود آموخت و به همين ترتيب، اوّلين استاد وي پدرش گرديد که خود در اشعارش چنين ميفرمايد:
جو زحق آمرزش روح پدر
کو به راه شعر بودت راهبر
او تو را ذکر حسيني ياد داد
زنده کن يادش که روحش شاد باد
استاد هميشه ميفرمودند: «من هر چه دارم از پدر بزرگوارم دارم و تنها ارثي که از پدرم به ما رسيده است تعليم قرآن و نهجالبلاغه است» و استاد سيدمحمدحسين شهريار تبريزي (رحمة الله عليه) چقدر خوب اين موضوع را در قطعه «مفاخر آذربايجان» ياد ميکند:
دگر «يتيم»، پدر شاعر و پسر شاعر
وراثتي چه به از شعر اگر پدر شاعر
آري مولانا يتيم به همراه مادر مهربانش او را چنان تربيت نمودند که تمامي وجودش پر از محبّت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) گرديد، و روح پاک او با ارواح قدسي آن بزرگواران پيوندي ناگسستني بست، که خود در مقدمة کتاب «ماه در محاق» خطاب به«پسر فاطمه» (ع) چنين مينويسد: «مادرم که با شير ولاي تو مرا پروريد و نام دلنوازتو را با آواي شيرين لالايي آويزه گوش جانم کرده، هرگز از ياد نميبرم آن روز که کودکي بيش نبودم، او را ديدم که قطرههاي اشک چون پردهاي از حرير صورتش را پوشانده بود وکلمهاي زير لب زمزمه ميکرد، وقتي با کنجکاوي کودکانه کوشيدم علّت را بفهمم، ديدم، ياحسين گويان اشک به چهره جاري کرد و به من فهماند که فرزندم امروز عاشوراست، روزشهادت امام حسين(ع) و يارانش».
او بيست و يک ساله بود که پدر بزرگوارش به رحمت ايزدي پيوست، و او را در غم فراق خويش سخت داغدار نمود، از آن پس، مسئوليت معاش خانواده را به عهده گرفت، درعنفوان جواني در بازار تبريز مشغول کار گرديد، کاري که با حال معنوي و ذوق سليم اوسخت منافات داشت. در سال ۱۳۴۴ (هـ..ش) کارمند رسمي بانک تجارت شد و بعد ازسي سال خدمت صادقانه در سال ۱۳۷۴ (هـ..ش) به افتخار بازنشستگي نائل آمد، و بامناعت طبعي که داشت، خود را بينياز از خلق ديد و تا آخرين روز عمر شريفش، با عزّت و سربلندي زندگي کرد.
تحصیلات :
استاد تحصيلات حوزوي داشت و در اکثر علوم معارف اسلامي از جمله: فقه و اصول،فلسفه و عرفان، ادبيات عرب و فارسي و تفسير قرآن دانشمندي صاحب نظر و استادي توانابود و با بزرگاني چون استاد جعفري، استاد عمران صلاحي، دکتر مرتضوي، دکترخيامپور،دکتر ترجانيزاده، آيتالله سلطان القرايي و… مراوده علمي و ادبي داشت که آثار ارزشمندو بينظيرش گوياي استادي اوست.
ويژگيهاي شعر استاد:
استاد در تمامي قالب هاي شعر فارسي، از قصيده، غزل، مثنوي، ترکيب بند و… درمضامين مختلف ادبي، عرفاني، اخلاقي، تربيتي، رثايي و… استادي چيره دست و توانمند ونکته سنج بود که در عصر حاضر کمتر کسي را ميتوان يافت که همانند ايشان، آگاه ازلطايف ادبي و رموز عرفاني باشد. امّا در اشعار رثايي که بيشتر در مدح حضرات معصومين(ع) به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) است؛ با روح لطيف خويش شعر راچنان به اوج رسانده است که هر اهل ادب و بينش رامست و حيران مينمايد و به تحقيق اشعار او خاطرة «دعبل خزاعي» و «فرزدق» ها را در ذهن انسان زنده مينمايد. او رابا هيچ شاعري نميتوان سنجيد، چرا که او خود «صاحب مکتب» است، و در مکتب اوجز «عزّت اهل بيت عصمت و طهارت(ع)» هيچ چيز نميگنجد؛ ولي اگر انسان مجبور به معرفي شخصيّت ادبي او و مقايسة اشعار او با شاعران ديگر باشد، ميتوان او را در رديف شاعران بزرگي چون فؤاد کرماني، عمّان ساماني، نيّر تبريزي قرار داد.جناب استاد محمّد مصري در مقدمة کتاب ماه در محاق ميفرمايد: «سخنور ساحر بيان سرزمين ما استاد محمد عابد که به لحاظ احتوا بر مضامين عالي و برخورداري از بدايع بيبديل، استعارات و تشبيهات بينظير، سلامت لفظ و عذوبت معني از چنان والاييهاي ارزندهاي بهرهور است که نظاير آن را در دواوين اندک شاعري ميتوان يافت و اگر قلل منيع شعر پارسي را مراتبي باشد، شکوه کلام و شعر پرانسجام اين شاعر شهير را بايد درفراز آن ديد؛ من اين سخن استاد شهريار آن شاعر آسمان شکوه را هرگز فراموش نميکنم
که روزي در بين مشتاقانش فرمود: «اگر در همين عصر رتبت اول شاعري را به من ارزاني دارند، من همين مقام را به «عابد» تفويض مينمايم». و همچنين حضرت استاد بهاءالدين خرمشاهي، صاحب اثر نفيس «حافظ نامه»، «ذهن و زبان حافظ» و دهها کتب ارزشمند ديگر، که هر يک در جاي خود از بهترين آثار ادبي تاريخ ادبيات ايران زمين ميباشند، در خصوص اشعار استاد عابد ميفرمايند: «اين مثنويها، يادآور مثنويهاي بلند پايه و پرمايه نظامي است و براستي وجود او را ذخيره الله براي اين روزگار مي شمارم و بيان خود را در وصف شعر بلند ايشان کوتاه مييابم… و شعري که در حق مهدي (عج) منتظرسرودهاند به حق يادآور حلاوت سخن افصح المتکلّمين سعدي شيرازي است…» و بعضي از اساتيد بزرگوار، اشعار او را با عراقي، خاقاني و بزرگان عرصة ادب وعرفان مقايسه ميکنند. استاد بدون ترديد يکي از ستارههاي درخشان آسمان ادبيات شعر
پارسي و آذري است که تمامي اشعارش از مضامين عالي و پرمغز برخوردار است.او اولين شعرش را در ۱۲ سالگي به زبان شيرين ترکي آذري، در رثاي حضرتعلياکبر(ع) سروده است که با مطلع زير شروع ميشود.
اي سپهر حسنده رشگ مه کنعان اوغول
وي مناي کربلا ده تشنه لب قربان اوغول
و اوّلين شعر فارسي را نيز در همان دوران نوجواني با مطلع زير سروده است.
شمع و من تا صبح شب را ديده گريان سوختيم
هر يک اندر گوشهاي پيدا و پنهان سوختيم
آري «عابد تنها يک عابد نبود، او عارفي بود که با اوهام عارفانه وانديشههاي عالي عروج ميکرد وبي هيچ رادع و مانع «پاي بر فرق فرقدان ميگذاشت» و با يک نگرش عارفانه،جلوههاي جمال جهان آراي يکتا شاهد ازلي را در پرده پندار و آيينة اوهام خويش عيان ميديد و از ميامين همين اکسير عارفانه بود که واژه واژهي کلام «عابد» خدا را فرياد ميزد، و از همين رهگذر، فريادهاي در گلو مردة تشنه کامان کربلا را به گوش جان ميشنيد و با فريادهاي رسالت که رثاي خاندان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) رابيسابقهترين سحّاريهاي سخنوري به گوش جان دلدادگان ميرساند».
استاد در مثنوي «ولادت نور» که در خصوص ولادت رسول گرامي اسلام است، آن شب نوراني و ملکوتي را چنان ترسيم مينمايد که گويي با وجود خويش الطاف الهي را احساس کرده و پرده از راز ازلي گشوده است.
شب چراغان است بزم آسمان
چشمه سار نور جوی کهکشان
اختران قنديل طاق آويز شوق
شمع بزم افروز شورانگيز شوق
ماه زرّين زورقي بيبادبان
در دل درياي مينايي روان
عطرجان دارد نسيم صبحگاه
گوئيا از باغ رضوان کرده راه
شب بود آبستن اسرار حق
تـــا بــرآرد جلــوةربّ الفلــق
چون سحر از جيب شب سر ميکشد
پرده از انوار حق بر ميکشد
پاره ميگردد حجابات ظُلَم
از فروغ طلعت حُسن قدم
دور باش صبح راند تيرگي
نور بزدايد ظُلَم با چيرگي
انتظار روزگار آيد بسر
نور حق زايد به ترکيب بشر.
زآنکه از ره سّر سرمد ميرسد
موکب نور محمّد (ص) ميرسد
استاد با نگاه عميق به صحنههاي جانگداز کربلا مينگرد و باحفظ صلابت لفظ و روح حماسي کلام، آتش بر دل و جان آدمي ميزند و چنان ذراّت عالم را به تماشاي صحنههاي خلق کرده خويش دعوت ميکند که روح انسان را تسخير، و به عالم معني سير ميدهد وپرده از اسرار حقيقت ميگشايد و شنونده را با عظمت اهل بيت(ع) آشنا ميکند. ببينيد که در مثنوي «ماه در تنور» چه غوغايي انگيخته:
چرخ با خوبان بد انديشي کند
اهل دل را زخمها بر دل زند
از مسير خود سپهر گرد گرد
مينشانــد بــر رخ آيينــه گــرد
همدم نو دولتان، ارباب جود
خار يار گل، به گلزار وجود
هر که فهمش بيش، دردش بيشت
هرچه خاطر صاف گردش بيشتر …
ماه را دادند آن بد اختران
گردش وارونه در چرخ سنان
سير او از کربلا آغاز شد
سوي شهر کوفه راهش باز شد
ماه از بيداد اشرار جهول
کرد اندر غرب خاکستر افول
ماه مهــرافـروز گـــردون وفــاق
گاه اندر انجلا، گه در محاق…
شمـس بــرج وحــدت رب الفلــق
نيمي اندر ابر و نيمي در شفق
سپس با ظرافت خاصّي آمدن مادرش حضرت زهرا (سلام الله عليها) را به تنور خولي بيان ميکند:
مادرش آمد براي ديدنش
ديدنش، بوئيدنش، بوسيدنش
و صحنههاي بسيار ديدني و شنيدني را از زبان مادرش ميآفريند که شخصيّت امام حسين(ع) و عظمت حضرت فاطمه (س) را نشان ميدهد و انسان را شيفتة آن بزرگواران ميکند.
اگر چه جاي جاي کلام استاد پر از بدايع و صنايع ادبي است، ليکن او در مثنوي «صحبتي از قيامت» صنعت «تلميح» که يکي از صنايع ادبي است، بيش از شصت مورد بکار برده
است و ميتوان گفت که اين مثنوي يکي از نمونههاي بيبديل اين صنعت ادبي است و در
حقيقت مثنوي «صحبتي از قيامت» تنها يک مثنوي نيست، بلکه رسالهاي است کامل در
خصوص «قيامت» که استاد با ظريف کاريهاي حساس روحي و رواني، انسان را با
خويشتن خويش و راز آفرينش آشنا ميسازد و مرغ روح شنونده را چنان در صحنههاي
قيامت پرواز ميدهد که گويي خود چندين بار قيامت را تجربه کرده است، از تمامي
خوانندگان عزيز اين سطور، خواهشمند است اين مثنوي زيبا را در کتاب ماه در محاق ۱۷۳ مطالعه فرمايند.
استاد در مثنوي «گفتاري از امام سجّاد(ع)» که قريب به ۶۰۰ بيت ميباشد، شعر را با مقدمهاي بسيار زيبا و لطيف و معجزه آسا در خصوص معرفي امام (ع) شروع کرده و درپي شرح احوالات امام(ع) و علّت بيماري آن بزرگوار در روز عاشورا است؛ سپس به خطبه امام(ع) در شام اشارت کرده و خيلي لطيف با ديد اشراقي پرده پندار را پاره ميکندو وارد جريان موسم حج ميشود و هر کجا مينگرد، جلوة دوست ميبيند و سپس اشاره به عظمت کعبه و طواف رسول گرامي اسلام و طواف ذرّات کاينات بر دور آن بزرگوار واشاره به معراج او ـ در پردة ديگر، وارد شدن مادر مولا علي (ع) به کعبه و ولادت حضرت علي(ع) ـ و در پردة ديگر، بيرون آمدن مادر گرامي آن بزرگوار که فرزند دلبندش در دستهاي مبارکش، که همچون ماه ميدرخشد را، چنان ترسيم کرده که گويي آن صحنههاي زيبا و ملکوتي را با چشم خويش ديده است و به تحقيق بدون مشاهده، بيان کردن
آن صحنههاي شورانگيز محال است ـ در پردة ديگر، اظهار پيري نموده و فاني بودن جهان
را بيان ميکند و از طبع خود همّت ميطلبد که رؤياي خويش را دنبال کند ـ باز پرده پندار
بالا مي رود و باچشم جان به تماشاگه راز سر ميزند و به شرح عشق ميپردازد و دل را
به سوي کعبه باز ميگرداند و جلوات بيتالهي را در طيّ نگاهي مشاهده ميکند و حکايت
باز کردن حجّاج بيت الله الحرام، راه را بر امام سجّاد(ع) و استلام کردن آن امام همام
حجرالاسود را در کثرت جمعيّت، و ديدن «هشام» آن منظره را و پرسيدن يکي از نديمان،
که اين مرد کيست؟ و تجاهل کردن «هشام» و معرفي امام(ع) توسط شاعر بزرگ عرب
«فرزدق» ک در آن جا حضور داشت را بيان ميکند و در آخر مثنوي، اشعار «فرزدق»
را ترجمه ميکند که بسيار خواندني و شنيدني است، چندين بيت از اول مثنوي فوق را
بررسي ميکنيم.
اي قدحت از مي مهتاب پر
زاشک ترت سبز طبق پر زدُر
مشعلة آه چو افروختي
پيرهن سرخ شفق سوختي
در ره او قيد مهالک زدي
بارقه در بال ملايک زدی …
اي تو شفا بخش همه دردها
درد زالطاف تو عين دوا
عارضهاي بود گرت روز عشق
غير تب نايره افروز عشق
يار تو را خواسته بود اين چنين
يار تو را خواسته بود اين چنين …
يکي ديگر از آثار گرانقدر استاد قصيده بلندي است، با عنوان «جلوه حق» که در خصوص ولادت حضرت قائم(عج) سروده شده است، و سرتاسر اين قصيدة غرّا پر از شور وغوغاست.
شب چو به رخ برفکند زلف معنبر
غاليه گون شد بسيط تودة اغبر
شب ولادت را با جلوههاي زيبا و خيال انگيز ترسيم و با استعارات بيبديل توصيف کرده و
خلوت گزيني خويش را مطرح مينمايد و گوئيا از جفاي سپهر شکوهها دارد که ناگهان سروش غيبي به فرياد ميرسد و مژده ولادت آن بزرگوار را نويد ميدهد.
ناگهم از غيب داد مژده سروشي
کاي زجفاي سپهر سفله مکدّر
هان چه نشستي به پاي خيز که گيتي
زينت ديگر گرفت و شوکت ديگر
شور ديگري به جان مي رسد و دل آتش گرفته و از زبان سروش غيبي شور و حال ذراّت هستي را با زباني معجزه گر بيان مينمايد و با «حسن مطلع» زيبايي به مدح حضرت حجت(عج) ميپردازد و با پردههايي که ساز ميکند هنر نماييهاي خاقاني و انوري وعنصري و بزرگان عرصه ادب را به ياد ميآورد.
مطلع رخشندهاي چو مهر جمالش
جلوه کنان زد زشرق فکرت من سر
ای به سریر ولا امیر فلک فر
حکم تو را طبع کائنات به چنبر
در اين قصيده غرّا، صلابت لفظ و معني و استعارات و تشبيهات بينظير، فکرت هر سخن
سنجي را غرق در انديشه وافکار او کرده و مسلّط بودن او به دو زبان شيرين فارسي و
عربي را در نهايت معني روشن مينمايد. آري استاد به کلمات صامت و غير مصطلح هر
دو زبان عربي و فارسي، در جاي خويش چنان جان ميبخشد که انسان بلا اراده فرياد
ميزند: «سخن گفتي و دُر سفتي بنازم کلک جا دويت». و… «تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل».
ويژگيهاي اخلاقي و اجتماعي:
عاشق شيفتة حضرت حق و دلداده اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بود؛ مردي مهربان وخوش برخورد و خوش مشرب، وسعت مشرب او چنان بود که از کودک پنج ساله تا مردهفتاد ساله، در هر کسوتي که بودند انس ميگرفت، از کارگر ساده گرفته تا بالاترين مقامات کشوري و معنوي، اهل عبادت، محبّت، کرامت و بصيرت بود و اهل خلوت…
او هيچ وقت دنبال شهرت و جاه طلبي نبود و هميشه ميفرمودند: «الحمدلله که خداوند متعال
مرا از همگان بينياز کرده و از شهرت و خودنمايي بيزارم ساخته است» و همچنين اشعار
بيبديل خويش را در مدايح و مراثي اهل بيت(ع) پريشان گويي ميخواند و در مقدمة کتابش
خطاب به «پسر فاطمه» چنين ميگويد: «من ناچيز به سائقه ارادت به آستان مقدّس تو گاه
بيگاه پريشان گويي کرده و خواستهام خود را در رديف مداحان و مرثيه سرايان تو بشمارم،
ميدانم که به قدري بزرگوار هستي که گستاخيهاي مرا با ديدة اغماض بنگري وخطاهايم را
ناديده بگيري…». او هميشه خود را خاکسار اهل محبّت و اهل ولايت ميدانست و با
کساني که ساده و پاک بودند، مهربان بود و با کساني که اهل ريا و تزويز بودند، متکبّر بود
و هميشه ميفرمود: رسول گرامي اسلام محمّد مصطفي(ص) فرمودهاند: «تکبّر ورزيدن به اهل تکبّر عبادت است».
با توجّه به اين که اهل خلوت بود، در هيچ زماني از مشکلات اجتماعي جامعه بيخبر نبود
و هر وقت احساس نياز ميديد به نحو احسن انجام وظيفه مينمود. از ايام جواني با تبعيّت
ازقرآن واهل بيت(ع) در چهار چوب مذهب تشيّع سير و سلوک کرده و هميشه از کيان
تشيع دفاع نموده است. در رژيم ستمشاهي چندين بار توسط مأموران رژيم دستگير ميشود
و با عنايت خداوندي آزاد ميگردد. در سال ۱۳۴۰ (هـ..ش) در مراسم ترحيم مرجع
عاليقدر جهان تشيع حضرت آيتالله العظمي بروجردي (رحمة الله عليه) با خواندن اشعار
خويش چنان شور و حالي به مجلس ميدهد که آتش به جان دشمنان ولايت مياندازد، که
تمامي بزرگان مات و حيران ميمانند، مأموران ساواک که در مسجد حضور داشتند اگر او
را دستگير ميکردند، کمترين حکمي که صادر ميشد، اعدام بود، که خود استاد ميفرمايد:
مرا با زيرکي کامل از پنجرة مسجد بيرون بردند و مأموران نتوانستند مرا دستگير کنند.
اينک به چندين بيت از اشعار استاد که در مجلس ترحيم آن مرجع عاليقدر خوانده ميپردازيم.
خادم دين رحلتندن تار اولوب دنيا گوني
صاحب دين اولدي بولمم نولدي، عاشورا گوني
ترک ايدوب دنياني بير نفس نفيس بيعديل
شارح احکام قرآن هادي وجه سبيل
ذات بيمانند شاهنشاه امکانه سليل
صورت تقوي و حکمت، معني فقه و اصول
صاحب محراب و منبر مالک ملک قبول
با نهايت استادي بعد از سرودن ده بند مخمّس در رحلت آن بزرگوار، اشاره به کشف حجاب رضاخان پهلوي کرده و شعر را به نقطة اوج خود ميرساند و مجلس ترحيم را به هم ميزند:
سن يتوردون هر نه امر ايتدي سنه حکم کتاب
آيه آيه جزء جزء و فصل فصل و باب باب
هاردا تجويز ايلدون امّا اولا کشف حجاب
ياره ويردي قلبوه بو امره اقدام ايلين
کافر مطلق ولي دعوي اسلام ايلين
آري استاد در آن زمان فقط ۲۶ سال از عمر پر برکتش را سپري کرده بود.
او همچنين در پيروزي انقلاباسلامي ايران و در دفاع مقدس، هر چه در توان داشت، در
طبق اخلاص گذاشت. او عاشق شهيدان و شيفتة ولايت بود و اشعاري که در توصيف
شهيدان انقلاب و جنگ تحميلي و به ويژه حضرت امام خميني(ره) سروده است از اشعار
بينظير تاريخ ادبيات انقلاب و دفاع مقدس است.
مسافران ولا سوي آشنا رفتند
گذشته از سرجان بر سر وفا رفتند
به بارگاه ولا همنشين يکديگرند
اگر چه راه شهادت جدا جدا رفتند…
به حقيقت اهل دل بود و اهل صفا، و هر کجا اهل دلي مييافت به او مهر ميورزيد. راقم
اين سطور چندين بار از عاشق شوريده اهل بيت عصمت وطهارت(ع) استاد زنده ياد منعم
اردبيلي (رحمة الله عليه) در پيش استاد به نيکي ياد کردم، استاد مشتاق زيارت او شدند و
يک روز به حقير فرمودند: به اردبيل برويم و «حاجي منعم» را زيارت کنيم، اطاعت کردم
و با چند نفر از دوستان ديگر، در معيّت استاد به راه افتاديم. در راه استاد فرمودند: دو بيت
شعر به ذهنم آمد، آنها را يادداشت کن، عرض کردم استاد بفرماييد، فيالبديهه فرمودند:
مُنعم مکن منَعم زديدارت خدا را
آيينه ميخواهم تماشاي صفا را
دل کندم از تبريز تا شايد ببينم
در اردبيل آن جلوه ايزد نما را
چنان که مشاهده ميفرماييد، مطلع شعر خيلي در اوج سروده شده، رفتيم استاد منعم را
زيارت کرديم و موقع برگشتن استاد فرمودند: انشاءالله خداوند تبارک وتعالي اين ديدار ما را
به عنوان زيارت مؤمن قبول ميکند.
آري هر کجا اهل دلي بود، سراغش را ميگرفت و سعي ميکرد به خدمتش برسد و از
خرمن معنوي او خوشههاي علم و معرفت بچيند و اين تواضع و خاکساري بود که شخصيت
او را از همگان ممتاز ميکند و در نهايت عابد را عابد ميکند…
فعاليتهاي ادبي و عرفاني:
فعاليتهاي ادبي و عرفاني و اجتماعي استاد در خصوص ترويج فرهنگ و ادب اسلامي بسيار قابل توّجه است که ما به صورت اجمال به چند نمونه اشاره ميکنيم:
– تفسير قرآن و نهجالبلاغه در هيئتهاي حسيني تبريز.
– شرکت در انجمنهاي ادبي آذربايجان و استانهاي ديگر کشور اسلامي ايران.
– تشکيل محفل ادبي و شرح دواوين بزرگان عرصه ادب از جمله: شرح ديوان حافظ،
مثنوي معنوي مولوي، گلشن راز، آتشکده نيّر و…
– نگاشتن مقدمه و ديباچه به دهها کتب ادبي و عرفاني.
– شرح غزليات حافظ در انجمن ادبي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي استان آذربايجان شرقي
به مدت ۱۲ سال.
– عضو فعال هيئت امناي کتابخانه مرکزي تبريز.
– تربيت شاگردان و شاعران بسياري در عرصه عرفان و ادب و اخلاق اسلامي که بسياري
از آنان هم اکنون کسوت استادي به تن کردهاند که از جمله عبارتند از: استادان بزرگوار
زنده ياد شکيب، صديق، شبخيز، حاجيبلند، عليزاده، فرزبود، کامران، عليمحمدي، ظهير،
يوسفزاده، شهبازي، باغبان، فغاني، بلوري، حسني، خادم، علي، آثم و…
آثار ارزشمند استاد:
از استاد زنده ياد چهار جلد ديوان اشعار به يادگار مانده است که سه جلد آن به زيور طبع
آراسته شده که عبارتند از: «ماه در محاق»، «مهر در شفق» و «ستاره سحرگاهي» که
هر سه ديوان در مدايح مراثي حضرات معصومين (عليهمالسلام) مي باشند. و يک جلد
ديگر ديوان غزليات، قصايد و… که زير چاپ ميباشد و بزودي تقديم علاقهمندان ميگردد.
استاد در مجموع بيش از بيست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) بيت شعر سروده است که در
مضامين مختلف رثائي ـ اخلاقي، عرفاني، ادبي و… ميباشند و ضمناً به چندين کتب ادبي و
عرفاني مقدمه نوشتهاند که در جاي خود کم نظيرند و بعضي به صورت يک رساله عرفاني است.
داستان فراق:
حضرت استاد در اواخر عمر شريف خويش، به هربهانهاي از «مرگ» صحبت ميکرد،
گوئيا الهام شده بود که ديگر «رفتني» است، بعد از هر نمازي، دعاي اللهم … توبة قبل
الموت و راحة عندالموت… را ورد زبان کرده بود و اکثر صحبتهايش در خصوص مرگ
بود و قيامت. در آخرين اثرش که تقريباً يک هفته قبل از رحلتش سروده است ميفرمايند:
نولوردي عمرده بير نچه لحظه فرصت اوليدي
او لحظه لرده منه وصل يار قسمت اوليدي
نولوردي تک بوگونون گورمييدي ديدة غافل
صباح روز قيامتده متن صحبت اوليدي…
او اگر چه از هر دکتر و دارو سير شده بود، ولي هرگز از توسل به اهل بيت عصمت وطهارت(ع) نا اميد نبود و هميشه درمان درد خويش را در باب کرم خاندان اهل بيت(ع)
ميديد. هرگز فراموش نميکنم، چهار ماه قبل از رحلتش توفيق تشرّف به بارگاه ملکوتي
حضرت ثامنالحجج عليبنموسيالرضا(ع) يافته بودم، هنگام خداحافظي از استاد، فرمودند:
اگر عريضهاي براي امام(ع) بنويسم، عرضه ميداري، عرض کردم، اطاعت ميکنم، استاد
دست به قلم بردند و در سينة بيضاي کاغذ نقشي آفريدند که هر بيندهاي را مبهوت ميکرد،
آري نوشته بودند:
السلام عليک ايّها الأمامُ الرئوف
نشاخت طبيب دهر اگر درد مرا
ننمود علاج اگر کمر درد مرا
اي شافي دردها تو درمان فرما
تنها نه کمر درد که هر درد مرا
آري او ذوب در ولايت بود و هميشه درمان درد خود را از باب کرم اهل بيت عصمت و
طهارت(ع) درخواست ميکرد، و در يک کلام استاد نظر کرده اهل بيت عصمت و طهارت
(عليهمالسلام) بودند.
و سرانجام عنقاي بلند پرواز قلّه قاف تجرّد در سحرگاه روز سهشنبه تاريخ ۱۴/۹/۸۵ در
سن ۷۱ سالگي بعد از مناجات صبحگاهي نداي ارجعي حضرت جان آفرين را عاشقانه
لبيک گفت و از دار فاني به عالم باقي شتافت، و در گلزار شهداي وادي رحمت تبريز در
کنار مزار شهيدان گلگون کفن (قطعه صديقين) به خاک سپرده شد که مزار نورانياش تا
قيامت، قبلهگاه عاشقان اهل بيت(ع) و سجده گاه صاحب نظران خواهد شد.چه خوش آرميدي به بزم شهيدان چه خوش رنگ و بوي شهيدان گرفتي
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
اين سطور پريشان، شمّهاي بود از زندگاني استاد زنده ياد مولانا محمد عابدتبريزي به قلم اين
کمترين شاگرد او که چندين سال از انفاس قدسيّه ايشان مستفيض شدهام.
آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
الحقير الفقير فاني تبريزي
۵/۱۰/۸۵
پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت بزرگداشت استاد محمد عابد
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همزمان با آیین گرامیداشت پانزدهمین سالگرد ارتحال استاد محمد عابد تبریزی، شاعر اهل بیت عصمت و طهارت، پیامی را صادر کرد.
در پیام محمدمهدی اسماعیلی با درج بیت «عابد کجا رویم به جز درگه حسین/ عمری است سرسپرده این آستانهایم»، آمده است: برای وصف حضرت حسین (ع) جز تحیر در وادی بیخویشی نمیسزد و شاعران عارف مسلکی که در این مسیر گام نهاده و دل و جانشان به رشحات عشق زنده شده ، نامشان بر جریده عالم ثبت و یادشان بر کتیبه شعر حسینی جاودان شده است.
پیام حاکی است: از این میان بایستی از شاعر گرانمایه محمد عابد یاد نمود، شاعری که از افتخارات شعر آیینی تبریز و ایران در طیف شعرا و ادبای برجسته معاصر است و توانست جایگاهی ویژه یابد و معرف شعر فاخر و صحیح مدح و مرثیه باشد، او نماینده و نمونه کامل از یک شاعر که نهایت ذوق و سلیقه را در مضامین و معانی و اندیشه به کار میگرفت بود و به راستی که وی در عرصه شعر آیینی درافشانی میکرد.
در این پیام تشریح شده است: جویبار زلال شعر در مسیر پرجوش و خروش خود آنگاه که به دریای بیکران فضل و فرهنگ حسینی پیوست، جاودان شد و درّ یتیمی در سینهی خود پرورید که قرن ها باید تا صدف دهر چنین باز آبستن درّی باشد. استاد “محمدعابد تبریزی” شاعری آگاه و دردآشنا و متعهد و عاشق بود، آنچنان که جز سخن عشق نمیشنید و جز بر بارگاه عالم پناه حضرات معصومین علیه السلام سر تعظیم فرود نمیآورد.
در پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید شده است: زنده یاد شاعر جواهرکلام استاد محمد عابد تبریزی، طبعی عارفانه و اندیشهای عاشقانه و سرشتی سرشار از محبت به حضرات معصومین علیهما السلام داشت و بدون تردید وی بخشی برجسته و شاخص از روند جریانسازی شعر آیینی چه در شعر ترکی و چه در شعر فارسی محسوب میشود. وی حلقه وصل شعر آئینی دیروز و امروز بود و از وارثان امین گنجینه گهربار شعر مدح و مرثیه. این شاعر شهیر را شاید بتوان یکی از آخرین بازماندگان شعر نوحه در نوع فاخر و کمنظیر معاصر بخوانیم.
در پیام آمده است: این شاعر بزرگ، خوشهچین معرفت از گلستان ائمه معصومین علیهما السلام بود و سخنش الهام گرفته از قرآن و نهجالبلاغه که رمز ابدیت شعر وی نیز همین کلام الهی است. عابد را میتوان اوج قله شعر آیینی برشمرد؛ بخش بزرگی از فرهنگ حسینی ایرانزمین مرهون میراث گرانسنگ، بیبدیل، فاخر و ماندگار این شاعر ارزشمند است. تلفیق مضامین و آوردن صنایع گوناگون ادبی، وی را در زمره یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین شاعران ایران قرار داده و سه مجموعه “ماه در محاق”، “مهر در شفق” و “ستاره سحرگاهی”، وی را مورد قبول سخن سنجان اهل فضل نموده و در دل تک تک دوستداران اهل بیت (ع) ماندگار کرده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان در این پیام نام و یاد این شاعر عاشق و دلسوخته و پناهنده به بارگاه عالم پناه حضرات معصومین (ع) را گرامی داشته و اضافه کرده است: از مردم تبریز زرخیز که میزبان آیین گرامی داشت شعر فاخر آیینی هستند ، صمیمانه سپاسگزاری می نمایم و دست متولیان و دستاندرکاران برپایی این همایش خجسته را به گرمی می فشارم.
پیام آیت الله سبحانی به همایش گرامیداشت پانزدهمین سالگرد ارتحال استاد محمد عابد
آیت الله جعفر سبحانی، از مراجع عالیقدر تشیع نیز پیامی را همزمان با آیین گرامیداشت پانزدهمین سالگرد ارتحال شاعر جواهر کلام اهل بیت عصمت و طهارت (ع) استاد محمد عابد صادر کرد.
در متن این پیام آمده است: هنر متعالی فصل مشترک فطرت های پاک و آزاده ای است که در زادبوم شرافت و حریت زیسته اند و مظاهر ذات و صفات الهی در هستی را به چشم حیرت نگریسته اند. در این میان شعر ولایی همان نردبان پایه ای است که حضیض خاک را به فراز افلاک معرفت آل الله می رساند؛ شعری که از چشمه سار وحیانی و جویبار معرفت ربانی، زلال حکمت نوشیده و از سینای سینهی دلدادگان کمال و معنویت جوشیده باشد، بهسان ماء معینی است که بهشت انسانیت را طراوتی تازه میبخشد و این همان حقیقت کلام درربار حـضرت امام جعفر بن محمدالصادق-علیهالسلام- است که فرمود: من انشد فینا بیتا بنی الله له بیتا فی الجنه ( وسائل الشیعه، ج۱۴،ص۵۹۷ )
صحایف تاریخ درازدامن تشیع گنجوری خزائنی از بدایع فکرت و صنایع حکمت سخنسنجان گوهرطرازی را بر ذمه دارد که بیت بیت آثار بیان و بنان ایشان خشتخشت بنای حکمت شیعی را طراز بسته و گرمی بازار لعل و گوهر شکستهاند و یکی از ایشان در زمانه ما مرحوم محمدعابد تبریزی است که بمناسبت پانزدهمین سالگرد ارتحالش گرد هم آمدهاید.
تجلیل از مرحوم عابد، تجلیل از شعر متعهد و صدای رسای توحید، ولایت و معنویت است. شاعری سترگ و اندیشمندی نستوه که قلم جز در خدمت آل الله بر صحیفه نراند و بیتی از آثار فراوانش از حلیهی فضائل، مناقب، مراثی و معارف خاندان وحی خالی و عاری نماند. میزان مهارت و استادی این شاعر گزیدهگوی در حوزه علوم ادبی و بلاغی و آشنایی عمیق وی با علوم قرآنی، تاریخ، سیره، اخبار و احادیث خاندان نبوت و موانست او با نهجالبلاغه امیربیان حـضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب -سلام الله علیه- از آثار قلمی اش در دو زبان فارسی و ترکی مشهود است و از همین رهگذر است که بنای مستحکم طبع و قول توحیدی عابد از رخنه غلو و شبهه در مضامین ، رسوخ رکاکت و سستی در بیان ، ظاهربینی و سطحینگری در اندیشه ، تغافل از شان امامت در عاطفه و خیال و استفاده از اخبار ضعیف و احادیث جعلی و مغایر با سیره و تاریخ پیشوایان معصوم، مصون و محفوظ ماندهاست.
آیت الله سبحانی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن ادیب اریب و شاعر جواهرکلام اهلبیت و طلب رحمت و غفران الهی برای آن عزیز سفرکرده، عموم شعرای جوان آستان باعظمت آلالله را به تاسی و پیروی از سیره سلف صالح در استمساک به عروه الوثقای ولایت و دوری از مضامین سادهانگارانه و شبههناک در اشعار خود توصیه و سعادت همگان را در ظل عنایات حـضرت ولیعصر – ارواحنا له الفدا- مسئلت کرده است.
آیین گرامیداشت پانزدهمین سالگرد درگذشت استاد عابد با عنوان «درّ یتیم» با حضور جمعی از مسئولین و میهمانان کشوری و استانی در سال ۱۴۰۰ در تالار پتروشیمی تبریز برگزار شد.
نماینده فقید ولی فقیه در آذربایجان شرقی:
عنوان خاقانی شعر آیینی برازنده استاد عابد است
نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی نیز در این مراسم گفت: فخامت اشعار زنده یاد استاد عابد مثال زدنی است و عنوان خاقانی شعر آیینی برازنده استاد عابد است.
حجت الاسلام سیدمحمدعلی آلهاشم در آئین گرامیداشت پانزدهمین سالگرد ارتحال استاد محمد عابد در تبریز اظهار داشت: استاد محمد عابد در عرصه عرفان و ادب، هنرمندی نامدار و سخنوری ساحربیان بود و از کودکی حافظ قرآن و آگاه به معارف اهل بیت (ع) بود.
وی افزود: پدر استاد عابد مرحوم مولانا یتیم خود از پهلوانان شعر آئینی بود و جناب عابد از دوران کودکی پا به پای پدرش که معروف به فضل و تقوا بود رشد نمود و با هوش سرشارش آنچه نیاز بود از مکتب پدر آموخت و اولین استادش پدرش بود.
امام جمعه تبریز: افزود: شعر زنده یاد عابد به اذعان اغلب شعرشناسان، شعر فاخر و دیوانی است و همین است آنچه در شعر عابد بیش از همه رخ مینماید، ترکیبات عربی و قرآنی این اشعار است که بیانگر ملأ بودن این شاعر مرثیه سرا است و اشعار مستحکم وی یادآور سبک و شیوه بزرگانی چون فضولی و حجهالاسلام نیر است.
حجت الاسلام آلهاشم تصریح کرد: همنشینی با بزرگانی چون علامه جعفری و دکتر مرتضوی و آیت الله میرزاجواد سلطان القرایی و مراودههای علمی و ادبی با این بزرگان بن مایه شعر عابد را فراهم کرد.
وی، ارتباط استاد عابد با علما و مداحان اهل بیت (ع) را از نقاط قوت حیات ادبی وی برشمرد و گفت: از آسیبهای ادبیات نوحه و مرثیه کمبود ارتباط شعرای این حوزه با علما و مداحان است اما استاد عابد با علم به این نکته این مشکل را حل کرد و وقتی وی با مداحان به عنوان رساننده پیام شاعر به عموم مردم ارتباط برقرار کرده و تأثیر شعر مدح و مرثیه را ارتقا ی بخشید و شعر فاخر خود را در اختیار مداحان قرار داد، نتیجه اش درخشش بزرگانی چون زنده یادحاج فیروز زیرک کار و زنده یاد حاج بیوک آقا اسایش و حاج مقصود پوررادی در عرصه مداحی و بزرگانی جون حاج صمد قاسمپور و عباس داداش زاده در عرصه شعر آئینی شد.
امام جمعه تبریز گفت: اگر از شعر استاد بگذریم و به شخصیت خود استاد برسیم وی از اساتیدی است که در حلقه یاران و شاگردانش به پرورش شعرایی همت گماشت که هر یک از این شاعران از چهرههای قابل اتکا در حوزه شعر آئینی هستند.
پست های مرتبط
اهمیت کاربرد هوش مصنوعی در مدیریت پارکها و بوستانهای تبریز
سایه تهدید ۲۰۰ ساختمان ناایمن بر سر تبریز
تبریز دودناک در روز ملی هوای پاک