افول فرهنگ عمومي درکشور

ساقی آذربایجان/ مسعود برزگر جلالی

۱۴آبان ماه در تقويم تاريخ كشور عزيزمان به نام روز فرهنگ عمومي نامگذاري گرديده است .
فرهنگ در لغت به معني « رشد و تعالي انسان در مسير انساني» معني شده است و هر عاملي كه آدمي را در اين رشد ياري کند بعنوان ابزارهاي فرهنگي تلقي مي‌گردد .
فرهنگ، موجوديّتي جداي از علم و علم آموزي و سطح سواد علمي يك جامعه مي باشد . بدين صورت كه وجود تعداد زيادي آدم باسواد در يك كشور، دليل بر با فرهنگ بودن مردمان آن كشور نمي‌باشد. يعني اينكه وجود سواد و علم، اصالتاً بعنوان وجود فرهنگ تلقي نمي‌گردد بلكه لوازم دستيابي به فرهنگ ارزيابي مي‌باشند .
بعنوان مثال در طول تاريخ كم نبوده اند انسان‌هاي تحصيل كرده و دانشمند كه حتي در سطح جهان مطرح بوده اند امّا اختراعات و آثار علمي آنان بدلیل سوء استفاده نابخردان باعث بدبختي و بيچارگي جوامع انساني شده است. بعنوان مثال اختراع بمب اتم كه ناشي از علم سر شار انسان مي باشد در جهت منافع قدرت ها استفاده گرديده و گاه هزاران هزار انسان بي‌گناه قرباني اين علم بشري امّا ضد بشري آدمي گرديده است.
همچنين در زندگي روزمرّه خود، گاه مي‌شنويم كه مثلاً فلان پزشك كه درخواست مبلغ هنگفت جراحي و يا زايمان بيماري را كرده بود و بدليل عدم توانايي بيمار از پرداخت اين هزينه، پزشك مزبور از انجام عمل خودداري نموده و در نهايت منجر به مرگ بيمار شده است. اين يعني علم آموزي و با سواد بودن انسان در اوج بي فرهنگي او.
بنابراين توسعه مراكز علمي در كشور از پايين ترين سطح آن در مهدهاي كودك تا بالاترين مراكز علمي يعني دانشگاه‌ها و مراكز آموزش عالي هر چند بعنوان بسترهاي لازم براي توسعه كشور تلقي مي‌گردند امّا در صورت غفلت از علوم انساني و فعاليت‌هاي فرهنگي كه منجر به رشد شخصيت انساني علم آموزان گردد نتايج ناگواري به بار خواهد آورد و در ميان‌مدت و دراز مدت شاهد افزايش چشمگير دانش آموختگان پر ادّعا ولي بي‌فرهنگ و يا كم مايه از فرهنگ خواهيم بود كه در اين صورت ساز و كارهاي نظام اجتماعي جامعه را به شدّت تحت تاثيرات منفي خود قرار خواهد داد .
امروزه نظام آموزشي كشور هم در آموزش و پرورش و هم در دانشگاههاي دولتي و غير دولتي به هيچ وجه در فكر پرورش روح و روان دانش آموزان و دانشجويان نبوده و شاهد رشد تك بعدي آموزشي آنان و در حقيقت رشد ناقص آنان بوده و پس از ۱۵ يا ۲۰ سال تحصيل، كودكاني بزرگسال تحويل جامعه مي‌گردد.
به حقيقت و جرأت مي توان گفت نظام آموزش و پرورش ما منهاي پرورش و با نقصان در آموزش فعاليت مي‌كند و دانشگاههاي ما که مي‌بايست انسان ايجاد كنند، تنها آدم هاي باسواد و خالي از فرهنگ و ممّلو از عقده هاي اجتماعي و سياسي تربيت مي نمايند كه اين وضعيت هشدار جدّي براي مسئولان امر است تا به دور از هياهوهاي سياسي و جناح بندي ها و باند بازي هاي حزبي كه پدر اين كشور و مردم بيچاره آن را درآورده است ، اندكي به خود آيند و تلاش كنند تا «جّو سياسي» حاكم بر جامعه به يك «جّو فرهنگي» مبّدل گردد كه در غير اينصورت هر روز شاهد تنش ها و اصطكاك‌هاي بي مورد اجتماعي در جاي جاي ايران عزيزمان خواهيم بود چرا که به صراحت می توان ادعا کرد امروز چالش جدي جامعه ایران ، ضعف فرهنگ عمومي است.
برخوردهاي كم مايه، ادبيات سخيف شفاهي ، فرار از قانون، ميل به بي قانوني، افكار عمومي آسيب ديده ، نارضايتي هاي فردي و اجتماعي، تلخي ذائقه مردم با وجود داشتن كشوري بر خوردار از نعمت هاي خداوندي، مخدوش شدن زير بناهاي اخلاقي جامعه، شيوع دروغ و تهمت و غيبت و بي ايماني به جاي صداقت و مردانگي و با ايماني ، و مشکلات شدید زندگی و هرج و مرج اقتصادی همه و همه منجر به پس‌رفت شاخص‌هاي فرهنگ عمومي و در نهايت سوء استفاده بد خواهان اين آب و خاك براي معيوب جلوه دادن چهره ميهن عزیز‌مان در انظار عمومي جهان شده است و نصب تابلوهای خودفریبانه در ورودی شهرهایی مثل تهران و تبریز با این محتوا که : به شهر اخلاق و ایمان خوش آمدید: خوداغفالی بیش نیست .
فرهنگ عمومي هر كشوري ، بعنوان اصلي ترين زير ساخت توسعه اقتصادي و سياسي آن كشور تلقي مي‌گردد و تا زماني كه اخلاق اسلامي و انساني در آن جامعه نهادينه نشده و در لحظه لحظه زندگي آحاد آن نمود عيني و عملي نداشته باشد ، همواره ما را در موضع اتهام قرار داده و حتي اقتصاد كشور را نيز به شدت تحت تأثير خود قرار خواهد داد همچنانکه داده است .
امروز جاي بسي تاسف و اندوه است كه با وجود فرهنگ غني ايراني و آموزه هاي اصيل اسلام ناب محمدي ( ص ) جامعه ما دچار مشكلات اساسي اجتماعي و انساني باشد و اين نيست و نشده مگر بدليل خود خواهي‌ها و بي توجهي‌هاي مسئولين امر. آنان كه قرار بود فرهنگ عمومي جامعه را ارتقاء بخشند در حالي كه خودشان به موانع تحقق اين هدف عالي تبديل شده اند

About Author