تبریز علیه تبریز!

در ایجاد شرایط تاسف بار فعلی در حوزه سرمایه گذاری اگر ۲۵ درصد سیاست های مرکزگرا و تمرکزگرا نقش داشته باشد قطعا ۷۵ درصد افراد و جریان ها و مسئولان استان و تبریز مقصر هستند

شنیده ام بخش علمی همایش سرمایه گذاری توسط سازمان سرمایه گذاری شهرداری تبریز در ۱۵ آبان ماه برگزار می شود. گدازه آتشفشان عشق تبریز و دغدغه شرایط تاسف بار آذربایجان غلیان کرد و باز به قلم ریخت و ناخودآگاه قلم چرخید و چنین نگاشت.
آذربایجان و قلب تپنده آن تبریز در یکصد سال پیش از نظر جایگاه اقتصادی ( صنعت ، کشاورزی ، تجارت و خدمات) و مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ، مهمترین شهر کشور و موثرترین منطقه بوده است چنانچه امیرکبیر وقتی برای صدارت به تهران دعوت می شود کلامی دارد به این مضمون ” می روم تهران را مثل تبریز بسازم ” . و تا انقلاب علیرغم تمام ضیق ها ، رتبه یک و دو در رقابت با تهران در مسائل مختلف دست به دست می شد البته با کودتای رضا خان در یکصد سال قبل و حاکمیت تفکر مرکزگرای پهلوی و بعد از انقلاب در تمامی نقاط حاشیه ای ایران خصوصا آذربایجان نه تنها سرمایه گذاری درخور توجهی نسبت به پتانسیل انسانی، طبیعی، تاریخی آنها صورت نگرفته بلکه با سیاست دفعی و حذفی ، سرمایه های مالی و انسانی مناطق حاشیه ای، ایجاد جذابیت و برجسته کردن مرکز ، سرمایه و سرمایه گذاران را در خدمت آبادی مرکز درآوردند و با برنامه های مکمل پروپاگاندای اجتماعی طوری اقناع کردند که ما نه تنها به وضع موجود راضی و قانع و شاکر شده ایم بلکه از طرف برخی مسند نشینان برای رتبه نهمی و دهمی استان مورد منت قرار می گیریم بدیهی است نتیجه این سیاست رشد سرطانی مرکز و ضعف و نحیفی روزافزون پیرامون و فرسایش و نابودی استانهای مرزی است.
برخی، صنایع قبل انقلاب مثل گروه کارخانجات ماشین سازی و تراکتور سازی و ستاره های تجاری اقتصادی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را دلیل عنایت و توجه پهلوی می دانند در حالیکه همه موارد علیرغم تمامی ضیق های آن دوره با پتانسیل بومی بزرگ مردانی چون مهندس توکلی، برق لامع، خوئی ها و صدقیانی ها، رشدیه و . . . شکل گرفته بود و اگر نبود محدودیت های پهلوی و سیاستهای تشویقی رشد و توسعه استانهای مرکزی و همزمان تفکر القائی جهان وطنی به فعالان ما، پتانسیل افرادی مثل رحمان گلزار شبستری سازنده شهرک اکباتان، حاج حسن خسروشاهی موسس شرکت مینو و دهها مورد دیگر در خدمت اقتصاد، فرهنگ، سیاست و مسائل اجتماعی منطقه قرار می گرفت و رشد سینرژیک توسعه را ده چندان می کرد و شاهد شکوفائی بودیم. بعد از انقلاب نیز در قبال برچیده شدن درمن دیزل و رکود مطلق گروه ماشین سازی و دهها صنایع وابسته مثل بلبرینگ و لیفتراک و ایدم . . . و از دور خارج شدن منطقه جلفا و پتانسیل دریاچه ارومیه، احداث پتروشیمی را بعنوان تنها سرمایه گذاری قابل ذکر می توانیم برشمریم.
آنچه قابل تامل و آزار دهنده هست نقش مسئولین، نمایندگان، گروههای ذی نفوذ و حتی گاه مردم در ذوب مضاعف توان و پتانسیل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی منطقه حذف یا دفع سرمایه های مادی و معنوی و تخصصی آذربایجان است البته ضربه ای که خودی می زند عمیق تر، موثرتر و دردناکتر است. اما همواره بر این باور بودم و هستم در ایجاد شرایط فعلی تاسف برانگیز تبریز، استان و شمالغرب همواره سیاست مرکزگرا و تمرکز گرا ۲۵ درصد و افراد و گروههای ذی نفوذ و موثر منطقه ۷۵ درصد نقش ایفا نموده اند هرچند سهم ۲۵ درصدی مرکز ریشه ای و موجد و موجب سهم ۷۵ درصدی منطقه نیز می باشد، اما خوشبینانه معتقدم علیرغم همه این مسائل و شرایط باز هم با گذر از دسته بندی ها و منافع و مطامع شخصی و با همدلی و حمایت از مدیران توانمند و کاربلد و استفاده از فرهیختگان بی نظیر می شود دوباره از خاکستر خویش برخاست و همانند مناطق و استانهای مرکزی که در این چند دهه شکوفا شده اند شرایطی لایق نام کلانشهر و بعبارتی جهانشهر تبریز و خطه آذربایجان رقم زد که درآنصورت دوباره نقش لوکوموتیو و پیشتازی را برای کشور و منطقه ایفاء خواهد کرد.
بنابراین عوامل موجد شرایط فعلی در دو محور قابل بررسی می باشد:
الف – عوامل ناشی از سیاست های مرکزی مثل :
– تمرکز گرائی و مرکز محوری
– انتصاب مدیران محلی توسط عوامل مرکزی در همه سطوح
– تنظیم و ابلاغ برنامه های منطقه توسط مرکزنشینان در حد رابطه صغیری کبیری
– توجه به استانهای پیرامون در حد حفظ و حداکثر نگهداری
– عدم توجه به برنامه ریزی و اجرای برنامه های توسعه در پیرامون مطابق با نیازها و آمایش و شرایط محلی
– ایجاد جاذبه های متنوع حتی تصنعی در مرکز و تبلیغ داخلی و خارجی وسیع آنها
– بی توجهی و رها سازی داشته های مناطق پیرامون در فرسایش و نابودی
– تحقیرداشته های فرهنگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی هجمه بر خود باوری مناطق پیرامون

– تصویب قوانین یکسان مطابق با شرایط مرکز به نام قوانین ملی علیرغم تفاوت های فاحش و بارز در نیازها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف، باورهای اجتماعی و حتی توسعه ای.
ب – عوامل داخلی و یا منطقه ای :
– عدم توجه به زنجیره تامین و زنجیره ارزش منطقه ای در فعالیتهای اقتصادی ، فرهنگی، سیاسی اجتماعی
– عدم توجه به توسعه پایدار در اجرای برنامه های مصوب مرکز
– عدم توجه به نیاز سینرژیکی فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جهت شکوفائی و توسعه
– عدم وجود مراکز پشتیبانی امر تصمیم سازی برنامه ریزی، اجرائی، فنی، تکنولوژیکی فعالیتهای مختلف
– ضعف مطلق مراکز نظارت، بررسی و احصاء موارد اصلاح فرایندها، سیستمها و روش ها متناسب با نیازهای توسعه
– ضعف ها، کمبودها و حلقه های مفقوده و ناتناسبی عظیم در زیر ساخت های منطقه
– حاکمیت شدید پوپولیسم و عوام فریبی غیرمثمر در مدیران
– وجود دهها مراکز تصدی اما بی مسئولیت مدعی پدر خوانده گی در امور، خصوصا در سرمایه گذاری
– عدم احصاء نیازهای آموزشی و پژوهشی ضروری امور و متناسب سازی مراکز آموزش های و پژوهشی استان با آنها
– عدم وجود مرکز برنامه ریزی استراتژیک توسعه وترسیم چشم انداز، تعیین اهداف و برنامه اجرایی متناسب برای دستگاهها
– وجود دستگاههای موازی همراه تداخل ها و تزاحمها در مسئولیت و حلقه های مفقوده متعدد در کنار آن
– عدم استفاده از گروههای مرجع ذینفوذ در تدوین، تنظیم و اجرا، و نظارت و اصلاح برنامه های توسعه
– عدم توجه به تلقی و طلب مردم منطقه از توسعه و نتیجه آن
– بی توجهی به نقش، جایگاه موثر و بی بدیل سازمان مدیریت و برنامه ریزی توسط کل دستگاهها تصمیم گیر و اجرایی
– نبود نقش مطالبه گری آگاهانه و موثر و منطقی در کنشگرهای رسانه ای و اجتماعی، ثمن ها و توده ها
– عدم توجه به حفظ و نگهداری سرمایه گذاران و مدیران کاربلد و نخبگان علمی و اجرایی موجود
– عادت غلط بدبینی کراهت آمیز نسبت به درآمد و زندگی مرفه مولد و سرمایه گذار و قیاس با شرایط عمومی توده ها
– عدم توانائی ایجاد دغدغه، علاقه و تمایل نسبت به سرمایه گذاری در توسعه منطقه در صاحبان امکان
– نداشتن برنامه های مشوقی ، حمایتی و تکریمی و تسهیلی امور کاری و حتی زندگی سرمایه گذاران

 

راه حل اجرائی و عملی :

مسئولین والامقام تبریز و حاکمان محترم آذربایجان، اگر چشمهایتان را بشوئید وکمی فارغ از میزهای گاه به ناحق تصاحب شده بتوانید جامع و کامل بنگرید موارد و منابع متعدد برای ایجاد درآمد پایدار برای شهر و شهرداری و دیگر دستگاههای اجرایی را می توانید پیدا کنید البته تنها انسانهای استراتژیست، جامع نگر، خوشفکر و دوراندیش توانائی شناسائی، سنجش و گزینش و ایجاد و اعمال برنامه های اجرایی و بهره مندی از آن را دارند تا چقدر چنین مسئولی باشد ویا بخواهد از چنین افرادی بهره مند گردد و کشور و ملت را نیز بهره مند سازد البته محترمین بیش از دیدن و شنیدن از چنین نخبگان و فرهیختگانی دنبال مواردی مثل همایش هستند تا منالوگ کنند و دیده شوند و به بالاترها در دوران کوتاه مدت ریاست خویش گزارشی داشته باشند و شاید امکان جهش به مقام بالاتر را برای خویش فراهم سازند قطعا دنبال منافع قطعی و مستمر برای استان نیستند چرا که یا نمی فهمند و یا برایشان اصلا اهمیتی ندارد و یا صلاح نیست که بفهمند!
چند مورد از پروژه های زود بازده، درآمد زای مستمر موجب رونق شهرداری را نام میبرم :
– آیا تا حال حفظ کویر قوم تپه و کسب درآمد از آن به ذهن مبارک مدعیان خطور کرده است؟
– آیا صاحب منصبان مرقد اصلی و کرم که شهرت منطقه ای دارد و می تواند ضمن ایفای وظیفه حفظ آثار ملی آذربایجان به منبع درآمد منطقه ای تبدیل شود را اصلا دیده اند یا شنیده اند؟
– شیراز از بازدید قبور حافظ و سعدی و چهل تن درآمد نجومی مستمر مکسوب را تجربه می کند و می دانیم مولانا و قونیه برای ترکیه به منبع مستمر سرشار برای درآمد میلیارد دلاری تبدیل شده است چرا برای استاد وی حضرت شمس تبریزی در موطن و به روایت پژوهشی مدفونش حتی یک یادمان به نامش ساخته نشده است ؟
– آیا کسی از مسئولین اغلب غیربومی و منتصب مرکز تا حال به ربع رشیدی بعنوان اولین دانشگاه جهان و دارالفنون در دارائی و دانشسرا در میدان دانشسرا بعنوان اولین دانشگاههای عصرهای خود در منطقه حتی جهان بعنوان منبعی برای درآمد پایدار نگریسته است ؟
– آیا کسی از تخت نشسته ها می دانند قیز قلعه سی در کشور آذربایجان با ابعاد و زیبائی غیر قابل قیاس با ارک تبریز به محل درآمدی مستمر سرشار برای شهرداری باکو تبدیل شده است
– آیا لوناپارکها و بوفه های پارکها، بوستانها، میادین به مشابه کشورهای دیگر نمی توانستند منبع درآمد مستمر شهرداری باشند؟ بگذریم از اینکه نمیدانیم در بتن شهر تبریز چرا چند مورد لوناپارک نیز عوض افزایش عددی و کیفی برچیده شده است !

البته متاسفانه برخی آقایان حد و قدشان از درک و رفع مسائل اساسی حتی جاری کوتاهتر است همیشه درگیر برنامه روزی روی مسائل روزمره بی اهمیت و یا حداکثر برگزاری جلسات بی ثمرهستند و برخی در فکر سرقت علمی از زحمات فرهیختگانی هستند که خالصانه برای سازمانها و مناطق شهرداری همایش بهره وری برگزار می کنند و آقایان حتی بدون حضور در آن بنام خود سخنرانی و ارائه همایش علمی می تراشند و لذا نمی توانند متوجه باشند در مناطق چقدر پروژه های عظیم معلق وجود دارد که تنها به دلیل برخورد نامناسب همکارانشان راکد رها شده است که در صورت اتمام میتوانست منبع درآمد پایدار خوبی برای شهرداری باشد

و اما راه حل مسائل ناشی از مرکز و منطقه ای:
– تمرکز زدائی و ایجاد دولتهای فدرالیسم حداقل اقتصادی
– تبدیل شهرداری از نگهداری به اداره کامل شهرها مشابه کشورهای توسعه یافته
– توجه دادن صاحبان قدرت ملی به ضرورت توسعه متوازن مناطق
– توجه واقعی قدرتهای تصمیم گیر به مزیت تنوع و ضرورت استفاده از تمامی تفاوت ها بعنوان پتانسیل
– تغییر ساختار شوراهای شهر از موضوع شهرداری ها به مجالس قانونگذاری محلی
– انتخاب استاندار از طریق صندوق های آراء مردم منطقه
– انتخاب شهردار از طریق صندوق های آرای مردم منطقه
– تشکیل مجامع و کارگروههای تخصصی توسعه منطقه ای، حلقه اتصال گمشده دولت و ملت و یا ترمیم سرمایه اجتماعی
– درخواست ارائه مانیفست برنامه کاری از کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی، شوراها و استانداری و شهرداری
– برگزاری فصلی نشست های نمایندگان، شوراها، استانداران، فرمانداران، شهرداران با فرهیختگان و فعالان مختلف منطقه
– توجه دادن مستمر و همه سویه مردم به ضرورت و مزیتهای توسعه و الزامات و وظایف مردمی آنها .

جواد نیکبخت

About Author