A scene from Mohammad Rasoulof's THE WHITE MEADOWS, playing at the 53rd San Francisco International Film Festival, April 22 - May 6, 2010.

عروس سفید پوش سیاه بخت ایران

اختصاصی ساقی آذربایجان/  به قلم: وحید خدادادی

یک بار در دولت گذشته و در گفتگویی که با وزیر امور خارجه وقت در بزنگاه سفر به نیویورک برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل انجام دادیم، پیشنهاد دادیم تا پروژه احیای دریاچه ارومیه را اقلا با کشورهای منطقه مطرح کنند و البته که این پیشنهاد با استقبال وی روبرو نشد تا اینکه اخیرا در خبری خواندیم که معتمدیان استاندار آذربایجان غربی در مراسم امضای تفاهم نامه ششمین نشست همکاری‌های اقتصادی استان‌های مرزی ایران و ترکیه، از آمادگی برای همکاری با این کشور برای بهبود وضعیت دریاچه ارومیه در قالب همکاری های بین دو کشور سخن گفته است. از میمنت ومبارکی این تصمیم هر چه بگوییم کم گفته ایم و از جنبه های مختلف می تواند حائز اهمیت باشد.
ابتدا به ساکن بجز حوزه های امنیتی و حساس کشور، این تصمیم می تواند فتح بابی باشد برای همکاری در حوزه های مختلف با کشورهای منطقه و برون منطقه ای برای حل معضلاتی که عملا از حل آنان عاجزیم. از سویی حل مشکل دریاچه ارومیه به هر طریق ممکن نه تنها معضلات زیست محیطی و بهداشتی پدید آمده از جهت خشکی دریاچه را مرتفع می نماید بلکه می تواند چهره مخدوش مسئولان استان های درگیر در این رابطه را در افکار عمومی ترمیم نماید. عموم مردم زیاد کاری به این ندارند که مشکل را چه کسی حل کرده است، مهم حل مسئله است همچنان که در علم حساب آن چه برای تصحیح کننده ورقه مهم است، پاسخ نهایی است و نه مسیر حل آن.
در دولت احمدی نژاد عملا امکان طرح مسئله این دریاچه مقدور نبود ومسئولان وقت با ارائه تصویری امنیتی از آن امکان پرداخت به مسئله را کان لم یکن نمودند. آ شیخ حسن هم که آمد قول هایش توفیری با کلیدی که در دستش داشت، نکرد و آن دو وعده بزرگ یعنی ایجاد فرهنگستان زبان ترکی و احیای دریاچه ارومیه از بدو امر ناقص الخلقه بود اولی به سطح بنیادی بدون کارایی تنزل یافت و دومی در ایجاد ستاد احیایی که از احیای خودش هم عاجز بود، خلاصه شد. وظیفه ستاد احیا این بود که هر زمان برف و بارانی می آمد و دریاچه نیمچه جانی میگرفت، به سرعت دست به کار شده و با چند عکس نیمه فتوشاپی از به نتیجه رسیدن اقدامات خود سخن می گفتند. دولت تدبیر و امید هم، امیدهایش سرابی بیش نبود تا اینکه کار به دولت مستقر رسید. با گذشت دو سال از عمر دولت فعلی هم باز اتفاق خاصی در این رابطه نیافتاده و همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا افکار عمومی قانع شوند که چالش دریاچه ارومیه ربطی به این دولت و آن دولت ندارد و این ضعف توان مدیریتی و عملیاتی داخلی هاست که چاره ساز نیست. تعارف که نداریم و پیش تر هم تا حدودی باور داشتیم که اینکاره نیستید، نه اراده حل مشکل دارید و نه توان آن را و به این مسئله اینگونه بیاندیشید که مثلا دریاچه ارومیه، تیم ملی فوتبال است و قرار است مدیریت فنی آن بر عهده یک کیروش علمی و زیست محیطی باشد. از سویی این دریاچه می تواند به شکل پایلوت باشد و چنانچه موفقیتی حاصل شد می توان موارد مبتلابه دیگری نظیر کارون، زاینده رود و … را هم در ادامه و با همین سیاست حل نمود. این را از ته دل می گوییم که ما نیز آماده ایم تا چنانچه این معضل از طرف برون مرزی ها حل شود یک کلمه راجع به آن ننویسیم و در یک اقدام جهادی همه موفقیت این اتفاق را در سایه تدبیر شما مدیران قلمداد و اخبار منتشره را با همین مضمون منتشر نماییم. جوری برنامه ریزی می کنیم که افکار عمومی قانع شوند که این احیا جز از صدقه سر دانش و توان اجرایی و فنی شما مسئولان نبوده است./

About Author