اختصاصی ساقی آذربایجان : در ایران از حیث آموزش و پرورش با مشکلات فراوانی روبرو هستیم. برخی صاحب نظران ریشه مشکلات را در کمبود چشمگیر انسانهای رشد یافته، توانمند و خلاق میدانند و نگاهشان معطوف به نارساییهای نظام فعلی تعلیم و تربیت است. داگاراس نورس ۱۹۲۰ ـ ۲۰۱۵ اقتصاد دان آمریکایی یکی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد میگوید:
( اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه اصلاً سراغ فناوری ، کارخانه و ابزارهایی که استفاده میکنند نروید این ها را میشود خرید یا کپی کرد، برای دیدن توسعه بروید در دبستانها و پیش دبستانها ببینید که چگونه بچهها را آموزش میدهند اگر کودکان را پرسشگر، خلاق ، صبور، نظم پذیر ، خطرپذیر ،دارای روحیه گفتگو و تعامل و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار آوردند میتوانند توسعه ایجاد کنند.)
بسیاری از مردم ناامید از مدرسههای دولتی فرزندان خود را به مدارس غیرانتفاعی میفرستند در حالی که این مدرسهها نیز دچار مشکل بالا رفتن هزینهها و ناتوانی خانوادهها در پرداخت شهریهاند. درسالهای گذشته افراد صاحب نظر و فهیمی نیز در دستگاه آموزش و پرورش حضور داشتهاند و تلاشهای مثبت و سازندهای کرده اند ولی تاثیر مطلوب و مورد انتظار حاصل نشده است.
یکی از اقدامات اصولی و راهبردی در این مدت تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بود که چشم انداز و نمای کلی از وضع مطلوب در آموزش و پرورش ترسیم کرده است ولی آن طرح هم با گذشت بیش از ۱۰ سال تحولی در نظام آموزش و پرورش ایجاد نکرده است. بزرگترین مشکل آموزش و پرورش فقدان برنامهریزی و مدیریت راهبردی میباشد.
امیرکبیر اصلاحات را در ایران در ۱۲۲۷ / ۱۸۴۸ آغاز کرد و اصلاحات ژاپن از آغاز دوره مئی چی در ۱۲۴۷ /۱۸۶۸ شروع شد ، امروز ژاپن سومین قدرت اقتصادی جهان است ولی ما همچنان پشت دیوارهای بلند توسعه نیافتگی در جا میزنیم. بیتردید در آن توسعه یافتگی و در این توسعه نیافتگی منزلت معلمان و وضعیت معیشت آنان و کیفیت آموزش و مدارس و البته دانشگاهها یکی از عاملهای اصلی است. نظام آموزش و پرورش نه تنها فرزندان جامعه یعنی نسل آینده اداره کنندگان آن را تربیت میکند بلکه میتواند از طریق دانش آموزان بر خانوادهها تاثیر بگذارد و آنان را نیز همراه دانش آموزان رشد و توسعه دهد. آموزش و پرورشی که باید مردان و زنان نسل آینده را برای توسعه ایران تربیت کند درست کار نمیکند در نتیجه از نظر علمی و ادبی و تربیتی فرزندان ایران عزیزمان ضعیفتر از بقیه کشورها میشوند این وضع اسفناک در حالی است که خانوادههای ایرانی به تحصیل و رشد فرزندان خود اهمیت زیادی میدهند و برای رشد فرزندان دغدغه مند هستند. آزمونهای بینالمللی تیمز TIMSS و پیرلز PIRLS که تواناییهای دانش آموزان دورههای ابتدایی و راهنمایی کشورها را در حوزههای ریاضی و علوم و توان خواندن ارزیابی میکند نشان میدهند که توانایی دانش آموزان ایران به میزان چشمگیری پایین است .در سال ۲۰۱۹ در آزمون تیمز در میان ۶۴ کشور شرکت کننده در رتبه پنجاهم قرار گرفتیم در حالی که کشورهای سنگاپور هنگ کنگ ، کره جنوبی، چین و ژاپن ۵ کشور اول بودند. در آزمون پیرلز که کشورهای روسیه، سنگاپور ،هنگ کنگ ،ایرلند و فنلاند رتبههای اول تا پنجم را به دست آوردند ایران بعد از عربستان سعودی قطر و بحرین در قعر جدول قرار دارد. این رتبهها نشانه شکست آموزش و پرورش در آموزشهای ریاضی ، علوم و ادبیات به دانش آموزان ایرانی است اگرچه در معدود مدرسه های غیر دولتی بخشی از ۱۲ درصد از کل مدارس کیفیت بهتری برای آموزش ارائه میدهند ولی در ۹۰ درصد کودکان ایرانی در آموزش و پرورش با کیفیت پایین نسبت به سایر کشورها تحصیل میکنند.
متاسفانه سهم آموزش و پرورش ایران در برخورداری از منابع مالی نسبت به توان اقتصادی ضعیف است به طوری که از حدود ۳۵۰۰۰ میلیارد تومان در سال ۱۳۸۸ به ۲۵۰۰۰ میلیارد در سال ۱۳۹۹ رسیده بود که حدود ۲۸ درصد کاهش نشان میدهد و این کاهش به امکانات فیزیکی فقیرانه آموزش و پرورش لطمه میزند و موجب فرسودگی و خرابی ساختمان مدارس و کلاسهای درس و کمبود بیشتر وسایل کمک آموزشی میشود. فقر مالی آموزش و پرورش آثار مخربی در نیروی انسانی و امکانات آموزش و پرورش دارد. اولین اثر کاهش بودجه ، مختل شدن وضعیت معیشت معلمان است. معلمان کلیدیترین سهم را در تربیت نسل آینده کشور دارند ولی احترام به آنان کافی نیست و باید حقوق ماهانه معلمان معیشت آنان را در سطحی مناسب منزلتشان تامین و برایشان آرامش ایجاد کند.
متاسفانه در حال حاضر حقوق معلمان کشور امکان تشکیل زندگی حقیرانه را هم به معلمان جوانی نمیدهد که وارد آموزش و پرورش میشوند. بسیاری از معلمان در وضعیت فعلی مجبورند علاوه بر معلمی به کار دومی بپردازند در چنین وضعی نمیتوان انتظار داشت که آنها بر تربیت فرزندان این کشور متمرکز شوند، دانش و توانایی تدریس خود را افزایش دهند و با دانش آموزان تعامل مادرانه و پدرانه و محبت آمیز داشته باشند .
شغل معلمی با توجه به دریافتی ناچیز معلمان در پایان هر ماه جذابیت خود را از دست داده است در نتیجه جامعه بهترین نیروهای خود را به مهمترین کار که همانا تربیت نسل بعدی است نمیگمارد اگر جامعه معلمان از یک سو مشغولیت ذهنی برای تامین معاش داشته باشند و از سوی دیگر ضعف استعداد یا عدم آمادگی کافی برای شغل مهم معلمی داشته باشند آنگاه نباید انتظار داشت که خروجی آموزش و پرورش نسلی باشد که کشور را توسعه دهد.
بود و نبود یا کمبود امکانات آموزشی اعم از کلاسهای درسی ، آزمایشگاه، کارگاه ، محوطهها و وسایل ورزشی و لوازم آموزشی و کمک آموزشی در کیفیت آموزش و پرورش موثرند ایجاد این امکانات و سپس نگهداری درست آنها به منابع مالی نیاز دارد. در دهههای اخیر در تدوین محتوای برنامهها نیز گاه دیدگاههای سیاسی به شدت موثر بوده است.
آموزش و پرورش ایران نیاز به تحول دارد تحول بزرگ که کاری عظیم و سترگ است این تحول باید تغییر نگرش حکومت به آموزش و پرورش که شامل قائل شدن اهمیت بلند مدت و دارای اولویت اول آن است باید تا بیش از این دیر نشده است شروع شود آموزش و پرورش را باید به چشم نهادی دید که نیروهای آزاد ، آگاه، با دانش، اندیشمند، متفکر و خلاق تربیت میکند نه نهادی که طرفداران یک نوع تفکر و مشی سیاسی را پرورش دهد. همراه با نگاه مناسب به آموزش و پرورش باید نسبت به تقویت منابع مالی آموزش و پرورش در بودجه سالانه دولت اقدام شود اگر آموزش و پرورش کشور به درستی کار کند و نسلی آگاه را تربیت کند نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی کاهش مییابد.
مشکلات متعددی دامن نظام آموزشی را گرفته است حتی اگر تعبیر مرگ مدرسه هم بدانیم باید بدانیم که در آموزش و پرورش با بحرانهای بسیار جدی و عمیق مواجهیم امروز با مقوله مرگ روشنفکری روبروییم و حتی روشنفکران به عنوان الگوی فکری برتر پیشاهنگ مردم مطرح نیستند، در ۵۰ سال اخیر جهان به اندازه ۵۰ قرن متحول شده است بنابراین از تمام کسانی که در امر آموزش و پرورش سهم دارند گلهمندیم که چرا این واقعیتها را نمیبینند ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در واقعیت سندی شکست خورده و متناقض با هدفهای خود است شکاف جوانان دانشآموزان و دانشجویان با سنتهای تاریخی خود و مفاخر تاریخی روز به روز در حال افزایش است ، میان مدرسه و دانشگاه با صنعت و سیاست ارتباطی وجود ندارد. یکی از هدفهای مدرسه ایجاد وحدت همبستگی اجتماعی و افزایش وحدت ملی است در حالی که جامعه امروز ما با شکافی عظیم و آشکار در میان اقشار مختلف روبرو است نوگرایان جامعه در ساختار قدرت سیاسی کشور در حکومت و نه فقط در دولت نمایندهای ندارند ، رسانه ملی صدا و سیما را عدهای رسانه میدانند و عدهای دیگر دروغگو و این اختلاف نظر نیست بلکه نوعی شکاف اجتماعی است و اگر برای این شکاف اجتماعی و وحدت ملی راه حلی پیدا نکنیم امنیت ملی و کیان جامعه به خطر میافتد. ما خواهان بازگشت به خویش هستیم اما امروز به نفرت از خویشتن رسیده ایم میان افکار و سخنان مدیران بالادستی و پایین دستی آموزش و پرورش وفاقی وجود ندارد، دانش آموزان به این مقولهها اعتقادی ندارند .
پیشرفت آموزش و پرورش زیر چتر خصوصی سازی سرابی بیش نیست
در تعیین معرفی وزیران آموزش و پرورش شایسته سالاری حرفهای حاکم نبوده است کالایی شدن آموزش خود به خود منجر به حذف بسیاری از دانش آموزان از مسیر رشد تحصیلی میشود زیرا طیف متوسط و متوسط به پایین در جامعه اساساً امکان بهره بردن از مواهب خصوصیسازی آموزشی را ندارند ، در نبود عدالت آموزشی واضح است که صحبت از رشد و ارتقای دانش آموزان در حوزه درسی و معنوی و روانی سخنی متوهمانه و خیال پردازانه است متاسفانه هر کس ثروتمندتر است از بهترین کیفیت آموزشی برخوردار میشود ، به نظر نگارنده امروز بزرگترین چالش در حوزه نظام تعلیم و تربیت کشور عدم توجه به پیش نیازهای
عدالت آموزشی در حوزه قانون نویسی و تخصیص بودجه است پیوندی بین پژوهشگران و مراکز تصمیم گیری وجود ندارد شرایط فعلی آموزش عمومی در ایران به حدی تاسف بار است که بحران کرونا منجر به ترک تحصیل یا بازماندن از تحصیل بسیاری از دانش آموزان در طول دو سال تحصیلی شده است این وضعیت به خوبی نشان میدهد آنانی که سودای پیشرفت در زیر چتر خصوصیسازی آموزش را در سر میپرورانند چیزی جز سراب نمیبینند. اگر خصوصی سازی آموزش بنابر ضرورت و درموارد محدودی بخواهد کمک کننده سیستم آموزشی باشد باید تحت نظارت درست و منطقی دولت قرار داشته باشد.
مدارس خصوصی ماهیت طبقه بندی دارند
کاهش بودجه مدارس دولتی باعث شده تا مدارس به سمت خودگردانی بروند و مشارکت مالی دولت در حوزه آموزش در کشور بر اساس گزارش یونسکو کمترین میزان را دارد در سال ۹۶ بر اساس محاسبه مرکز آمار میزان پرداخت از جیب مردم ۳۳ درصد بوده یعنی تامین مالی خدمات آموزشی توسط مردم بوده است و این از میانگین جهانی بالاتر است. در سال ۹۸ حدود ۲ درصد از بودجه عمومی در ایران به آموزش و پرورش اختصاص یافته است در حالی که در کشورهایی مانند فنلاند و سوئد ۱۰۰ درصد بودجه آموزش و پرورش را دولتها تامین میکنند. یکی از عمده دلایل بالا رفتن نرخ بازماندگی از تحصیل در ایران نبود زیرساختهای آموزشی لازم و کافی در شهرستانها و روستاهاست، بر اساس گزارشی که بانک جهانی در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد در سالهای اخیر ایران بالاترین نرخ خصوصی سازی آموزشی در مقطع متوسطه را داشته است در حالی که کشورهایی مثل انگلستان و آمریکا در حال بازگشت به سیستم مدارس دولتی هستند زیرا معایب سیستم آموزشی خصوصی را مشاهده کرده اند، برای مثال در مدارس دو زبانه که از دهه ۷۰ مجوزهای آن صادر شد تقریباً اولین مجوزها به نام مدیران و مسئولان آموزش و پرورش صادر شد و بعد مجوزها را فروختند این تسهیلات و مجوزها انواعی از فساد و رانت را ایجاد کرده است که باز هم به پیکره آموزش و و پرورش آسیب جدی زده است اکنون مدارس خصوصی ماهیت طبقاتی دارد حتی با پدیدهای مواجه هستیم که برخی افراد به دنبال ثبت نام فرزندان خود در مدارس سفارتخانه ای هستند تا بچههای خود را در مدرسه سفارت آلمان یا فرانسه ثبت نام کنند این مسائل نشان دهنده این است که مبحث آموزش شدیداً در حال تبدیل شدن به یک بحران تمایز طلبی اجتماعی است ، فرصتهای نابرابر در مدرسه به فرصتهای نابرابر در دسترسی به آموزش عالی و سپس به فرصتهای نابرابر در دسترسی به مشاغل منجر شده و نابرابری از نوع تبعیض را در نظام اجتماعی نهادینه میسازد. همه محققان و فعالان حوزه تعلیم و تربیت معتقدند که تعیین قیمت برای آموزش سبب از میان رفتن فرصتهای برابر آموزشی میشود بنابراین به دولتها توصیه میکنند که از کالایی شدن آموزش به ویژه در سطح آموزش عمومی پرهیز کنند نگاه اقتصادی به امر آموزش مبنایی برای تقویت و تداوم نابرابریهای ناعادلانه در جامعه فراهم میکند. معیارهای برابری آموزشی و طبقاتی نبودن مدارس را به طور کلی در موارد ذیل برشمرده اند:
* همه مدارس به یک میزان پول صرف هر دانش آموز در پایههای تحصیلی مشابه کنند.
* در همه مدارس تعداد ساعات درسی دانش آموزان هر پایه در هر روز برابر باشد.
* در همه موارد تعداد روزهایی که دانش آموزان به مدرسه میروند برابر باشد
* مدارس از نظر اندازه و تجهیزات و امکانات در پایه های تحصیلی مشابه و برابر باشد.
* در همه مدارس تعداد مواد درسی ارائه شده در هر پایه یکسان باشد.
با این پنج معیار شرط لازم برای برابری آموزشی فراهم شده است ولی هنوز کافی نیست . کیفیت زندگی خانوادگی دانش آموزان و سابقه و سرمایهای که آنها با خود به مدرسه میآورند یکسان نیست ، بچههای طبقات فقیر با مهارتهای کلامی پایینتر از حد متوسط و انگیزه کمتر و حمایت کمتر خانواده به مدرسه میآیند.
آموزش و پرورش نهاد برابر ساز است. در جامعه شناسی آموزش و پرورش این اعتقاد وجود دارد که نهاد آموزش و پرورش عمومی یک کشور یک نهاد برابرساز است در واقع نهاد آموزش عمومی میتواند نابرابریهایی که در بیرون از نهاد آموزش وجود دارد را کاهش دهد بنابراین نظام آموزشی یک کشور باید در دو سطح تلاش کند هم لازم است امکانات تحصیل را برای همه به صورت برابر و رایگان فراهم آورد و هم کوشش کند که نابرابریهای بیرون از نهاد مدرسه در درون مدرسه کمرنگ شده و مبنای امتیازدهی دانشآموزان قرار نگیرد تا بدین وسیله نابرابریهای ناعادلانه و تبعیضهای بیرون از نظام آموزشی اندکی تعدیل شود.
اینک وضعیت پیش روی ما حاکی از تنوع و گوناگونی مدارس بر پایه انواع ویژگیهای انتصابی و اکتسابی است انواع مدرسه در نظام آموزش و پرورش رسمی کشور قابل شناسایی هستند ، اگرچه شواهدی برای شرکت بچههای فقیر در مدارس خصوصی وجود دارد آن ها سهم اندکی را به خود اختصاص میدهند و اغلب این خانواده ها به قیمت قربانی کردن رفاه خود از پس هزینههای مدارس خصوصی برمیآیند ، منطقی است که بگوییم فقرا اندازه پولدارها مستحق دریافت خدمات تحصیلی با کیفیت هستند . به نظر نگارنده هیچ کودکی نباید به دلیل اینکه والدینش امکانات مالی خوبی ندارند خدمات آموزشی بیکیفیتتری نسبت به دیگران دریافت کند. متاسفانه حتی در سیستم مدارس دولتی نیز بین مدارس دولتی مناطق فقیر نشین با مناطق پولدار نشین تفاوت خدمات آموزشی به وضوح قابل مشاهده است حالا وقتی مدارس خصوصی را هم به این ترکیب اضافه کنیم میبینید که اوضاع چقدر وخیم میشود. اساساً ماهیت مدارس خصوصی با بسیاری از اصول اخلاقی و قواعد دموکراتیک در تضاد است. استقبال از مدارس خصوصی کم کم باعث کاهش کیفیت مدارس دولتی نیز میشود در فنلاند از سال ۱۹۷۰ همه کسانی که می خواهند مسیر آموزش را طی کنند در همه مقاطع تحصیلی از مهد کودک تا کالج و دانشگاه به مدارس دولتی میروند جالب است که نتایج تحصیلی در کل کشور فنلاند بسیار خوب است و در رتبهبندیهای بینالمللی این کشور به طور مداوم در بالای جدول ارزیابی قرار میگیرد همچنین عملکرد دانشآموزان فنلاندی طبق گزارشهای بینالمللی از دانش آموزان آمریکایی بسیار بهتر است در واقع فنلاند مدارس خصوصی را لغو کرد تا اوضاع جامعه از لحاظ نابرابری و بیعدالتی را بهتر کند و با انجام این کار کیفیت آموزش خود را نیز به میزان قابل توجهی بهبود بخشید .
اما چالشها و معضلات که وزارتخان آموزش و پرورش :
کمبود نیروی انسانی و فضای آموزش و پایین بودن حقوق و مزایای فرهنگیان از اهمترین چالشهای پیش روی دستگاه تعلیم و تربیت کشور است.
کالایی شدن آموزش به موقعیتی میگویند که در آن برای بهره بردن از آموزش با کیفیت باید هزینه آن را پرداخت کنیم وگرنه محکوم به بهره بردن از فضاهای عمومی هستیم که به دلیل کمبود بودجه و امکانات کیفیت بسیار پایینتری دارند. این کالایی شدن آموزش در فضای اجتماعی در ایجاد و تعمیق شکاف نابرابری به شدت موثر است.
امیدواریم به زودی شاهد شروع تحول بزرگ مطابق یک نقشه راه سازنده برای آموزش و پرورش کشور باشیم. باشد که نسل آینده که توسعه ایران را بر عهده میگیرد افراد توانمند و علاقمند کشور باشند و موجب تسریع توسعه آن شوند. عقب ماندن بیشتر از آنچه در اطراف ما میگذرد قابل تداوم نخواهد بود.
تا دیر نشده سکانداران آموزش و پرورش وجود مرگ مدرسه را جدی بگیرند
معتقدیم برای نجات این کشتی به گل نشسته در این برهوت نیازمند وفاق ملی و بنا کردن خانهای هستیم و باید دست به دست هم بدهیم اما متاسفانه با دو گروه ناشنوا در کشور مواجهیم که گوشهایشان بسیار سنگین است گروهی در ساختار قدرت و در بخش اشرافیت دیوان سالاری و نظام اجرایی و سیاسی کشور از جمله آموزش و پرورش قرار گرفته اند و مشکلات را نه میشنوند و نه میبینند و گروهی از روشنفکران که اسیر فضای پوپولیستی شده اند . وجود مرگ مدرسه را جدی بگیریم تا با کمک هم بتوانیم گامی اثربخش گامی اثربخش برداریم./ به قلم : ناصر سعیدی
پست های مرتبط
قتل فجیع سلطان زمین خواری تبریز!
آقای استاندار، ای کاش ” مدیر کل ” شوید !
لئلئخلاماخ در خیابان های تبریز !