مقبره الشعرای تبریز بی نظیر در تاریخ، بی نظیر در تخریب

اختصاصی ساقی آذربایجان/ به قلم : مسعود برزگر جلالی

هر شهری را با نمادهای خاص آن شهر می شناسند . این نمادها عمدتا ساختمان هایی هستند که با جوهر عشق و ایمان در گذر زمان ساخته شده اند به یادگار برای آیندگان. همین ساختمان ها با گذشت سالها ، تبدیل به هویت تاریخی و فرهنگی مردمان آن سرزمین می شوند و نسل های بعدی اگر مومنانه و عاشقانه و با چنگ و دندان از این میراث های ارزشمند و تعالی بخش مراقبت نکنند همه سالهای عمر نیاکان خود را به باد نیستی خواهند داد و موجوداتی خواهند شد بی تاریخ و بی هویت و بی گذشته ای معلوم !
مقبره الشعرای تبریز که بدلیل آرامش ابدی صدها شاعر و عارف نامی این دیار ، یکی از بی نظیر ترین مواریث مادی و معنوی جهان به شمار می رود بدلیل سوء تصمیم گیری و سوء مدیریت و بد ایمانی و بدعاشقی، به سرنوشت مقبره العرفاء و مقبره الوزراء گرفتارگردید. شهر تبریز آنچنان از پیشینه غنی فرهنگی برخوردار است که علاوه از گرامیداشت زندگان خود ، حتی به اموات خویش نیز احترام ویژه قائل بوده و محل دفن عزیزان و بزرگان خود را در گورستان های بی نام و نشان دفن نکرده و برای عارفان شهیر خود مقبره العرفاء و برای سیاستمداران و فعالان اجتماعی خویش ، مقبره الوزراء و برای شاعران نامدار خود مقبره الشعراء تدارک دیده و چند صد سال بودکه ارزش انسان فرهیخته و نخبه چه در زمان حیات خویش و چه پس از ترک دنیای فانی، اینگونه پاس داشته می شد که در دوره پهلوی اول و دوم ، مقبره العرفاء و مقبره الوزراء با بدسلیقگی و بی تدبیری ، نابود شد و جای خود را به پارک معتادان و خرده فروشان و ساختمان شهرداری تبریز داد بی آنکه نامی و یادی و یادبودی از این اماکن ارزشمند و خفتگان بی بدیل درآنها تعبیه شده باشد تا آیندگان بدانند از کجا آمده اند و اینک در چه مقطعی از تاریخ و با چه سرمایه ای از جواهر ارزشمند معنویت و هویت ایستاده اند .
اما تیغ تیز و بی رحم نابودی تاریخ ایران و آذربایجان این بار مقبره الشعرای تبریز را نشانه رفت و در سال ۸۸ آغازی بر پایان مقبره الشعراء رقم خورد و متولی فرهنگ استان یعنی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در تصمیمی بی محابا و تاریک و مبهم ، به نام طرح توسعه مقبره الشعراء این مکان ارزشمند را به ماشین آلات سنگین پیمانکار سپرد و در تغافل مرگبار مسئولان شهر و فرهنگیان ، محوطه این مکارن تاریخی را بی رحمانه شخم زد . گفتند آثار ارزشمندی از دل خاک بیرون آمد اما با سرنوشت نامعلوم .آثار ارزشمند تری که همانا وجود بی جان شعرا و هنرمندان این دیار بود دوباره شکسته شد و با خاک جهل درآمیخت. ماهیت و هویت کعبه دلهای عاشق زیر و رو شد و درختان دلنواز این محل به جای دیگری منتقل شدند و خشکیدند و سالها گذشت و از دل خاک نفیس سرخاب ، چند ساختمان بی روح سر برآورد به نام فرهنگ و هنر . هویت نفیس و بی بدیل تاریخ آذربایجان را در هم کوبیدیم تا ساختمانهایی برای فرهنگ و هنر بسازیم. کردیم آنچه را که نباید می کردیم .پروژه ای که ۲ ساله قرار بود تمام شود اینک ۱۴ سال است گرفتار آهن و بتن و فنس و سیم خاردار است . پروژه بی تدبیر که با تولیت اداره فرهنگ و ارشاد استان آذربایجان شرقی آغاز شد و در میانه راه بدلیل بی اعتباری ، به شهرداری تبریز سپرده شد با آینده ای نامعلوم .پروژه ای بی فردای بهتر . وزرا و استانداران و شهرداران متعدی در این ۱۴ سال آمدند و دیدند و رفتند . آنانکه فهمیدند ، آه کشیدند و افسوس خوردند . آنانکه فقط برای جمع و جور کردن پروژه فکر می کردند قول پول و اعتبار و بودجه دادند که این وعده ها هیچکدام تاکنون به اتمام پروژه نینجامیده است و آنانکه نفیمدند ، فقط نگاهی کردند و گوش های شان ناله های دلسوزان این آب و خاک و مردمان منطقه را نشنید و رفتند .
خاک نفیس مقبره الشعراء برای ساختن بناهای بیهوده شخم زده شد با هر آنچه که در دل خود پنهان کرده بود و برای آیندگان به امانت نگه داشته بود. هیچ ملتی را سراغ نداریم که اینگونه با داشته های فرهنگی خود بی رحم باشد. اندک بقایای تاریخ گهربار تبریز توسط مسئولان بی تدبیر و بی فرهنگ خود نابود شد! /

About Author