شامگاه بیست وسوم مهر ۱۴۰۳ جناب آقای حاج یعقوب صادق نوبری از مفاخر بی بدیل آذربایجان در منزل خویش در آلمان به دیار ابدی پر کشید وخانواده ودوستداران را به ماتم نشاند.
اولین بار سال ۱۳۷۱ ایشان را در جمع خیرین فعال در احداث بیمارستان خیریه امیرالمومنین زیارت کردم. شمار قابل توجهی از آن جمع الان در دیار باقی سکنی گزیده اند خداوندهمه آنها را مشمول رحمت بیکرانش فرماید تا اینکه از آبان سال ۱۳۹۲ ارتباط تنگاتنگ کاری به صورت تعهد دوجانبه برای حمایت جدی از طرحهای خیر ساز آغاز شد در این مدت متوجه شدم او موحدی صادق وانسانی فرهیخته، دلسوز، تیزبین ، باهوش، متواضع ،خدمتگزار وآینده نگر می باشد.
بی ریا و بی توقع ولی دقیق. اموال خودرا می بخشید ودر مذاکره ومصاحبه امید آفرین بود.اوسالهای طولانی خداباور ومردممحور با سبک خاص زندگی کرد که می تواندسرمشق خوبانقرار گیرد.
بی اغراق او نماد ایثار وانفاق بی منت و منادی یک تفکر علمی در حوزه وقف بود فکر می کرد ،مشورت می نمود ،تصمیم می گرفت واموال خودرا را هدفدار هزینه می نمود .
به عنوان یک تاجر تبریزی اصیل به مردمزادگاه خویش عشق می ورزید وهمزمان با رفع احتیاج نیازمندان آینده را بخوبی می دید. به توسعه می اندیشید و اگر در این مسیر اهتمام وهمراهی کارگزاران دولتی را لمس می کرد حتما تلاش خودرا مضاعف مینمود.
بابررسی سوابق فعالیتهای ایشان، متوجه می شویم جناب آقای نوبری از نیم قرن قبل
آگاهی عمیقی به نیازهای حوزه سلامت جامعه ما داشت. اهممشکلات را با تحلیل وتحقیق احصاء کرده بودو با جلب مشارکت اجزا اصلی پا به پای متولیان رسمی تعهداتی را متقبل و به تدریج جامه عمل می پوشانید.
ابتدا برای رفع مشکلات بیماران مزمن روح وروان ، کلیوی و سوختگی همت گماشت
بعد متوجه موضوع سرطانهای زنان شد که تجدید ساختمان قسمتی از بیمارستان زنان یادگار آنمرحله است. سال ۱۳۹۲ با جلب نظر ومشارکت دوست بزرگوارش جناب آقای مردانی آذر توسعه دیالیز را در اولویت قرار داد ونهایتا احداثبیمارستان جامع سرطان آغاز شد.
ایشان در کنار ساخت وتجهیز مراکز درمانی نگاه ویژه ای هم به تربیت نیروی انسانی ابراز نمود. علاقه داشت جوانان با انگیره را حمایت کند تا در آلمان تحصیلات تکمیلی خودرا در حیطه سرطان شناسی گسترش دهند.
همزمان صندوقی همبرای حمایت از پژوهش در حوزه سرطان بنیان نهاد.
به سهم خویش خدای را شاکرم که قسمتی از عمرم به مجالست آن بزرگوار سپری شد وتوفیق یافتم به عملی شدن منویات وی در بیمارستان الزهراء وسوختگی و دیالیز ،پیوند اعضا وبیمارستان سرطان کمک کنم.
آری نابرده رنج گنج میسر نمی شود. این انسان شریف برای کمکبه تسریع اجرای بیمارستان سرطان دردست اقدام در آستانه ۹۰سالکی یکبار رنج سفر تبریز به تهران ودر تلاشی دیگر سفر آلمان به وین را متحمل شد تا ضمن دیدار،حمایت وزرای محترم بهداشت ودرمان وآموزش پزشکی را جلب نماید.
متاسفم که اتمام بیمارستان سرطان در حیات وی محقق نشد تا خنده ملیح وی که گویای رضایت درون از نیل به هدف بود را در مراسم راه اندازی مشاهده کنیم ولی دلنشین است بدانید بزرگمردی ۹۶ساله ساعتی قبل از رحلت دل نگران وپیگیر پیشرفت امور بیمارستان جامع سرطان بوده است وموانع را با جناب آقای مهندس قیصری بررسی کرده است
ضمن اظهار تاسف عمیق از این ثلمه غیر قابل جبران و عرض تسلیت به همسر محترمه فرزندان گرانقدر ومنسوبین و دوستدارن عزادارش به عنوان معلم دانشگاه و خدمتگزار عرصه سلامت انتظار داشتم به روشی نامرسوم مسءولین محترم استان بهمراه مردم ومخصوصا خیرین عزیز تبریز روز دوشنبه آخر مهرماه ۱۴۰۳ همزمان با خاکسپاری وشام غریبان این فرزند فرهیخته عزای عمومی اعلام می کردندوشهر ما در فراق آن سفر کرده دردانه خویش لباس عزا بر تن می کرد تا آیندگان اوج احترامبزرگانشهر ودیارمان به انسانهای تکرار نشدنی را به نظاره نشینند. خدایش رحمت کند وبر شکوه راه پرافتخارش بیفزاید.
مهر ۱۴۰۳
محمدحسین صومی
عضوهیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
سلام
ایکاش آقای دکتر پیش مرحوم نوری دست در جیب نمی بودند هر چند دلنوشته ایشان قابل ستايش میباشد