تجمل گرایی پاشنه آشیل جشن های ملی!

روزنامه ساقی آذربایجان/ به قلم: وحید خدادادی

اخیرا و در فضای مجازی مطلبی در رابطه با جشن های ملی ایران باستان می خواندم و تکثر این جشن ها حکایت از داشتن جامعه ای شاداب داشت که به هر بهانه ای بساط دورهمی و جشن را جور و با اقل شرایط اسباب دلخوشی و تجدید قوای روحی را فراهم کند. از آن تعداد جشن ملی امروز چندتایی باقی مانده و بقیه به مرور زمان و با تغییر شرایط جامعه به فراموشی سپرده شده است. فراموشی جشن های ملی از آن جهت که روحیه مخاصمه و عبوسی را تقویت و روان عمومی جامعه را به سمت بدخلقی برده است جای نگرانی دارد و ناراحت کننده است و از طرفی دیگر اسباب مسرت از آن جهت که جامعه ما مدتهاست که درگیر تجمل گرایی و تشریفات های آنچنانی و بی معنا و الکی و البته بی محتوا شده و مردم دیگر شور بعضی چیزها را درآورده اند.
یلدای امسال هم گذشت و ماند تا سال بعد! اما اگر کلاهمان را قاضی و در صدور رای به وجدان و عقل و منطق رجوع کنیم، آیا مراسم هایی که امسال و سال های گذشته برگزار کردیم دربرگیرنده کدامین ارزش اجتماعی و فرهنگ وتمدنی بود که به انحاء مختلف به آن می بالیم؟ دولت های ضعیف، مجالس تشریفاتی، مجریان دولتی دوزاری در کنار تورم، بیکاری، اختلاس، ارتشاء و هزارویک ناهنجاری دیگری که ما به جهت شرایط کاری خود بهتر و بیشتر از شما در چندوچونش قرار داریم. اما انصافا خود ما چقدر درست زندگی می کنیم؟ حتی شده در مقام مقایسه با تشریفات و ریخت و پاش هایی که در ینگه دنیا به عنوان آمال و آروزهای نسل های فعلی صورت می گیرد؟ از همه این جشن ها فقط یلدا، چهارشنبه سوری و نوروز باقیمانده که با ادامه روند فعلی شاید زودتر بساطش برچیده شود تا بساط چشم و چشمی های خاله زنکی هم جمع شود. یلدای گذشتگان بهانه ای برای دورهمی های خانوادگی زیر یک کرسی با چند قلم خرید جمع و جور اعم از هندوانه و انار و این اواخر باقالی و لبو بود و فرصتی برای یاد گذشته و حال کردن، اطلاع از وضعیت همدیگر و شکفتن گل خنده بر لبها و در قالب فاخرترش حافظ خوانی! اما یلدای امروز عبارت است از تلاش یک عده تازه به دوران رسیده که توهم روشنفکری را از فضای مجازی با خواندن مطالب غلط و ناقص در کنار چند ترم تحصیل در دانشگاه های پولی و مدرک پخش کن به ارث برده و استنباطش از جشن های ملی خانه خراب کردن است. آری دقیقا خانه خراب کردن. اگر قرار باشد هزینه یک شب نشینی به چند ده و بعضا صد میلیون تومان برسد. این دیگر چه بساطی است که به راه انداخته اید؟ این حجم از تجمل گرایی و پزهای الکی و آبکی به چه کار آید وقتی همین شما، بله دقیقا با شما هستم که پز تکثر مدارک دانشگاهی را می دهید، بلد نیستید یک بیت شعر حافظ را بدون لکنت و با ادای دقیق کلماتش بخوانید؟ به درد دور سبزی و تره پیچیدن میخورد وقتی یک فارغ التحصیل دانشگاهی از خواندن یک بیت شعر عاجز باشد. بسته های آجیل بعضا چند ده میلیونی، سفره های رنگارنگ و با غذاهای متنوع در کنار پیش غذا و پس غذا و چندین و چند اصطلاح کوته فکرانه ای که این روزها نان آوران منزل را بیچاره کرده است.
جوانی با هزارویک امید تن به ازدواج می دهد و با مراسمات و سنت های دوزاری چنان بلایی بر سرش می آورید که آن سرش ناپیدا و بنده خدا باید تا یلدای سال بعد قسط بدهد تا از عهده مخارج یک شب نشینی برآید. سفره های آنچنانی درست کردن و عکس گرفتن و در فضای مجازی استوری کردن نه کلاس دارد و نه مدرسه و دقیقا بی کلاسی، بی فرهنگی و عقده های فرد را به تصویر می کشد. آخر شب سری به همین افراد بزنید، بسیاری تا عید باید خرد خرد قسط تجملات یلدا بدهند تا بماند برای چهارشنبه سوری و نوروز در پیش که بیاندیشند چگونه می توانند با قمپز درکردن و خود را مجلل نشان دادن دوباره به ورطه چه کنم چه کنم بیفتند.
کجای تاریخ فرهنگی این سرزمین سراغ داریم که همه اعضای خانواده باید برای یلدا لباس یلدا بگیرند؟ عکس یلدایی در گالری های آنچنانی بیاندازند؟ ماکه از چنین تاریخی بی اطلاع هستیم. چرا شبی را که فقط یک دقیقه دراز تر از شب های دیگر است به کام خود و سرپرستان خانوار برای هزار شب تلخ می کنید؟ انصافا مراسمات این روزها و سالها چقدرچندش آور و کوته فکرانه است و شاید با روند فعلی گرانی بساط همین یکی دو مراسم باقیمانده هم جمع شود تا بلکه نان آوران منزل نفسی به راحتی بکشند./ وحید خدادادی

About Author