حیف نیست، کربلا رفت و کربلایی نشد ؟

اختصاصی روزنامه ساقی آذربایجان/ به قلم: وحید خدادادی

اول محرم سال ۶۰ هجری قمری شخصیتی بنام حر بن ریاحی راه را بر اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) و یارانش بست و تمام پیشنهادهای امام را رد  کرد تا طی نامه ای به ابن زیاد حاکم وقت کوفه در باب نحوه رفتار با فرزند پیامبر کسب تکلیف کند. پاسخ نامه سریعا به دست فرمانده لشکر ابن زیاد رسید: حسین و یارانش را همانجا زمین گیر کن و نگذار کنار فرات خیمه بزنند! همان شخصیتی که در ابتدای کار با امام زمان خویش چنین کرد،روز بعد و در صبح عاشورا متحول شد. برخی  برای آن که رگ غیرت حر را قلقلک دهند، به طعنه می گفتند که حر از حریف ترسیده ولی به صراحت اظهار می کرد که مابین بهشت و جهنم گیر کرده است. نهایتا فرمانده لشکر ابن زیاد حساس ترین و بزرگترین تصمیم عمر خود را که به تعبیری عاقبت بخیری اش را هم به دنبال داشت، گرفت و توبه معروفش جایگاهی را برای او در جهان تشیع به همراه داشت که بزرگترین و نامدارترین علما و عرفا و مجتهدین تاریخ اسلام هم به آن غبطه می خورند. این عطف بماسبق تاریخی را به خاطر داشته باشید تا بپردازیم به اربعین حسینی و خیل کثیر عاشقانی که به زیارت سید الشهدا شتافته اند. وصال عاشق و معشوق در میعادگاه عاشقان، کربلای معلی و حجی به وسعت مظلومیت حسین و سعی و صفایی در زیباترین خیابان عالم یعنی بین الحرمین. آمارهای رسمی می گویند بالای  ۳ میلیون نفر با پای پیاده به دیدار ارباب شتافته اند و این روزها مضمون گفتگوی بیشتر مردم، کربلا، سفر اربعین و پای پیاده عشق بازی کردن است. اما آیا حیف نیست، کربلا رفت و کربلایی نشد؟ حرم رفت و محرم نشد؟ از قضای روزگار خیل کثیری از مسئولان هم حال با پای پیاده یا سواره عازم شده اند، چه زیباست اگر با شور حسینی برگردند، با شعور حسینی برگردند. ایکاش همه ما در مسیر این سفر درک حسین و عظمتش بکنیم و با دلی کربلایی برگردیم. ابتدای مقال از حر برایتان گفتیم، به نظرتان در آن ۹ روز چه اتفاقی افتاد که فرمانده یک لشکر به چنین تحول معنوی رسید؟ آیا در طول آن روزها فرزند پیامبر برای حر، درس فقه و احکام داد یا رفتار حسین با خانواده اش، با سپاهیانش، با لشکر حر منجر به چنین تحول عظیمی شد؟ اگر شرط بر مسائلی از این دست باشد که شمر لعنت الله علیه ده ها بار سفر حج رفته بود و در برخورداری از علوم فقی و شرعی آوازه ای برای خود داشت! به نظرتان آیا بی انصافی نیست که به کربلا رفت و کربلایی نشد؟ آیا همین کربلایی نشدن نمی تواند بزرگترین ظلم در حق مظلومترین شهید تاریخ باشد؟ کسی که حج رفته باشد و حاجی نشده باشد، کربلا رفته و کربلایی نشده باشد مصداق بارز «إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی» است که گویی برای کاهش وزن پیاده روی کرده و دیگر هیچ! کربلا که رفتیم اقلا چهار خط خطبه های امام شهیدان را در روز عاشورا مرور کنیم. حسین شب تاسوعا صراحتا از سپاهیانش خواست تا هر کس که حق الناسی بر گردن دارد، منای کربلا را ترک کند! کافی است به چرایی توبه حر عمیق شویم، در روزهایی که پیراهن مشکی عزای حسین بر تن است، به مدد معرفت حسین دل را از غبار و پلشتی ها و درشتی ها بزداییم که اگر چنین شود، دیاری گلستان شود. حساب کنید عاشقان حسین فردای اربعین توانسته باشند، شعور حسینی را درک و معرفت حسین را همچون حر درک نمایند، در این حالت است که ایران گلستان می شود و تعریفی دیگر می یابد. زیارت دعوت است، شما مدعوین مایه عزت این دستگاه باشید نه عامل بدبینی به آن. حج رفته باشید و خدا را نبینید، کربلا رفته باشید و حسین را نبینید، باخته اید، ضرر کرده اید، مراقب باشید و سلام ما را به ارباب برسانید: أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ!

About Author