دلنوشته امیرحسین نوبخت در هفته دفاع مقدس برای پدرش


پـدر جـــان ســلام !
دور هستی ولی همیشه و هر جا حست میکنم و برای من زنده ای
پس برایت مینویسم
مثل همیشه
مثل تمام نوشته ها و نانوشته هایم
میخواستم همونطوری که صدام می‌کردی صدام کنی و با همون احساس پدرانه ات باهام حرف بزنی ، اما اشک های بی امان نصیبم شد
من فدای اون قامت رعنای تو
چه عذابی کشیدی تو چند ماهی که بستر بیماری بودی ، راستی زخم بسترت،دردات خوب شدن😔😭
خیالت راحت من مواظب همه چی هستم
یکم استراحت کن،خیلی خسته شدی
چای دم میکنم و پا شدی باهم میخوریم
دلم میخواست بزرگ شدنم رو ببینی و به آرزویت که موفقیتم هست برسونم،چون موفقیت فرزند، آرزوی پدر و مادراست
ولی نشد . . .
اما آتشی بی امان در قلبم میسوزد و به پهنای جانم شعله میکشد .
پدر جانم
بیا فراموش کنیم !
بیا سهم مان از داشتن یکدیگر را فراموش کنیم !
مثل تمام سهم هایی که در دنیا حق ما بود و سهم ما نشد . . .

‎حاج علی نوبخت یکی از فرماندهان و رزمندگان حماسه ساز لشکر خوبان و پس از تحمل سال ها درد و بیماری در پنجم اسفند سال ۱۳۹۴ با رویی سپید به لقای الهی پیوست

About Author