نمایشگاه ائله بووو!

اختصاصی روزنامه ساقی آذربایجان/ به قلم: وحید خدادادی

از دیدن این تیتر شاید تعجب کرده باشید ولی این جمله کوتاه ترکی عینا جمله ای بود که دو جوان دهه هفتادی حین خروج از نمایشگاه کتاب به همدیگر می گفتند! بله حتما استحضار دارید که در روزهای گذشته نمایشگاه با پسوند بین المللی میزبان اهالی فرهنگ و هنرو رسانه بود و از این چهار روز نمایشگاه دیدنی ها و شنیدنی های بسیاری موجود است که به بخشی از آن ها در قالب این مطلب اشاره خواهیم کرد. البته امسال نمایشگاه عفاف و حجاب هم در کنار این دو نمایشگاه برگزار شد که به جهاتی چند در نوع خود جالب توجه بود و در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
نمایشگاه کتاب این بار به مدل سوپری مارکتی برگزار شد و تنها اتفاق خوب در این رابطه عنوان بندی و بخش بندی کتاب ها بود. مسئولان غرفه ها یا در عمرشان کتاب نخوانده بودند از آن روی که فاقد ابتدایی ترین اطلاعات در رابطه با کتاب ها بودند و یا عمدتا به زبان شیرین فارسی تکلم می کردند که از ابتکارات مسئولان برگزارکننده بود. عناوین کتاب ها و موضوعات آن ها اغلب با نیاز مخاطب سامان دهی نشده بود و عمده مراجعه کنندگان با گلایه و بعضا الفاظی که ساحت رسانه اجازه تحریر آن را نمی دهد از سالن ها خارج می شدند ولی انصافا خوب از خجالت مسئولان نمایشگاه درآمدند که سعی داشتیم گزارشی از مردم در این رابطه منتشر کنیم که منشوری بودن مطالب ایرادی توسط آنان باعث شد تا از این کار منصرف شویم.
بخش عمده ای از سالن نمایشگاه کتاب به کتاب های چاپی به زبان عربی و ترکی استانبولی اختصاص داشت و نشان داد که مسئولان نمایشگاه مراجعه کنندگان را با گوگل ترانسلیت اشتباه گرفتند. کتاب ها به عربی و ترکی استانبولی و مسئولان غرفه فارس زبان و از این رو برای استفاده بهینه از این مجموعه بایستی یک پا ترانسلیت باشید. خبری از کتب تخصصی و فاخر نبود و عمده سالن به رمان هایی تخصیص یافته بود که عمده کتاب خوانان آن ها را مطالعه کرده اند. ما هم که سیصد هزار تومانی به لطف شهرداری بن خرید داشتیم، با کلی دنگ و فنگ و بالا و پایین کردن بالاخره چند جلدی را خریداری کردیم تا “بو پولون باشینا داش سالاخ! ”
عمده دانش آموزان و دانشجویان از وضعیت کتاب ها و تعداد عناوین گله مند بودند و سالن نمایشگاه کتاب خودش یک پا فروشگاه رفاه بود و خبری از ناشران و انتشاراتی های “بوشقابا قویمالی” نبود. نمایشگاهی هم که قرار بود مروج فرهنگ حجاب و عفاف باشد، خودش یک پا “اوستی اورتلی بازار” بود و از جهاتی چند جالب توجه. فضای بصری این سالن آن جلوه لازم برای جذب مخاطب دهه هشتادی و هفتادی را که عمده ترین مخاطبان فرهنگ حجابند، نداشت و پرو لباس هم بخاطر نبود جای پرو، عمدتا جلوی چشم دیگر آقایان صورت میگرفت و در لحظات اندکی که در سالن حضور داشتم، یک چشمم به درب ورودی بود که نکند گشت ارشاد بیاید و همه را از دم ارشاد کند! قیمت لباس ها هم به گونه ای بود که عمرا کسی بخواهد محجبه شود و عمده بانوان محجبه از بابت بالا بودن قیمت ها گلایه شدید داشتند و بماند که بخشی از لباس ها هم عملا لباس های مورد نظر طبق تعریفی که دوستان از لباس پوشیده دارند، نبود و با استانداردهای مسئولان از حجاب نمی خواند و فروش پالتو ها و مانتوهای کوتاه خودش نیازمند ورود نهادهای نظارتی بود که به خیر گذشت.
اما جالب ترین بخش نمایشگاه مربوط به سالن مطبوعات و رسانه های محلی و سراسری بود. این سالن به جهت چیدمان و نحوه تخصیص غرفه ها محل کشمکش رسانه ها، مسئولان اداره کل ارشاد و خانه مطبوعات بود و پدیده قرعه کشی برای انتخاب غرفه ها اعتراض و گلایه برخی از رسانه های پرمخاطب محلی را هم به همراه داشت و نهایتا به غیبت آنان منجر گردید. حجم غیبت رسانه ها به اندازه ای تشدید شد که آخر الامر کار به “من اولوم سن الله ” کشید و به کاسبی آخر شب می ماند که هر چی میدی بده، خدا بده برکت! بهرحال با غیبت محسوس رسانه های بعضا اسم و رسم دار این نمایشگاه آغاز شد و حواشی آن نهایتا منجر به تولد فرزندی علیل در این رابطه گردید. اخبار خروجی از این دوره و از سوی مسئولان دندان گیر نبود و مخاطبان عادی هم اساسا چندان ارتباطی با غرفه ها برقرار نمی کردند و بازدید ها بجز از سوی مسئولان وکاندیداهای نیازمند رای در اسفند، بیشتر بهر تماشای جهان بود و الکی! برخی از بازدیدها توسط مسئولان و نمایندگان مجلس و شورا هم در اولین ساعات روز صورت می گرفت، انگار قرار بود بروند کله پاچه پزی!
بعید می دانیم رسانه ای توانسته باشد از کف جامعه مخاطب قابل ملاحظه ای در این چهار روز جمع کرده باشد و از ایراد رسانه های حاضر هم توجه صرف به مسئولان بود نه مردم عادی! تدارکات سالن در حد لیگ دو بورکینافاسو بود و برق با کلی تاخیر به دستمان رسید و خبری از اینترنت و تغذیه هم نبود. تزیین دکوراسیون غرفه ها صرفا از مبادی افرادی که خود نمایشگاه تعیین کرده بود، میسر بود که نسبت به قیمت های بیرون کمی تا قسمتی نجومی بود. اگر از مسئولان استانی بگذریم که طبیعی بود با تیم همراه در نمایشگاه حاضر شوند، هیات همراه آقایان کاندیدا در نوع خودش جالب توجه بود. هر کاندید با یک هیات ستادی در سالن حاضر می شد و یک لشکر زرهی و توپخانه هم اقدامات تامینی و پشتیبانی را انجام می دهند و سیاهی لشکری هم در کنارشان. بماند که برخی از غرفه ها هم با همین نیت در نمایشگاه حضور داشتند و پیشه صیادی در پیش گرفته بودند! بازدید برخی از مسئولان و نمایندگان خصوصا شورا از نمایشگاه مختص به بازدید از چند غرفه خاص بود و از آنجایی که “بیزدن نفت ایسی گلیر”، کمتر حاضر به حضور در غرفه و پاسخگو بودن می شدند. خانه مطبوعات از ارشاد گله مند بود و ارشاد از رسانه های غایب و هر دو مسئولان نمایشگاه! برخی از مدیران از چالشی ترین غرفه این سالن که مربوط به ما بخت برگشته ها بود، استقبال کردند و برخی الفرار! غیبت بسیج رسانه، خبرگزاری فارس، ایلنا، پانا ایضا پایگاه های خبری پرمخاطب در کنار روزنامه های سراسری و مطرح استان بدجوری در ذوق مخاطب می زد و در مقابل سالن این دوره عرصه نمادین تقابل دارا و ندار بود. بهر روی این دوره هم بعد از تعطیلی چندین ساله برگزار گردید ولی امیدواریم کاستی های امسال تلنگری را در مجریان امر برای بهبود کیفیت نمایشگاه صورت دهد و البته سال بعد چون سال انتخابات نیست، احتمالا خبری از کاندیداها نخواهد بود و عمده مخاطب هدف باید شهروندان باشند! و اینگونه بود که قصه ما به سر رسید

About Author