جواد راستی
پژوهشگر ارشد اقتصاد سیاسی توسعه
میرزامحمدتقیخان فراهانی (زاده ۱۱۸۶ خورشیدی در اراک – درگذشته ۲۰ دی ۱۲۳۰ در کاشان) (۱۸۰۷–۱۸۵۱ میلادی) یا امیرکبیر، نخستین صدراعظم ناصرالدینشاه قاجار از ۲۸ مهر ۱۲۲۷ ش تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ ش. مؤسّس اولین دانشگاه ایران (دارالفنون)، ناشر دومین روزنامه ایران بنام وقایع اتفاقیه بود و …
قرن نوزدهم را میبایست به درستی عصر تلاش برای اصلاحات در ایران دانست. نخستین اصلاحطلبان قرن نوزدهم را میبایست نایبالسلطنه شاهزاده عباس میرزا و فرمانده کل قوای ایران دانست. در کنار شاهزاده اصلاحطلب می توان از قائممقامها (میرزا عیسی و پسرش میرزاابوالقاسم) نام برد. قائممقامها را به درستی نمیتوان «اصلاحطلب» دانست. آنان مشیر رجالی باکفایت، مدیر و مدیر، اهل قلم، باسیاست و امین بودند که صادقانه در دستگاه قاجار حکومت میکردند. اگرچه این صفات آنان را یک سر و گردن بالاتر از بسیاری از رجال دیگر قاجار قرار میداد، اما اصلاحطلبی و اصلاحات با شاهزاده اصلاحطلب عباس میرزا بود که رقم خورد. مهمترین تلاشهای عباس میرزا در به وجود آمدن یک ارتش مدرن، اعزام محصلان به اروپا برای آشنایی با علوم و فنون جدید، آوردن دستگاه چاپ و این قبیل اقدامات بود. اصلاحات عباس میرزا به جایی نرسید و با مرگ نابهنگامش عملا پرونده اصلاحات و تلاشهای اصلاحطلبانه او بسته شد. دور جدید تلاشهای اصلاحطلبانه با مرحوم میرزاتقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر در اواسط قرن نوزدهم (۱۸۵۰) شروع شد.
همانند عباس میرزا، انگیزه اصلی امیرکبیر برای انجام اصلاحات، آشنایی با تمدن اروپا بود. اگر آشنایی شاهزاده اصلاحطلب با تمدن غرب در میدانهای جنگ با روسیه رقم خورده بود، تماس امیرکبیر با تمدن غرب به مراتب عمیقتر بود. او سالها قبل از آنکه به صدارت برسد دوبار به همراه یک هیات رسمی به روسیه سفر کرد و هر بار چند ماه اقامتش در آن کشور به طول انجامید. امیرکبیر در خلال آن سفرها با اکثر مناطق اروپایی روسیه از نزدیک آشنا شد. به علاوه او چهار سال نیز در رأس هیأت نمایندگی ایران در ارزروم در امپراتوری عثمانی (ترکیه) اقامت داشت. اگر در مورد عباس میرزا، معضلات و نیازهای جنگ با روسیه سبب پیدایش اندیشههای اصلاحطلبانه شد، در خصوص امیرکبیر باید گفت که معضلات و نیازهای کل مملکت بود که ضرورت انجام اصلاحات را برایش اجتنابناپذیر کرد. بنابراین دامنه اصلاحات و گستردگی تغییر و تحولاتی که امیرکبیر انجام داد به مراتب عمیقتر و مفصلتر از اصلاحات عباس میرزا بود.
امیرکبیر را به جرأت می توان ستاره پرفروغ تاریخ توسعه ایران نامید.
عنصر سومی که اهمیت آن در باز کردن ذهن امیرکبیر کمتر از آشناییاش با خارج از کشور نبود، محیط زندگی و پرورش او بود. او احتمالا حولوحوش سال ۱۲۲۲/۱۸۰۷ در فراهان (نزدیک شهرستان اراک) متولد شد و در سال ۱۲۶۸/۱۸۵۳ در سن ۴۶ سالگی در حمام باغ فین کاشان به قتل رسید. پدر وی آشپز میرزا عیسی قائممقام بود که در تبریز مقام صدارت عباس میرزا نایبالسلطنه را تا زمان فوتش در سال ۱۲۳۷/۱۸۲۲ برعهده داشت. پس از فوت قائممقام، پسرش میرزا ابوالقاسم جانشین او شد و امیرکبیر و پدر همچنان در دستگاه نایبالسلطنه در تبریز خدمت میکردند. در تمام مدتی که قائممقامها (پدر و پسر) در دربار عباس میرزا در تبریز بودند، امیر جوان در دستگاه آنان هم پرورش فکر مییافت و هم با زیر و بم امور حکومت و مشکلات و معضلات کشور آشنا میشد. بنابراین امیرکبیر از زمان خردسالی در سایه سه مرد بزرگ شده و تربیت یافته بود که نهتنها همگی خواهان اصلاحات بودند، بلکه به لحاظ اخلاق و رفتارهای سیاسی هم بیتردید یک سر و گردن بالاتر از همعصران و همردیفان خود به شمار میآمدند. امیر جوان از قائممقام ما معرفت، کتابت، انشاء و کیاست آموخت و خدمت به شاهزاده اصلاحطلب عباس میرزا او را وارد افقهای اصلاحطلبی و ترقیخواهی کرد. اما امیر در اصلاحطلبی به مراتب از مخدومیتش جلوتر رفت که زیر تماس، تجربه و آگاهی او از اروپا بسیار گستردهتر از عباس میرزا و قائممقام ما بود.
هنوز ۲۴ ساله نشده بود که به همراه هیأتی در سال ۱۸۲۹ به روسیه سفر کرد. او در بازدید از روسیه به شدت تحت تاثیر کارخانههای اسلحهسازی، رصدخانه، آموزشگاهها، مدارس جدید، ماشین بخار، راهآهن، کشتیسازی و بیمارستانها قرار گرفت. در یادداشتهای روزانهاش نوشت که حیف باشد که ما ترقی و نظم همسایه خود را که در این مدت اندک تحصیل کرده است، به رایالعین ببینیم و هیچ به فکر نباشیم.
اگر دیدار از روسیه جرقههای توسعه صنعتی و اقتصادی را در ذهن امیر زد، دقیق تر و درستتر گفته باشیم اقامت در امپراتوری عثمانی فکر پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی را در ذهنش شعلهور کرد. قریب به یک دهه بعد از تجربه روسیه امیر به مدت چهار سال به عنوان رئیس هیات نمایندگی ایران در ارزروم به امپراتوری عثمانی رفت. اگرچه امپراتوری عثمانی در آن برهه از روسیه بسیار عقبماندهتر بود، اما اوضاع و احوال خاصی که در آن مقطع در آن امپراتوری جریان داشت روی امیر تاثیرات زیادی بر جای گذارد. اقامت چهار ساله امیر در ارزروم درست زمانی اتفاق افتاد که فضایی مملو از اندیشه و مباحث گسترده پیرامون ضرورت اصلاحات میان مخالفان و موافقان در امپراتوری عثمانی در گرفته بود. مغز متفکر جریان اصلاحات، رشید پاشا صدراعظم نوگرا و اصلاحطلب ترک بود که با سرسختی و با وجود مخالفتهای زیاد سعی در پیشبرد برنامه اصلاحاتش داشت. البته نزدیک به دو دهه قبل از وی سلطان سلیم پاشا تلاش کرده بود تا سبک یکسری اصلاحات را تحت عنوان نظام جدید به اجرا درآورد. اما نظام جدید با مخالفتهای زیادی از جمله با مخالفت شیخالاسلام عثمانی و روحانیون قرار گرفته بود. در کنار مذهبیون دستهجات مسلح «ینیچری» نیز سر به طغیان برداشته و با کشته شدن سلطان سلیم (۱۲۲۲/۱۸۰۷) دور نخست اصلاحات عثمانی با شکست مواجه میشود.
این بار رشید پاشا مصمم به پیشبرد اصلاحات شده بود. کوششهای وی که باعث شده بود تا ترکان طرفدار اصلاحات به وی لقب «پطر کبیر» امپراتوری عثمانی بدهند سبب شد تا فرمان معروف «خط شریف گلخانه» از جانب طبقه عثمانی سلطان عبدالمجید در سال ۱۲۵۵/۱۸۴۰ صادر شود. یک سال بعد فرمان دیگری به نام «خط همایون» و پنج سال بعد فرمان سومی تحت عنوان «خط همایون ثانی» صادر شد. این فرامین در حقیقت گامها و اقدامات اصلاحطلبانهای بودند همچون ایجاد قانون، ایجاد تشکیلات مدرن اداری و مالی، برابری در برابر قانون (میان مسلمانان و غیرمسلمانان)، ایجاد دارالفنون، وزارت معارف و مدارس جدید.
امیرکبیر درست زمانی ماموریت چهار سالهاش را در امپراتوری عثمانی میگذارند که جامعه ترک در مسیری از تبوتاب و جدال میان مخالفان و و موافقان اصلاحات فرو رفته بود. امیر در تماس و مکاتبه مستقیم با رشید پاشای اصلاحطلب بود و بدون تردید مجموعه آن تحولات به علاوه شخصیت، افکار و آرمانهای صدراعظم اصلاحطلب ترک در وی بدون تاثیر نبوده. امیر از یکسو پیشرفت و ترقیات روسها را دیده و چشمانش رو به افقهای تازهای گشوده شده بود و از سوی دیگر میدید که چگونه امپراتوری عثمانی (کشوری که شباهتهای زیادی به ایران داشت) عزم خود را برای اصلاحات جزم کرده و دیر یا زود در مسیر ترقی میافتاد. شروع اصلاحات در عثمانی باید امیر را نیز به این فکر انداخته باشد که در ایران نیز دیر یا زود چنین اقداماتی میباید آغاز شود. عنصر بعدی که در بیداری امیر و پیدایش اندیشه اصلاحات موثر افتاد مطالعه آثار و منابع اروپایی بود.
سرچشمه دیگر اندیشههای میرزاتقیخان آثار مولفان فرنگی بود. در سفارت ارزنهالروم، با وجود همه آن گرفتاریهای سیاسی، دستور داد پارهای کتابهای اروپایی را گرد آورند از مجموع آن آثار کتاب کلانی در دو جلد در احوال تاریخ، جغرافیا، احوالات سیاسی و اقتصادی جهان گرد آورند. خود شخصاً متون آن کتاب را زیر نظر داشت نوشتههای این کتاب به همراه نامههای امیر و گزارش نمایندگان خارجی از مذاکراتی که با وی داشتهاند نشاندهنده علم و اطلاع امیر از اوضاع و احوال جدید و بنیادهای اجتماعی و ترقی اروپا است. از همه مهمتر، بررسی آنها حکایت از هوشیاری اجتماعی امیر و اعتقاد وی به لزوم پیشرفت و ترقی در امیران مینماید.
منبع دیگر آگاهیبخش امیر، مطبوعات اروپایی بودند. به دستور امیر روزنامههای خارجی از کشورهای فرانسه، انگلیس، روس، اتریش، عثمانی و هند به سفارت میرسیدند و اهم اخبار و گزارشات آنها به فارسی ترجمه شده و پس از تحریر امیر به صورت روزانه آنها را مطالعه میکرد.
آغاز صدارت امیرکبیر
۲۷ مهرماه ۱۲۲۷ ه.ش صدارت میرزاتقیخان فراهانی، مشهور به امیرکبیر آغاز شد. محمد شاه شب شنبه ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ در سن ۴۲ سالگی درگذشت، کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصرالدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضلالله نصیرالملک، پیشکار ناصرالدین شاه در تامین و تنظیم مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزاتقیخان مامور این کار شد.
میرزاتقی با استقراض سیهزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید.
میرزاتقیخان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصرالدین میرزا از کودکی مانوس بودهاند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقاخاننوری را که به قم تبعید شده بود، به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدرالممالک که خود را نامزد اصلی صدارت میدانست در منزل حاجیمیرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسهچینی علیه میرزاتقیخان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیرکبیر را به وی اعطا کرد. عین فرمان شاه چنین است: ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب وبدی که اتفاق میافتد، میدانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچکس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.
با چنین سابقه و پیشزمینهای مبنی بر لزوم اصلاحات بود که امیر به عنوان صدراعظم پادشاه جوان ناصرالدین شاه در سال ۱۸۴۸ با اختیارات کامل به قدرت رسید در جهت اصلاحات عمومی مصمم شد که تشکیلات اداری کشور را یکسره اصلاح کند. خرید و فروش حکومت ولایات را براندازد، طبقه دهقان را از ستمگریهای گذشته آزاد کند و اصول مالیاتی را تغییر دهد. مالیه و خزانه مملکت را سر و سامان داد و حدود و ثغور درآمدها از یکسو و مخارجات حکومت را از سویی دیگر تعیین کرد. از مواجب و مستمریهای گزاف شاهزادگان، درباریان، دیوانیان و روحانیون کاست، برای پادشاه حقوق ثابت معین کرد، برای سایر حقوق دیگران و مستمریبگیران حد و حدود مشخص تعیین کرد و با بهبود در وضعیت جمعآوری مالیات سعی کرد بر عایدات دولت بیفزاید.
در اصلاح نظام قشون جدید مربیان نظامی اروپایی استخدام کرد، به تربیت افسران جدید پرداخت، فوجهای تازه و واحدهای دائمی مرزی برقرار کرد، کارخانههای اسلحهسازی و توپریزی احداث کرد، یونیفورم و مشق نظامی ترتیب داد، درجههای نظامی را تحت قانون درآورد (به جای اعطای آنها از سوی پادشاه) برای تاسیس نیروی دریایی چندین فروند کشتی سفارش داد.
در اصلاح دستگاه عدالت تلاش کرد تا امور شرعی و عرفی را از هم جدا سازد؛ امیر شکنجه و تحمل و زنجیر کردن زندانیان و مظنونین را ممنوع کرد، رسم بستنشینی را شکست و حکومت قانون را استوار کرد. در اصلاح اخلاق مدنی، رشوهخواری، دزدی و پیشکش دادن حکام، دیوانیان و سوروسات لشکریان را برانداخت، تملقگویی به بزرگان، درباریان و رجال، القاب و عناوین مبالغهآمیز به بزرگان اهل دولت، مدیحهسرایی شاعران را برای حکام و رجال ممنوع کرد، هرزگی، لوطیبازی، قدارهبندی، چاقوکشی و عربدهکشی مستانه را قدغن کرد. خواست قمهزنی و برخی از عادات مرسوم ایام سوگواری عاشورا را نیز براندازد اما کامیاب نشد، در اصلاح امور شهری چاپارخانه و پست جدید دایر کرد. قانون تذکره (پاسپورت) را بنیان گذارد. آبلهکوبی را تعمیم داد، جزوههایی در مبارزه با آبله و وبا میان مردم و روحانیون منتشر کرد. خیابانها که علیالاغلب آلوده بودند و سبب شیوع بیماریهای عفونی مسری میشدند دستور داد تا تمیز و گندزدایی کنند، به سنگفرش کردن کوچهها و جمعآوری زباله از معابر پرداخت. نخستین بیمارستان دولتی در کشور را دایر کرد، برای حرفه پزشکی امتحان طبی مقرر کرد، کر، کور، جذامی و سفلیسی را از سطح شهر و معابر جمع کرد، از رودخانه کرج آب به تهران آورد، در بیرون شهر تهران خانههای تازه ساخت؛ در همه شهرها قراولخانه تاسیس کرد، حتی به مرمت بناهای تاریخی که بسیاری از آنها در شرف از بین رفتن بودند همت گماشت. در نشر دانش و آگاه کردن ایرانیان به علوم جدید توجه والایی کرد. مدرسه دارالفنون را تاسیس کرد تا برای نخستین بار ایرانیان با علوم جدید آشنا شوند. از اروپا استادان زبان، علوم و پزشکی استخدام کرد، به ترجمه آثار مهم غرب همت گماشت، چاپخانههای جدیدتری به ایران آورد؛ روزنامه «وقایعالتفاقیه» را به راه انداخت، هیاتی از مترجمان زبانهای خارجی تشکیل داد.
بخش دیگر توجهاش به صنعت و به تعبیر آن روی آوردن «قوه تجار» (انقلاب صنعتی) به ایران بود. چندین کارخانه جدید از جمله پارچهبافی به کمک متخصصان اروپایی تاسیس کرد، شماری از ایرانیان وارد به صنعت را برای آموزش و آگاهی به صنایع جدید به روسیه فرستاد تا صنایع غربی را بیاموزند، در رقابت با کالاهای خارجی از صنعت علمی سخت حمایت کرد. توجه به معادن و استخراج آنها جنبه دیگر اقدامات امیر بود. از اروپا اساتید معدنشناس و متخصص استخراج معدن به ایران آورد.
آن قدر به صنعتی کردن کشور اصرار و علاقه داشت که در سال دوم صدارتش برخی محصولات ایران را به نمایشگاه بینالمللی لندن فرستاد. در عین توجهاش به صنعت از توسعه کشاورزی هم غافل نمانده بود. چندین سد روی رودخانهها ساخت. زراعت برخی محصولات جدید را در ایران رواج داد؛ شیلات خزر را از دست اتباع روس گرفت و به ایرانیان سپرد. به پیشبرد کشاورزی و توسعه دامپروری و تولید انبوه به ویژه در خوزستان توجه ویژهای نشان میداد.
در حوزه مذهب هم تلاش کرد اقداماتی به عمل آورد. جلوی دخالت برخی روحانیون جاه طلب را در امور حکومتی گرفت و سعی کرد از قدرت آنان بکاهد. دستور داد به جای مدیحه که از زمان صفویه مرسوم شده بود، اشعار نغز و دلکشی بسرایند که خواص بپسندند و عوام نیز بهره مند شوند. حمایت از حقوق اقلیتهای مذهبی نیز از اصول اصلاحاتش بود. حتی اقلیتها را به خدمت دولتی گماشت و داخل فعالیتهای مدنی کرد (فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، چاپ پنجم، انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۵۳).
وجه دیگر اقدامات و اصلاحات امیر در جلوگیری از اعمال نفوذ و مداخلات سفارتخانههای روسیه و انگلستان در امور ایران بود. از آن مهمتر جلوگیری و برخورد شدیدش در قبال اطرافیان شاه، درباریون بانفوذ و وابستگان حکام و دیوانیان در امور مملکت بود. برخورد او با مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه نمونه بارز ایستادگی او در برابر مداخلات آشکار و پنهان اطرافیان شاه و دیگران در امور مملکتی بود. ابقا، کنار گذاردن و جلوگیری از انتصاب و عزل و نصب دیوانیان و دیوانسالاران به صرف منسوب بودنشان به پادشاه و الیگارشی وابسته به دربار…
اصلاحات امیرکبیر به معنای واقعی کلمه یک «انقلاب از بالا» بود
با سختی میتوان گوشهای از حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را در نظر گرفت که اصلاحات امیر بر آن تاثیر نگذارده باشد. بنابراین کمتر گروه اجتماعی را میشد سراغ گرفت که اصلاحات و تعبیر و تحولاتی که امیر به وجود آورده بود از آن متأثر نشده باشد. از آنجا که اصلاحات امیر تحسین عمدهای از منافع و مصالح الیگارشی حاکم را مورد تهدید قرار داده بود، بنابراین خیلی دور از انتظار نبود که به سرعت صف گستردهای از مخالفان، گروهها و کسانی که منافعشان به خطر افتاده بود در مقابل امیر موضعگیری کنند. در عمل نیز دقیقا اینگونه شد هنوز سال اول صدارت صدراعظم اصلاحطلب به پایان نرسیده بود که جبهه گستردهای از درباریها، مستمری بگیران، شاهزادگان قاجار، امرا و اشراف، تیولداران، صاحبمنصبان، شماری از روحانیون، سران قبایل و عشایر و پارهای از حکام و والیان در مقابلش جبهه گرفتند. به این صف گسترده باید سفارتخانههای روسیه و انگلستان را نیز افزود. جدای از آنکه برخی از سیاستهای امیر با منافع آنان همسو نبود، مساله مهمتر آن بود که امیر حاضر نبود در برخوردش با رجالی که مورد حمایت سفارشی بودند، تخفیفی قائل شود. در مقابل این خیل گسترده مخالفان، امیر فقط به حمایت شخص پادشاه جوان (ناصرالدین شاه) متکی بود. اما این نقطه اتکا به تنهایی برای بقای وی کافی نمینمود مخالفان که به تکیهگاه امیر واقف بودند به تدریج نیروهای خود را در آن جبهه به کار گرفتند و تلاش کردند تا نظر شاه را نسبت به او تغییر دهند و در نهایت نیز در این راه موفق شدند. آنان به مدد مادر شاه را که مادر همسر امیر هم بود توانستند شیوع این گمان را در پادشاه جوان برانگیزند که امیر خود سودای حکومت دارد. سرانجام ناصرالدین شاه با اکراه حکم عزل امیر را صادر کرد اما او را در رأس امور قشون نگه داشت. لکن این سمت نیز چندان دوام نیاورد و امیر به حالت تبعید به فین کاشان فرستاده شد. کار مخالفان هنوز تمام نشده بود زیرا ممکن بود امیر به طریقی خود را مجدداً به شاه نزدیک کند و با توجه به نظر بسیار مثبت شاه به امیر و اصلاحاتش، ممکن بود نظرش نسبت به امیر تغییر پیدا کند و او را مجددا به دربار بازگرداند. آخرین پرده از سناریوی پایان اصلاحات با قطع شاهرگ دستان امیر به اجرا درآمد. با جاری شدن خون امیر در پاشویه حمام باغ فین کاشان، پرونده اصلاحات وی نیز در همان حمام شسته و با جنازهاش دفن شد.
در یک ارزیابی شتابزده از امیر و اصلاحاتش سه نکته مهم قابل بررسی است:
نخست فقدان بغض و کینه امیر به غرب و به فرهنگ و تمدن اروپاییها بود. همانند بسیاری دیگر از اصلاحطلبان جوامع دیگر، از جمله اصلاحطلبانی که بعد از وی و در قرن بیستم با موفقیت دست به اصلاحات و پیشرفت و ترقی در جوامعشان زدند، نگاه امیرکبیر برای پیشرفت و ترقی به غرب و اروپا بود. او نه مثل ایرانیان یکصد و پنجاه سال بعدش بغض و کینهای نسبت به اروپاییها احساس میکرد و نه آنان را سبب عقبماندگی و توسعهنیافتگی ایران میدانست.
آن پیشرفتها و ترقیاتی را که در روسیه و امپراتوری عثمانی ملاحظه کرده بود، آن تغییر و تحولاتی را که از طریق مطالعه متوجه شده بود در مغرب زمین اتفاق افتاده میخواست در مملکت خودش پیاده کند. یعنی دقیقا همان کاری که ژاپنیها، کرهایها (کرهجنوبی)، تایوانیها، سنگاپوریها، آفریقای جنوبیها، برزیلیها، آرژانتینیها، هندیها، ترکها و ملتهای دیگر یکصد و سی سال بعد از امیرکبیر انجام دادند و توانستند از مدار توسعهنیافتگی خارج شده و بدل به اقتصادهای ثروتمند صنعتی و توسعهیافته شوند.
نکته دوم شیوه عملکرد، حکومتی یا نحوه پیشبرد اصلاحات است. در سادهترین و خلاصهترین شکلش میتوان این سوال را مطرح کرد که آیا امیر در پیشبرد اصلاحات و نحوه مملکتداریاش بهترین و مناسبترین شیوه را اتخاذ کرده بود؟ آیا نمیشد و امکانش وجود نمیداشت که او در مملکتداریاش اندکی سعهصدر،اندکی تساهل و تسامح و اندکی مدارا با مخالفان به خرج میداد؟ واقعیت تلخ آن است که بعد از سه سال و چند ماه که امیر سقوط کرد حتی یک نفر هم به حمایت از وی بر نخواست. او به همان اندازه که در آرزوها و خواستههای اصلاحطلبانهاش آرمانگرا میبود، به همان اندازه هم در برخوردش با مخالفان استوار، مغرور، برخورد از موضع بالا، برخورد بدون ذرهای اغماض و مماشات، بدون ذرهای گذشت و چشمپوشی، یکدنده و قاطع بود. بیتردید این صفات در سقوط امیر و کشته شدنش همان قدر نقش داشتند که مخالفت آن طیف گسترده نقش میداشت.
واقعیت تلخ دیگر آن است که امیر نتوانسته بود، یا شاید بتوان گفت که اساساً نخواسته بود که برخی از الیگارشی حاکم را با خود همراه کند. این حکایت از غرور و نخوت زیاد وی مینماید که اساسا نیازی نمیدید تا دیگران را هم با خود همراه سازد. با غرور خاصی که ویژه وی بود تصور میکرد همینطور که خودش آن اصلاحات را باور داشته و به پیش ببرد، کفایت میکند. از سر غرور و خیلی ارزشی برای دیگران قایل نشدن، در بند این نبود تا دیگرانی را هم با خود همراه سازد. او نهتنها نیازی به اینکه دیگران را با خود همراه سازد نداشت، بلکه اساسا حال و حوصله تحمل مخالفان را نداشت. رفتار او با مخالفان را اگر نگفته باشیم خشن، دستکم نمیتوان آن را آمرانه و تحملناپذیر توصیف کرد.
برخی اقدامات مهم امیرکبیر در زمان صدارت
در این قسمت به پاره ای از اقدامات ایشان در وضع اسفناک مملکت در زمان قاجار به صورت تیتروار می پردازیم، پرواضح است که برای هر کدام از آنها کتاب ها نوشته شده است :
• ایجاد نظم در جامعه؛ در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد کمتر ظالمی قادر بود بر بیچارگان فقیر تعدی کند. وی دزدی و هرزگی و شرارت را در جامعه به حداقل رساند
• براندازی رشوهخواری در جامعه
• براندازی رسم قمه کشی؛ در تهران آن زمان رسم بود که جوانان قمه میبستند
• سروسامان دادن به خزانه کشور و قطع حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها
• تأسیس اداره آگاهی؛ وی برای این که از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد ادارهای مخصوص و سرّی تشکیل داد و مأموران این اداره با لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و … همه جا نفوذ داشتند و هر جا کار خلافی از کسی سر میزد، بی درنگ امیر را با خبر میکردند
• واگذاری محاکم شرع به علمای صالح و براندازی رسم شکنجه
• ساخت بیمارستان و مایه کوبی اجباری آبله در جامعه؛ هر کس از بیماری آبله میمرد، بستگان او را ۵ تومان جریمه میکرد
• ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی، ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزه میدان تهران
• ساخت ۲۰۰ خانه در بیرون شهر برای مردم
• تأسیس مدرسه دارالفنون و راهاندازی نخستین روزنامه در ایران به نام وقایع اتفاقیه
• ایجاد کارخانههای پارچه بافی، شکر ریزی، چینی و بلورسازی، کاغذ سازی، چدن ریزی
• فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران
• استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان
• ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی
• ترویج ساده نویسی و لغو القاب
• مرمت ابنیه تاریخی
• فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی
• بسط فلاحت و آبیاری
• توسعه تجارت داخلی و خارجی
• کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور
• تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی
• اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه
توضیح مختصر برخی اقدامات:
* تأسیس مدرسه دارالفنون؛
زمانی که سر ملت را در مکان های بیهوده گرم کرده بودند؛ اولین مدرسهٔ جدید ایران در هفت شعبه،با اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند.
* انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه
جهت آگاهی ملت از اخبار مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات و عملکردها و…
*حذف القاب و عناوین:
امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
* اصلاحات اجتماعی:
امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه کشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.او حقوق زیاد درباریها و شاهزادهها را کم کرد.
* ایجاد قراولخانه(پادگان):
امیرکبیر دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه (تهران) دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد.
* اصلاح وضع چاپارخانه دولتی:
امیرکبیر به اصلاح وضع چاپارخانه دولتی پرداخت به صورتیکه آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردد.
* سر و سامان دادن به ارتش:
امیرکبیر، از لباس تا مهمات سازی و مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد.
* فرمان اعدام سیدعلی محمد باب:
به دستور امیرکبیر، سیدعلی محمد باب (یک پیشوای مذهبی که خود را به نوعی فرستاده خدا می دانست!) که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد.
* خاموش کردن شورش محمدحسن خان سالار:
محمدحسن خان سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.(امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار، ص ۸۸)
* اصلاحات مذهبی امیرکبیر:
امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند. (امیرکبیر و ایران، ص ۳۳۴)
* سیاست خارجی امیرکبیر:
امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست. امیرکبیر در زمینه سیاست خارجی، سیاست معروف به «سیاست موازنه منفی» را در پیش گرفت؛ که بر اساس آن میگفت نه به روس امتیاز میدهیم، نه به انگلیس و نه به هیج قدرت خارجی دیگر (در مقابل، در نظریه موازنه مثبت، به دادن امتیاز به هر دو طرف قائل میشوند). امیرکبیر برای تضعیف قدرت و نفوذ روس و انگلیس در ایران، میخواست نگاه فرانسه و در زمانی، آمریکا را به ایران جلب کند، لذا یک قرارداد سفارت کنسولگری و یک قرارداد در زمینه کشتیرانی با آمریکا منعقد کرد.
به دلیل اهمیت موضوع، به توضیح مختصری در مورد دو اقدام مهم ایشان می پردازیم:
یکی از اقدامات و اصلاحات اساسی امیرکبیر در وضع اسفناک مملکت در زمان قاجار “رسیدگی به وضع مالیه” بود:
امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمیدادند، امیر تیول آنها را ضبط کرد. (تاریخ دارایی ایران، ص ۱۴۱)
در دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی وضعیت مالی دولت به هم ریخته و خزانه خالی بود. پولهای نقد خزانه نصیب عدهای خاص از درباریان و روحانیون مستمری بگیر میشد و نصیب دیگران براتهای بی اعتبار بود. زمانی که امیر به قدرت رسید حجم این براتهای معوقه بسیار زیاد بود. امیر اطلاعات مالی و مالیاتی را به روزرسانی کرد (اکثر از دفاتر مالیاتی بر اساس اطلاعات زمان کریمخان زند نوشته شده بودند). امیر برخی از مستمریها را قطع کرد و برخی را کاهش داد. براتهای معوقه را به قیمت پایینتر نقد کرد و دستور داد دیگر چنین براتهای بی اعتباری صادر نشود.
رقم خالص در آمد کشور در آخرین سال صدارت امیرکبیر نزدیک به سه میلیون تومان بود و بیشترین عایدی مالیاتی نیز مالیات آذربایجان به مقدار ۶۲۰ هزار تومان بود. در همان سال مجموع مخارج دولت در حدود دو میلیون و ششصد هزار تومان بود.او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
در اغلب دورههای حکومتی در ایران امرا و دیوانیان و سربازان قشون به جز مالیات، اموالی را تحت عنوان هدیه و انعام و سیورسات و آذوقه و مژدگانی از مردم مطالبه میکردند. به جز این موارد رشوه نیز جزو مداخل دیوانیان بود. امیر کبیر پس از سامان دادن به وضعیت مالی کشور و برقراری مواجب منظم برای عمال دولتی دستور ممنوعیت دریافت هر نوع وجه غیر قانونی را صادر نمود. تا پیش از دوره حکومت امیر مامورین دولتی و لشکریان در هنگام عبور از نواحی آذوقه خود را از مردم مطالبه میکردند و گاهی نیز اقدام به مصادره اموال مردم مینمودند. امیر این رسم را که طلب سیورسات نامیده میشد ممنوع کرد و در چند مورد از جمله در مورد تعدیات توپچیان آذربایجانی و سربازان قصر شیرین دستور به تنبیه متخلفین و پرداخت خسارت از اموال ایشان نمود. این موارد برای آگاهی عموم و تشویق آنها به گزارش تخلفات در روزنامه دولتی انتشار مییافت. به دستور امیر ماموریتهای دولتی باید به حکم دولت انجام میشد و دولت هزینه انجام ماموریت را به مامور میپرداخت و مامور موظف بود آذوقه اش را به قیمت روز در طول مسیر خریداری کند. از خصوصیات مهم امیرکبیر این بود که حتی از کسی هدیه هم نمیپذیرفت و به دولتیان نیز چنین دستور داد که حتی هدیه نیز از کسی نپذیرند تا کسی دستاویزی برای رشوه نداشته باشد.
اقدامات اميرکبير برای رشد صنايع داخلی
اميرکبیر در حالی که کشور را به راه صنعت ماشينی هدايت می کرد، مساعی فراوانی هم برای توسعه صنايع دستی مبذول می داشت. مثلا قبل از امير، لباس سربازها را از ماهوت های انگليسی تهيه می کردند، امير برای رشد و توسعه صنايع دستور داد که لباس نظاميان از شال چوخای پشمين مازندراني تهيه شود؛ که اين اقدام سبب شد شال هاي مازندرانی توسعه و تکامل بی سابقه ای پيدا کند. امير معتقد بود اين خيانت به ملت و کشور است که چيزهايی که ممکن است در داخل کشور ساخته شود از خارج وارد شود…
او برای اقتباس صنعت نو اروپا، عده ای از استادکاران باهوش و خوش ذوق ایرانی را انتخاب کرد و به سن پترزبورگ فرستاد تا رشته های مختلف صنعت جدید را بیاموزند که این افراد پس از فراگرفتن صنایع به ایران بازگشتند و کارخانه های بلورسازی تهران، کاغذسازی اصفهان و چدن و نساجی ساری و … را احداث کردند.
جان کلام:
از امیرکبیر پرسیدند:
در مدت زمان محدودی که داشتی، چطور این مملکت رو از هرچی دزده پاک کردی؟ گفت: من خود دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم معاونم هم دزدی کند. او هم از این که من نمی گذاشتم دزدی کند ، نمی گذاشت معاونش دزدی کند و …. تا آخر همین طور…
اگر من دزدی می کردم تا آخر دزدی می کردند و کشور می شد دزدخانه، همه هم دنبال دزد می گشتیم و چون همه ما دزد بودیم هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم.
سفیر انگلیس ﻗﺘﻞ میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ “ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ” ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ: ﺍمیرکبیر تنها ایرانی وطن پرستی بود که نتوانسته بودیم او را ﺑﺨﺮﯾﻢ.ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻭ می دﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ…
سرانجام نامه ای به دولت عالیه انگلستان نوشتم و برای کشتن ایشان درخواست پول کردم… پس از این که پول فرستاده شد، شبانه به خانه ….. رفتم و مقداری هم جهت عواملش بدو دادم و گفتم:
باید که وی را تکفیر کنند … فردا در تهران برخی ناآگاه بانگ برآوردند: که مسلمانان از دست این کافر فریاد فریاد، او دولت اسلام را بر زمین زده است و … سر و صدا که بالا گرفت شاه ابتدا او را عزل کرده و بعد از یک هفته، فرمان قتل تنها ایرانی وطن پرست را امضاء کرد. پس از قتل آن بزرگمرد، سوار بر اسب شدم تا واکنش مردم را در شهر ببینم. دیدم این مردم ابله ، بسان شب عید یکدیگر را در آغوش کشیده ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ امیر کبیر ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ…
و اما پرده تلخ و غیرقابل جبران:
ناصرالدین شاه، بعد از عزل امیرکبیر در روز ۲۰ آبان ماه دچار محذوریت عاطفی شد تا اینکه امیرکبیر در ۲۰ دی ماه سال ۱۲۳۰ توسط علی خان فراشباشی، میر غضبی که از سوی دربار ماموریت یافته بود، در حمام فین کاشان به قتل رسید.
هنگامی که علی خان فراشباشی از تهران به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود؛ مأموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود و رگ امیر کبیر را زدند، پس از گذشت لحظاتی علی خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و سپس حولهای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست و پس از چند لحظه جسد بیجان میرزاتقی خان امیرکبیر در میان خونهای صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و فرستادههای ناصرالدین شاه با عجله و شتاب به سوی تهران روانه شدند.
محل دفن امیرکبیر
پیکر امیرکبیر را نخست در گورستان پشت مشهد کاشان دفن کردند، ولی چندی بعد همسرش آن را به کربلا انتقال داد و در عراق، کربلای معلی، حجره جنوب شرقی صحن امام حسین (ع) به خاک سپرده شد.
پست های مرتبط
اهمیت کاربرد هوش مصنوعی در مدیریت پارکها و بوستانهای تبریز
سایه تهدید ۲۰۰ ساختمان ناایمن بر سر تبریز
تبریز دودناک در روز ملی هوای پاک